تاکید مجدد گروسی بر سرنوشت نامعلوم ۴۰۰ کیلو اورانیوم: آیا جنگ نزدیک است؟
- Arena Website
- Oct 24
- 3 min read

بیانیه اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره موجودی اورانیوم غنیشده ایران فراتر از یک واقعیت فنی بودە و میتواند از نتایج راهبردی و سیاسی برخوردار باشد. توانایی فنی، نماد پتانسیل است، اما تبدیل آن به بازدارندگی عملی نیازمند تصمیمات سیاسی و عملیات مهندسی است. این شکاف، محاسبات بازیگران منطقه و فرامنطقه را دستخوش ابهام و نگرانی کرده است.
بیانیه ٣٠ مهرماه مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره موجودی قابلتوجه اورانیوم غنیشده جمهوری اسلامی ایران که بهصورت خلاصه «حدود ۴۰۰ کیلوگرم با غنای بالاتر» گزارش شد، بیش از آنکه صرفاً خبر یک واقعیت فنی باشد، بە نوعی اشارە به بُعد سیاسی و راهبردی منطقه تبدیل شدە است.
درک درست معنای این اشارە مستلزم جداسازی دو حوزه است: آنچه بهعنوان ظرفیت فنی وجود دارد و آنچه کە در عرصه عمل میتواند نقش بازدارندهای ایفا کند. مواد غنیشده در عمل بهتنهایی نماد پتانسیل فنی بە شمار می روند، اما تبدیل این پتانسیل به بازدارندگی عملی نیازمند تصمیمات سیاسی، عملیات مهندسی و سازوکارهای لجستیکی است که همگی از جنس دیگریاند و هرکدام موانع و هزینههای خود را دارند.
همین شکاف میان داشتن مواد و توان اجرای تسلیحاتی است که اکنون سیاستگذاران منطقه و فرامنطقه را در سردرگمی و بیم نسبت به گام بعدی تهران گذاشته است.
اظهارات رسمی و رفتارهای میدانی همراستا با این ابهام عمل میکنند. از یکسو اعلام موجودی قابلتوجه باعث شده است بازیگران خارجی احساس کنند زمان فشار برای جلوگیری از وقوع سناریوهای بدتر محدود است و از سوی دیگر خود همین اعلان و اشارە بهعنوان اهرمی نمادین میتواند انگیزههایی را برای واکنشهای تهاجمی یا اقدام پیشگیرانه ایجاد کند.
تجربه عملی نشان داده است که حتی احتمال دسترسی به سلاح، ولو در سطح محدود، میتواند محاسبات طرفهای رقیب را تندتر کند؛ چرا که خطرات ناشی از موازنه عدمقطعیت، بهسرعت به تصمیمهای نظامی یا سیاسیای منتهی میشود که پیش از این احتمالی کمتر داشتند.
در ساحت فنی باید توجه داشت که غنای اعلامشده فاصلهای با غنای مورد نیاز برای ساخت مستقیم کلاهک هستهای دارد و رسیدن به آن سطح نهایی فرایندی چندمرحلهای، پیچیده و زمانبر است.
فرایندهای شیمیایی، مهندسی هستهای، و تبدیل مواد به شکل و فرم قابل استفاده در یک دستگاه انفجاری هر یک پیچیدگیهایی دارند که نه فقط از منظر فنی بلکه از منظر زمان و ریسک قابل توجهاند.
بنابراین قضاوت صرفاً بر مبنای حجم مواد ریسکزا خواهد بود. افزون بر این، وجود مواد در خود میتواند بهعنوان ابزار دیپلماتیک یا اهرم فشار بهکار رود و پیامدهای سیاسی مستقلی تولید کند که الزاماً مستقیماً با قابلیت عملی تسلیحاتی یکسان نیست.
اما از منظر راهبردی نباید این واقعیت را نادیده گرفت که همین پتانسیل فنی، حتی پیش از تبدیل شدن به توان عملیاتی کامل، میتواند حس ایمنی یا عدماطمینان را در منطقه تغییر دهد.
تهدید نمادین امکان تولید تسلیحات هستهای میتواند انگیزه برخی از بازیگران را برای اقدام نظامی محدود یا فشار دیپلماتیک فزاینده را توجیه کردە و در عین حال میتواند سیاستگذاران داخلی را نیز در وضعیت انتخاب میان گزینەهای دشوارتر قرار دهد.
از یک سو بین هزینههای وارد بر جامعه و نظام تاثیرگذار خواهد بود و از سوی دیگر، در صورت تصمیم به تسلیح و هزینههای بالقوه نظامی و سیاسی، در صورت تداوم وضعیت موجود، میتواند بە پیامدهای منفی منجر گردد. این دور معیوب تصمیمگیری است که خطر گسترش تنش را افزایش میدهد.
از زاویەای دیگر، اعلام آژانس به سرعت از یک گزارش فنی فراتر رفتە و به محرکی برای بازخوانی سیاستهای بلندمدت بازیگران منطقه و فرامنطقەای که اکنون ناچارند نسبت به ترکیب تازهای از واقعیتهای فنی و فشارهای سیاسی واکنش نشان دهند، بدل شدە است.
این تحول در معنا و جایگاه پتانسیل هستهای، نه فقط یک مسأله فناورانه بلکه موضوعی سیاسی و نمادین است: از یک سو، فاصله میان «داشتن مواد» و «توان عملی تسلیحاتی» همچنان بهعنوان مرز فنی شناختهشدهای باقی مانده است؛ و از سوی دیگر، وجود همین پتانسیل بهخودی خود کافی است تا محاسبات امنیتی قدرتهای اصلی را دگرگون کند.
برای اسرائیل، که دکترین امنیت ملیاش بر اصل اقدام پیشگیرانه و حفظ برتری مطلق هستهای استوار است، خبر باقی ماندن بخشی از ذخایر اورانیوم ایران معنایی فراتر از اشارە بە جزئیات فنی داشتە و میتواند حاکی نشانهای از ناکامی نسبی در مهار کامل حریف و آغاز مرحلهای تازه از اضطراب راهبردی بە شمار رود.
از نگاه تلآویو، آنچه در تابستان گذشته رخ داد نه پایان مأموریت، بلکه وقفهای موقت در یک کارزار طولانیتر است که میتواند هر لحظه با حملات نقطهای یا سایبری ادامه یابد.
در واشنگتن نیز این رویداد با دوگانگی همراه است: از یکسو رضایت از آسیبزدن به زیرساختهای ایران، و از سوی دیگر تردید نسبت به کارآمدی بلندمدت گزینه نظامی در برابر ظرفیتی که حتی پس از بمباران نیز قابل بازسازی است.
به این ترتیب، سخنان گروسی ایران را در موقعیتی دوگانه قرار داده است؛ هم هدفی آسیبپذیر و هم منبعی از بازدارندگی بالقوه، و در میانەی همین تضاد است که خاورمیانه وارد مرحلهای تازه از رقابت میان کنترل و تشدید میشود؛ مرحلهای که علم و سیاست، هشدار و تهدید، در سایەهای یکدیگر حرکت میکنند.











