در ارومیە، شهری چند فرهنگی، کردها بە قتلعام تهدید می شوند
- Arena Website
- Apr 14
- 5 min read
Updated: Apr 15
سارا پریزاد
برگزاری مراسم استقبال از جشن نوروز از سوی کردها در شهر چند فرهنگی ارومیە، در ٢٨ اسفند ١٤٠٣ با واکنشهای تهاجمی از سوی جریانات وابستە بە حکومت جمهوری اسلامی، کە ملهم از ایدئولوژی پان ترکیسم هستند، مواجە شدە است. این واکنشهای ستیهندە، در حین حال کە بازنمایانندە تنشهای خفتە، مبتنی بر گسلهای اتنیکی در تمامی جغرافیای سیاسی ایران هستند، میتواند نشانەهایی از احتمال وجود یک بحران جدی در صورت وجود خلاء قدرت را بە نمایش بگذارد.
در ۲۸ اسفندماە۱۴۰۳/۲۰۲۵، در ادامهی جشنهای نوروزی که از حدود یک ماه قبل از آغاز سال نو توسط کُردها برپا شدە بود، مراسمی بیسابقه با حضور دهها هزار نفر در ارومیه نیز، برگزار شد. اما جشنی با این ابعاد، برای برخی از ساکنان تُرک شهر، بهمنزلهی تهدیدی از سوی کُردها علیه تُرک ها تلقی شد. در پی آن، در روز دوم فروردین ۱۴۰۴/ ۲۰۲۵، همزمان باسالگرد کشتهشدن امام اول شیعیان، علی بن ابی طالب، و درپاسخ به فراخوان محمد خلیلپور، رئیس شورای شهر ارومیه، تجمعی با ادعای «هتک حرمت ماه رمضان توسط کُردها»، برگزار شد. در این تجمع، برخی نیروهای پانتُرکیست بانشاندادن علامت «گرگهای خاکستری» و در دست داشتن باتوم، کُردهای این شهر را بە قتلعام تهدید کردند. این رخداد، بار دیگر خطر درگیریهای جدی بین کُردها و تُرکها را در منطقهای که بهطور رسمی «آذربایجان غربی» نامیده میشود،یادآور شد. منطقهای که با تنوع ملی، زبانی و دینیاش، در لحظات بحرانی تاریخ، بارها آبستن فاجعه بوده است.

ارومیه شهری است که در طول تاریخ محل سکونت گروههای ملی، زبانی و دینی متنوعی چون مسیحیان آشوری و ارمنی، کُردهای سنی و بعدها تُرک های شیعه بوده و بارها به تصرف نیروهای خارجی درآمده است. در قرن هشتم مورد حمله اعراب قرار گرفت و از قرن یازدهم به بعد تُرکهای اوغوز همواره در صدد تصرف شهر بودند. در نهایت، در دوره صفوی و در قرن هفدهم، اوغوزهای افشار، که پیش تر نیز در پی اجرای سیاستهای تیولداری (بخشش زمین در برابر خدمات نظامی) بودند، بتدریج در این شهر ساکن شدند. به دلیل قرابت مذهبی ترکهای اغوز با صفویان (هر دو شیعه)، آنان حاکمیت شهر را در اختیار گرفتند. کُردها به روستاها رانده شده و مسیحیان نیز به دلیل عدم برخورداری از حق مالکیت بر زمینهای کشاورزی در این شهر، تحت حاکمیت تُرکها باقی ماندند.
در جنگ جهانی اول، ارومیه صحنهی نبرد سه قدرت منطقهای، امپراتوری روسیه، قاجار و عثمانی شد. مسیحیان طرف روسیه، تُرکها در کنار تهران، و کُردها با عثمانیها همپیمان شدند. در جریان جنگهای روسیه و عثمانی در سالهای منتهی بە جنگ جهانی اول و متعاقب آن، کُردها به رهبری سمکو-ی شکاک (اسماعیل آقا) در کنار سربازان عثمانی، و در واکنش به کشتار کُردها بهدست مسیحیان متحد روسیه، دست به قتلعام مسیحیان شهر ارومیه زدند. بسیاری از آشوریان به روسیه، بغداد و موصل گریختند. این حادثه بار دیگر ترکیب جمعیتی شهر را تغییر داد.
پس از جنگ جهانی دوم، باشکلگیری جمهوریهای خودمختار کُردستان و آذربایجان در مهاباد و تبریز، ارومیە بە محل مناقشهای شدید تبدیل شد. تنش بین کردهای هرکی و شکاک باتُرکهای شهر بر سر اینکه ارومیه به کدام جمهوری تعلق دارد، بالا گرفت. حمایت قاضی محمد از پیوستن ارومیه به جمهوری آذربایجان، موجب دلسردی کردهای هرکی و شکاک شد و در نتیجه او را در برابر تهران تنها گذاشتند.
در جریان انقلاب ۱۳۵۷/۱۹۷۹ تنشهای خونین بین کُردها و تُرکها در شهر نقده و بخصوص روستای قارنا درگرفت که منجر به کشته شدن دهها شهروند شد، این تنش ها به برخی از روستاهای اطراف ارومیه نیز رسید.

تقسیم نانوشتهی تُرک-کُرد بین شهر و روستا، پس از انقلاب ۵۷، به دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از هم گسیخت. با اینکه اصلاحات ارضی در مناطق روستایی کُرد اطراف ارومیه کندتر از سایر نقاط پیش رفت، در نهایت موجب مهاجرت تدریجی روستاییان کرُد به شهر شد. جمهوری اسلامی ایران از این مهاجرت استقبال کرد، چرا که روستاها به مأمن پیشمرگهها تبدیل شده بودند. از طرفی دیگر، با افزایش جمعیت، شهر گسترش یافته و روستاهای شمالی- غربی ارومیه، که کُرد بودند، به بخشی از شهر تبدیل شدند. این در حالی است که بخش شرقی که تُرکنشین بود، از آنجاکه از طریق دریاچه محصور شده بود، امکان گسترش نداشت.

رونق قاچاق کالا و انسان در بخش غربی شهرستان، به دلیل نزدیکی به مرز و پیوستگی سرزمینی با کُردستان ترکیه، موقعیت اقتصادی کردها را تقویت کرد. این روند، ارومیهی عمدتاً تُرکنشین را به شهری با ترکیب تُرکـکُرد و تاحدودی کُره سنی تبدیل کرد.
از سوی دیگر، کُردهای روستایی که ثروت و شغل خود را از دست داده به شهر کوچ کرده بودند اغلب در حاشیهی شهر و در «سکونتگاههای غیررسمی» مانند اسلامشهر و کشتارگاه، الواج ساکن شدند. این مناطق فاقد حداقلهای زندگی شهری مانند مدرسه، درمانگاه و فضای سبز هستند و بشدت محروم مانده اند و مدیران شهر به جای اینکه درصدد توسعه این مناطق برآیند به جرم انگاری ساکنین آن پرداخته اند. با اینکه میزان حاشیهنشینی ارومیه از متوسط کشوری فراتر نیست، بخش زیادی از مطالعات مربوط به شهر ارومیه بطور اغراق آمیزی به هشدار در رابطه با خطر این مناطق اختصاص یافته است. ساکنان کُرد این مناطق، همچون «دیگریِ بیچهرهی خطرناک» تصویر میشوند.
در این میان، سیاستهای حکومت، به جای کاهش تنش، بهسوی تضعیف و کنترل هر دو طرف پیش رفته است. هرچند مهاجرت کُردهای عشایر به شهر باعث تضعیف ساختار عشیرهای آنان شده بود، اما جمهوری اسلامی ایران به ویژه در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد (۲۰۰۵-۲۰۱۳/ ۱۳۸۴-۱۳۹۲) تلاش کرد با اعطای پستهایی چون عضویت در شورای حل اختلاف یا مدیریت پاسگاههای روستایی که در مسیر قاچاق کالا قرار دارند، به افراد شناخته شدهی عشایر، آنها را مسلح کرده و به بازتاسیس نظام عشیره ای متوسل شد. این امر باعث رقابت و شکاف میان کُردهای ارومیه شد. در چندین انتخاباتِ مجلس و شورای شهر، رقابت این چهرههای منصوب، آرا را تقسیم کرد و باعث شد بیشتر کرسی ها به تُرکها واگذار شود. اما در انتخاباتِ سالهای اخیر، کردها با تأکید بر هویت ملی بهجای عشیرهای، متحد شدند و برای کسب کرسی بیشتر در برابر تُرک ها میزان مشارکتشان، برخلاف روند عمومی کشور، افزایش چشمگیری یافت.
چگونه می توان بر این تنش های غلبه یافت؟
آنچه در نوروز امسال در ارومیه رخ داد، در وهلهی اول نشاندهندهی پیروزی ساختار جدید جامعهی کرُد در برابر بازتولیدعشیرهگرایی حکومتی بود و در وهلهی دوم، پاسخی بود به انکارتاریخیِ حضور کُردها و تصور بشدت مخدوش شده از آنان. این حضور، نه تهدید که بخشی از واقعیت اجتماعی شهر است. رد این واقعیت، نهتنها غیرممکن، بلکه تُرکها و کُردهای ارومیه، تنها باپذیرش متقابل و تأکید بر حقوق برابر برای زندگی در این شهر، میتوانند به صلح و همزیستی برسند.
در رابطه با تاریخ ارومیه و سکونت تُرک ها در شهر رجوع کنید به : کاویان پور، احمد، تاریخ ارومیه، ارومیه: آذرکهن، ۱۳۷۸
Nikitine Basile, 1956, Les Kurdes : étude sociologique et historique, Paris, Klincksieck.
Eagleton William Jr, 1991, La république kurde de 1946, traduction de C. Ter-Sarkissian, Bruxelles, Complexe ; McDowall David, 2004 (4e ed.), A Modern History of the Kurds, Londres, Tauris