top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

بیم‌ و امید کُردستان در مهندسی ژئوپلیتیک آینده

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • 24 minutes ago
  • 7 min read
ree

 

 

شیلان سقزی

 

اقلیم کُردستان عراق (باشور) در تقاطع کُریدورهای منطقه‌ای میان دو مسیر ژئوپلیتیک قرار گرفته است. از یک‌سو پروژه «کمربند و جاده» چین، که با سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر و زیرساخت‌های حمل‌ونقل، اقلیم را به حلقه‌ای در زنجیره جهانی تبدیل می‌کند، از سوی دیگر،پروژه‌ «جاده توسعه» از بصره تا مرز ترکیه، که سعی در عبور دادن خطوط ترانزیتی بدون عبور از خاک کُردستان دارد. در این راستا اگر اقلیم کردستان نتواند توازنی را میان این دو پروژه ایجاد کند، یا با بغداد وارد چالش‌ سیاسی نشود، ممکن است نقش این حکومت نیمە مستقل از یک کنشگر مشارکت‌جو به بە کنشگر منفعل تقلیل یابد.

 


پروژه «جاده توسعه» که قرار است بندر فاو در جنوب عراق را به مرز ترکیه و از آنجا به اروپا متصل کند، یکی از جاه‌طلبانه‌ترین طرح‌های اقتصادی- ژئوپلتیکی دولت فدرال عراق در دهه‌های اخیر است. طراحی مسیر این پروژه که عملاً باشور (اقلیم کُردستان) را نادیده می‌گیرد نه انتخابی فنی یا اقتصادی، بلکه اقدامی با انگیزه‌های سیاسی برای به حاشیه بردن اقلیم کردستان و تضعیف جایگاه ژئوپلتیکی کُردهاست.

اگرچه دولت بغداد مدعی است انتخاب مسیر به دلیل ملاحظات جغرافیایی و مسائل مادی است، اما مسیر طراحی‌شده به‌گونه‌ای است که حتی یک شهرِ اقلیم کُردستان مانند اربیل (هولیر)، سلیمانیه یا دهوک نیز در آن گنجانده نشده است،

این حذف معنادار به‌ویژه پس از همه‌پرسی استقلال اقلیم در ۲۰۱۷، نشانه‌ای از تداوم سیاست انتقامی و اعمال کنترل مرکزی بر منابع و نفوذ باشور است.

اقلیم کُردستان، با موقعیت کوهستانی، نزدیکی به مرز روژهلات و باکور و منابع انرژی فراوان، پتانسیل تبدیل‌شدن به نقطه‌ای کلیدی در شبکه‌های حمل‌ونقل منطقه‌ای را دارد.

اما با حذف اقلیم کُردستان از این پروژه، بغداد عملاً تلاش می‌کند نقش آن را در معادلات ترانزیتی و اقتصادی منطقه کاهش دادە و قدرت چانه‌زنی هولیر را در سطح داخلی و بین‌المللی محدود کند که در عمل بازتولید همان الگوی کلاسیک مرکزگرایی تمام دولت‌های حاکم بر بخش‌های مختلف کُردستان است.


ree

نادیده‌گرفتن نقش اقلیم کُردستان در این پروژه هم فرصت توسعه مشترک را از بین می‌برد و هم شکاف مرکز - پیرامون را تشدید می‌کند. همچنین به تعمیق بی‌اعتمادی میان اربیل و بغداد دامن می‌زند. این بە حاشیەرانی، به‌جای حل اختلافات، به بازتولید چرخه تاریخی بی‌ثباتی و گریز از مرکز در عراق می‌انجامد و آینده‌ای نامتوازن و ناسازگار را پیش می‌برد.

می‌توان گفت پروژه جاده توسعه عراق که اقلیم کُردستان را دور می‌زند، نه‌ فقط انتخاب لجستیکی بلکه تصمیمی سیاسی، نوعی بازتعریف مرکز- پیرامون است که تلاش دارد اقلیم را به حاشیه معادلات ژئوپلیتیک رانده و آن را از مزایای ترانزیتی، صنعتی و سرمایه‌گذاری محروم کند.

این پروژه نشانه‌ای از بازسازی «اقتدار ملی» بغداد پس از سال‌ها تضعیف از سوی داعش، جنگ‌های داخلی و چالش با اقلیم کُردستان بە شمار رفتە و بی‌پاسخ گذاشتن این حذف ژئوپلیتیکی از سوی اقلیم کُردستان نه‌فقط پیام ضعف، بلکه انکار توان چانه‌زنی در ساختار سیاسی عراق خواهد بود.

 

بادهای چین در سرزمین کُردها

همکاری چین با اقلیم کُردستان عراق در حوزه انرژی‌های پاک، به‌ویژه پروژه ساخت نیروگاه خورشیدی در اربیل در سال ۲۰۲۳، نمونه‌ای از پیوند منافع اقتصادی، ژئوپلیتیکی و نمادین در چارچوب ابتکار کمربند و جاده است.


طبق گزارش خبرگزاری Chinadaily، این پروژه با سرمایه‌گذاری صد میلیون دلاری یک شرکت چینی، قرار است ۲۵ مگاوات برق تولید کند و سالانه ٢٢٠ میلیون کیلووات‌ساعت انرژی پاک به شبکه برق اقلیم کُردستان اضافه کند.

هرچند ورود به سیاستِ انرژی جهانی فرصت است، اما بدون استقلال سیاسی، می‌تواند به نوعی «وابستگی سبز» یا «استعمار سبز» منجر شود، زیرا نظام ژئوپلیتیک جهانی به دنبال یافتن نقاطی برای کنترل کم‌هزینه و بیشینه‌سازی سود بە شمار رفتە و اقلیم کُردستان به دلیل شکاف‌های سیاسی داخلی، ضعف نهادهای حاکمیتی و وابستگی مالی به بغداد، گزینه‌ای ایده‌آل برای چنین اهدافی است.

در این راستا اگر توسعه‌ اقلیم کُردستان بدون تقویت نهادهای پاسخ‌گو، مشارکت سیاسی شفاف و توزیع عادلانه‌ی منابع باشد، آنچه شکل می‌گیرد سلطه‌ی فناورانه است.


چین تحت عنوان «انرژی پاک» کنترل خطوط زیرساختی را در دست خواهد گرفت، در حالی که بغداد اقلیم کُردستان را از کریدورهای راهبردی حذف می‌کند و در نهایت، ترکیه با بهره‌گیری از نفوذ اقتصادی و امنیتی خود در مرزهای اقلیم، این منطقه را در حوزه نفوذ خود حفظ می‌کند.


از سوی دیگر اقلیم کُردستان که همواره با چالش‌های سیاسی و اقتصادی از سوی بغداد مواجه بوده است با جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر، تلاش دارد وابستگی خود به دولت مرکزی را کاهش دهد، زیرا از دیدگاه اقلیم کُردستان این پروژه خورشیدی، گامی در جهت تأمین انرژی پایدار و نمادی از تلاش اقلیم برای تقویت استقلال اقتصادی و سیاسی است.

هرچند پروژه‌ موجود می‌تواند به بهبود زیرساخت‌های انرژی اقلیم کمک کند، اما وابستگی به سرمایه‌گذاری‌های قدرتی خارجی چون چین، ممکن است در بلندمدت به کاهش استقلال تصمیم‌گیری و افزایش نفوذ خارجی در سیاست‌های داخلی باشور منجر شود.

به عبارت دیگر پروژه نیروگاه خورشیدی اربیل، در ظاهر گامی مثبت در جهت توسعه پایدار و تأمین انرژی پاک است، اما در باطن، بخشی از بازی بزرگ‌تری است که در آن قدرت‌های جهانی با استفاده از ابزارهای اقتصادی و فناوری، به‌دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق استراتژیک هستند.


البته تأکید بر وجود حدی از استقلال در تصمیم‌گیری به معنای نادیده‌گرفتن واقعیات قدرت یا هم‌ارز دانستن چین به عنوان یک قدرت جهانی و اقلیم کردستان نیست، بلکه حاکی از تاکید بر این نکته است که اقلیم کردستان، همان‌طور که دلیل وجود آن ناشی از خلأ و رقابت‌های ژئوپلیتیکی است، می‌تواند با بهره‌گیری از بازی هوشمندانه و نگاهی آینده‌نگرانه در منطقه‌ای پرآشوب حضور مؤثر و پویایی داشته باشد.


از زوایه‌ دیگر، پروژه‌های انرژی تجدیدپذیر معمولاً حامل پیامی مدرن، صلح‌طلبانه و توسعه‌محور هستند، در چنین شرایطی، حضور چین در اقلیم کُردستان نه‌فقط اقتصادی بلکه نمادین نیز هست، ارسال پیامی به جهان مبنی بر اینکە اقلیم بخشی از نظم نوین انرژی آینده خواهد بود و این امر نیز بە نوبە خود در تضاد با تصویر سنتی از کُردستان به‌مثابه منطقه‌ای جنگ‌زده و بی‌ثبات قرار می‌گیرد.


از سوی دیگر با کاهش منابع آبی در اقلیم و کاهش سطح آب دجله و فرات پس از اجرای ابرپروژه‌ جاه‌طلبانه‌ی آناتولی جنوب شرقی (GAP) از سوی ترکیه، اقلیم کُردستان در مسیر یک بحران اکولوژیک قرار گرفتە است که سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک، بخشی از پاسخی به این بحران زیست‌محیطی است.

با این وجود بدون تدوین یک استراتژی کلان، خطر آن وجود دارد که این پروژه‌ها صرفاً به ابزاری برای نفوذ خارجی یا رقابت‌های ژئوپلیتیک بدل شوند، به‌ویژه اگر اقلیم کُردستان نتواند نقش فعالی در کریدورهای منطقه‌ای مانند «جاده توسعه» یا «کمربند و جاده» ایفا کند، جایگاە آن از بازیگر به مصرف‌کننده کاهش می‌یابد.

در ظاهر، پروژه‌های چین در اقلیم کُردستان فرصت‌هایی برای رشد و توسعه ارائه می‌دهند، اما اگر مدل سرمایه‌گذاری چین در آفریقا یا آسیای مرکزی مورد بررسی قرار گیرد می‌توان خطر تکرار الگوی «استعمار زیرساختی» را نیز مشاهدە کرد.


چین معمولاً با ارائه وام‌های کلان، پروژه‌ها را با نیروی انسانی، فناوری و مدیریت چینی اجرا می‌کند و در برابر بازپرداخت‌ها، امتیازات بلندمدت از جمله کنترل منابع یا خطوط انتقال انرژی را مطالبه می‌کند. همانند همان اقداماتی کە در معاملات کلان خود با قدرت‌های بزرگتر مانند ایران انجام دادە است.


بنابراین اگر این همکاری‌ها فاقد شفافیت و راهبرد اقتصادی مستقل باشند، می‌توانند اقلیم کُردستان را به وابسته‌‌ نظم چینی در ساختار قدرت شرق و طرد از سوی حامیان غربی به‌ویژه آمریکا بدل کنند.

 

سهم کُردها از ژئوپلیتیک: خاک و وعده

اکنون اقلیم کُردستان در موقعیتی قرار دارد که میان میل به توسعه‌خواهی مدرن و هراس از بلعیده‌شدن در رقابت‌های ژئوپلیتیک معلق است، پذیرش هر پروژه‌ی بزرگ بدون امکان مشارکت معنادار و راهبردی، می‌تواند احساس مشارکت فرودست و بحران هویتی سیاسی را ایجاد کند، بدین معنا کە بە توسعه‌ای بدون اختیار منجر گردد که در نهایت به واگرایی درون‌هویتی و تضعیف همبستگی اجتماعی رە خواهد سپرد.


در این میان پرسش اینجاست که حضور در پروژه‌های انرژی پاک یا خطوط ترانزیت جهانی، مسیر برون‌رفت از حاشیه‌نشینی تاریخی‌ست،یا تله‌ای ژئواکونومیک برای تثبیت جایگاه کُردها در نقش واسطه‌ای خاموش؟

در نظم نوین منطقه‌ای، کُردها اگر نتوانند در سطح کلان بازی کردە و صرفاً به نقش محلی یا فنی رضایت دهند، بار دیگر در معادلاتی که بر سرزمینشان می‌گذرد تماشاچی خواهند بود.

بازی در حوزه انرژی، زیرساخت‌ها و ترانزیت باید از سطح صرفاً فنی فراتر رفته و به سطح سیاسی ارتقا یابد، در غیر این صورت، کردها اگر چە کریدورهای جهانی از خاکشان عبور خواهد کرد، اما این عبور نه به‌منظور توسعه و پیشرفت، بلکه به‌عنوان گذرگاهی برای عبور سرمایه‌های بین‌المللی خواهد بود و اقلیم کُردستان به‌عنوان فضایی تابع و مطیع منافع قدرت‌های خارجی و دولت مرکزی تقلیل می‌یابد.


ree

لازم به ذکر است که با توجه به رقابت جهانی بر سر کریدورهای احتمالی، نه تنها اقلیم کردستان بلکه بسیاری از کشورهای بزرگ‌تر نیز در این مرحله عمدتاً نقش ناظر را ایفا می‌کنند و کمتر به‌عنوان بازیگران فعال حضور دارند.


خلأ استراتژیک در ژئوپلیتیک کُردی

یکی از موانع بزرگ در جغرافیای کُردستان، فقدان استراتژی ژئوپلیتیکی مشترک همچون ایجاد یک کنفدارسیون منطقه‌ای‌ با محوریت کُردهاست، فقدان انسجام در این راستا موجب شده است کە منافع کُردی نه در سطح منطقه‌ای نمایندگی شود و نه در سطح بین‌المللی اعتبار یابد.


به طور کلی جامعه‌ سیاسی کُردی، اگر در مواجهه با پروژه‌های منطقه‌ای صرفاً به منطق منفعت کوتاه‌مدت، هیجان همکاری یا رفع بحران‌های مقطعی تن دهد، بار دیگر در تله‌ی ژئوپلیتیکی حضورِ بدونِ قدرت گرفتار خواهد شد.


بدون طراحی مدلی توسعه‌محور، مقاوم و متکی بر اراده‌ سیاسی بومی، پروژه‌هایی نظیر همکاری با چین یا کنار گذاشتن اقلیم از جاده توسعه، نه فقط محرومیت، بلکه تحقیر سیاسی به همراه خواهند داشت.


بازی آینده در نظم نوین تزریقی منطقه‌ای برای کُردها، بازی حق‌خواهی در میدان سیاست اقتصادی منطقه‌ای است، نه صرفاً مقاومت مسلحانه و نه مشارکت در توسعه‌ای که دیگران برایشان طراحی کرده‌اند.


می‌توان گفت جایگاه کُردها در پروژه‌های ژئوپلیتیکی مانند جاده توسعه عراق، همکاری‌های انرژی با چین، یا کُریدورهای ترانزیتی خاورمیانه، به‌روشنی بازتاب ضعف ساختاری سیاست‌ورزی کُردی و فقدان انسجام راهبردی میان بازیگران کُردی است.

در این چارچوب، پروژه‌های توسعه‌ای نه الزاماً ابزاری برای پیشرفت کُردها، بلکه می‌توانند به ابزاری برای ادغام کنترل‌شده، بی‌قدرت و بی‌اختیار بدل شوند، یعنی نوعی سلطه‌ نوین در لباس همکاری اقتصادی.

برای خروج از این وضعیت، سیاست‌ورزی کُردی لازم است از وابستگی به منطق مقاومت صرف یا مشارکت فرمال، به‌سمت دیپلماسی منطقه‌ای فعال، بازتعریف رابطه با دولت‌های مرکزی و ائتلاف‌سازی بین‌المللی حرکت کند، زیرا بدون این تغییر راهبردی، کُردها نه‌تنها در حاشیه‌ توسعه خواهند ماند، بلکه توسعه‌ صورت‌گرفته نیز به ‌زیان هویت، منابع و آینده‌ سیاسی کُردستان تمام خواهد شد.


بازیگران کُرد در بخش‌های مختلف یا به این بلوغ رسیده‌اند که به منطق و بازی کلان منطقه، به‌ویژه در سطح سیاست‌های صلح و جنگ جاری در روژئاوا، باکور و روژهلات توجه کنند و این موضوع را در کنش‌های درون‌کُردی مد نظر قرار دهند، یا این‌بار نیز زمین بازی را تا آینده‌ای نامحدود، بدون امکان سوگواری، حسرت یا فرصت جبران، خواهند باخت.

bottom of page