top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

خامنه‌ای، پیرمردی که دیر فهمید جهان منتظرش نمی‌ماند

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Oct 13
  • 4 min read
ree

امیر خنجی


محاسبه سیاسی در جمهوری اسلامی ایران هموارە تابع درکی معکوس از زمان بودە است. آیت‌الله خامنه‌ای هر بار تصمیم گیری را به لحظه‌ای موکول کرده است که نتیجه از پیش روشن بوده است. این رویکرد نه از هوشمندی، بلکه از ناتوانی در تشخیص موقعیت واقعی قدرت ناشی می‌شود. در نهایت، سیاستی که بر تأخیر بنا شود، جز عقب‌نشینی به‌هنگام فروپاشی به‌دنبال ندارد.


در سیاست، زمانِ مذاکره گاه مهم‌تر از خود مذاکره است. گفت‌وگویی که دیر آغاز شود، دیگر گفت‌وگو نیست، اعتراف است. نتیجه این اعتراف هم معمولا به تسلیم و تحقیر ختم می‌شود.


عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، در گفت‌وگویی تلویزیونی مدعی شدە است که پیش از بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، ستیو ویتکوف، نماینده ویژه دونالد ترامپ، خواستار مذاکرەی رو‌در‌رو با ایران شده بود اما ایران برای برگزاری چنین دیداری شرط قائل شد کە سه کشور اروپایی و دبیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در جلسه حضور داشته باشند. اما چنین شرطی از سوی واشنگتن پذیرفتە نشد.


این رویداد خبری و نیز خواستە واشنگتن در حالی بود که ترامپ مدتی قبل‌تر و بعد از حمله به پایگاه‌های هسته‌ای ایران گفته بود:

آمریکا دیگر نیازی به مذاکره با ایران ندارد. همین چند جمله، خلاصه تمام ماجراست: هرگاه خامنه‌ای به گفت‌وگو فکر می‌کند، طرف مقابل دیگر بازی را تمام کرده است.

خامنه‌ای از آغاز رهبری‌اش مذاکره با آمریکا را نماد ضعف دانسته است و بارها گفته است گفت‌وگو با ایالات متحده آمریکا هیچ فایده‌ای ندارد. او باور دارد که تأخیر در تصمیم، نشانه اقتدار است، اما در سیاست جهانی، تأخیر برابر با واگذاری قدرت بوده است.


از سال‌های ابتدایی دهه هفتاد تا امروز، منطق او یکسان مانده است؛ مقاومت تا لحظه آخر، حتی اگر هزینه آن سقوط موقعیت ایران در نظام بین‌الملل باشد.

در ذهن او، تصمیم باید در لحظه‌ای گرفته شود که همه چیز در اختیارش است، اما در عمل، همیشه زمانی تصمیم گرفته که دیگر هیچ چیز در اختیارش نبوده است.

در سال ۱۳۹۲، زمانیکە تحریم‌های جامعە جهانی اقتصاد ایران را فلج کرده بود و خزانه تهی شده بود، خامنه‌ای ناگزیر به پذیرش نرمش قهرمانانه شد.


توافق برجام حاصل همان اجبار و نه استراتژی او بود. و اکنون همان الگو تکرار می‌شود. تحریم‌های شورای امنیت بازگشته‌اند، اروپا از میانجی‌گری دست کشیده است و وزیر خارجه‌ خامنەای می‌گوید ما آماده مذاکره بودیم، اما آمریکا نپذیرفت. آمادگی‌ آنها زمانی اعلام می‌شود که هیچ طرفی دیگر منتظر مذاکرە و گفتگو نیست.

سیاست خارجی آیت اللە خامنه‌ای بر روی ریتمی معکوس از واقعیت حرکت می‌کند. او زمانی مذاکره را خیانت می‌داند که هنوز فرصت گفت‌وگو وجود دارد، و زمانی از گفت‌وگو سخن می‌گوید که گفت‌وگو بی‌فایده شده است.

هر بار که فشارها به نقطه انفجار می‌رسد، او عقب‌نشینی را با واژه‌ای تازه می‌آراید: «توافق عزتمندانه»، «گفت‌وگوی متوازن»، یا «احترام متقابل».


اما در همه موارد، معنای پشت این واژه‌ها یکی است؛ پذیرش ناگزیر واقعیتی که ماه‌ها یا سال‌ها پیش باید پذیرفته می‌شد.


زمانیکە عراقچی می‌گوید «ما آماده بودیم اما آمریکا نپذیرفت»، در واقع او مسئولیت شکست را از خامنه‌ای دور می‌کند. اما واقعیت این است که در جمهوری اسلامی ایران، هیچ دیپلماتی پیش از آن‌که رهبر تصمیم بگیرد، مجاز به حرکت نیست. تأخیر همیشه از بالا آغاز می‌شود و هزینه‌اش در پایین پرداخت می‌شود.


در سوی دیگر، ترامپ با همه بی‌نظمی‌اش یک منطق روشن دارد. مذاکره فقط زمانی معنا دارد که طرف مقابل تسلیم شده باشد. او توافق را نه ابزار تفاهم، بلکه سند پیروزی می‌بیند. وقتی وی گفت آمریکا دیگر نیازی به مذاکره ندارد در واقع اعلام کرد که ایران دیگر ارزشی برای معامله ندارد.


اما خامنه‌ای منطق این معادله را نفهمید، رهبر ایران گمان می‌کرد می‌تواند با مقاومت، آمریکا را وادار به عقب‌نشینی کند، در حالی‌که واشنگتن دیگر حتی تهران را در معادله خود به رسمیت نمی‌شناخت. این سوء‌فهم، ریشه همه خطاهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی و از جملە این تصور است کە تأخیر ابزار قدرت است نه نشانه ضعف.

اما تأخیر خامنه‌ای فقط در دیپلماسی نیست. در داخل ایران نیز او جامعه‌ای فرسوده و بی‌اعتماد نسبت بە خود را به‌جا گذاشته است. بخش بزرگی از مردم سال‌هاست که دیگر پای شعارهای او نیستند و زندگی روزمره‌شان را از سیاست جدا کرده‌اند.

حتی در میان طرفداران و بدنه وفادار نظام نیز، خستگی و تردید آشکار است. کسانی که روزی شعار مقاومت می‌دادند، امروز در صف دارو و دلار ایستاده‌اند و از آینده فرزندانشان می‌پرسند.


زمانیکە رهبر ایران از استکبارستیزی سخن می‌گوید، برای بسیاری از همان حامیان سابقش، این واژه‌ها دیگر معنا و هیجان گذشته را ندارد.


از جنگ ایران و عراق تا برجام، از آبان ۹۸ تا جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل، یک امر مهم در تصمیم سازیهای کلان ایران مشهود بودە و آن اتخاذ تصمیمهای دیرهنگامی است کە نتیجە ان شکست زودرس است.

آیت اللە خامنه‌ای دیر فهمیده است که در سیاست قدرت، زمان دشمن اوست. هر بار که درصدد تثبیت موقعیت خود برآمدە است،گذار زمان تصمیمات و جایگاە او را بی‌اثر کردە است. هر بار که تصمیم بە مذاکره گرفتە است، نفوذش رو بە کاستی رفتە است و هر بار که تصمیم بە گفت‌وگو گرفتە است، دیگر کسی منتظرش نبودە است.

آنچه امروز با نام آمادگی برای مذاکره منطقی از زبان یکی از کارگزاران دولت او شنیده می‌شود، نە نشانه عقلانیت، بلکه نشانەای از فرسودگی و انفعال است. او در برابر واقعیت همان کاری را می‌کند که همیشه انجام دادە است: عقب‌نشینی در قالب مقاومت را انتخاب می‌کند.


خامنه‌ای هموارە دیر فهمیدە است که گفت‌وگو نه ضعف، بلکه آخرین امکان بقا برای او بە شمار می رود. اما اکنون دیگر دیر است. میز مذاکره‌ای که سال‌ها وی از آن گریختە است، برچیده شده و تنها چیزی که باقی مانده، است روایت دیرهنگام مردی است که همیشه دیر فهمید، دیر تصمیم گرفت، و هر بار به‌جای انتخاب، فقط زمان خرید تا زمانی که دیگر چیزی برای خریدن نماند.

 

 

 
 
bottom of page