top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

سردشت؛ زخمی که هنوز می‌سوزد

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jun 28
  • 4 min read
ree

در هفتم تیرماه ۱۳۶۶، شهر سردشت در سکوت جهانی و در غیاب حمایت بین‌المللی، هدف نخستین حمله شیمیایی به یک منطقه مسکونی پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفت. حمله‌ای با گاز خردل که جان ده‌ها تن را گرفت، هزاران نفر را برای همیشه بیمار ساخت، و نسلی را با زخم‌هایی پنهان به حال خود رها کرد. حالا پس از چهار دهه، نه تنها دردها و عوارض قربانیان ادامه دارد، بلکه سکوت، تبعیض و فراموشی نیز همچنان بر جان این فاجعه سایه انداخته‌اند. سردشت هنوز نفس می‌کشد، اما به سختی.


عصر روز هفتم تیرماه ۱۳۶۶، زمانی که صدای زندگی در خیابان‌های سردشت جاری بود و کودکان در کوچه‌ها بازی می‌کردند، غرش هواپیماهای جنگی سکوت آن روز گرم تابستانی را شکست.


ساکنان شهر گمان می‌کردند این پروازهای کم‌ارتفاع، همچون دفعات پیش، صرفاً نمایشی از تهدید هوایی است؛ اما تنها دقایقی بعد، سردشت به نخستین شهر قربانی حمله شیمیایی پس از جنگ جهانی اول بدل شد.

هواپیماهای نیروی هوایی حکومت بعث عراق هفت بمب شیمیایی حاوی گاز خردل را بر نقاط پرازدحام شهر فرو ریختند؛ بمب‌هایی که بی‌آنکه انفجاری سهمگین ایجاد کنند، بویی شبیه لیمو و گوگرد در هوا پخش کردند؛ بوهایی که آغازگر فصلی دردناک از تاریخ کُردستان شد.

در فاصله‌ای کوتاه، نخستین نشانه‌ها پدیدار شدند: سرفه‌های خشک، سوزش چشم، خارش پوست، و نفس‌هایی که بالا نمی‌آمدند.


گاز خردل بی‌صدا و بی‌رحم بدن‌ها را از درون می‌سوزاند. کودکان و سالخوردگان نخستین قربانیان بودند.


خیابان‌هایی که تا لحظاتی پیش محل عبور روزمره مردم بود، به صحنه‌ای از کابوس بدل شد؛ اجسادی بر زمین، افرادی سراسیمه در جست‌وجوی هوای تازه، و چشمانی گریان و ناباور.

ree

به گزارش منابع مختلف، در این حمله بیش از ۱۳۰ نفر جان باختند و بالغ بر ۸ هزار نفر از ۱۲ هزار ساکن شهر دچار مسمومیت شیمیایی شدند. برخی در همان ساعات اولیه جان دادند، برخی دیگر سال‌ها بعد در پی بیماری‌های مزمن ناشی از گاز خردل خاموش شدند، و هزاران تن هنوز با عوارض این حمله زندگی می‌کنند.


گاز خردل، برخلاف بمب‌های انفجاری، بی‌صدا و بی‌نشانه منتشر می‌شود. قربانیان سردشت حتی نمی‌دانستند با چه چیزی روبه‌رو هستند. بسیاری از آنان هنگام کمک به دیگران، خود نیز آلوده شدند.


امکانات پزشکی شهر بسیار محدود بود؛ تنها ۶۴ تخت بیمارستانی و کمبود شدید دارو و تجهیزات. به‌ناچار، مجروحان در سالن تربیت بدنی و اتوبوس‌ها اسکان داده شدند و سپس به شهرهایی چون مهاباد، ارومیه و تهران اعزام گشتند. در این انتقال‌های شتاب‌زده، ده‌ها کودک و نوزاد ناپدید شدند یا بدون مراقبت جان سپردند.


سکوت، انکار، بی‌عدالتی

شاید عجیب‌ترین بخش این فاجعه، سکوت رسمی و رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران بود. برخلاف انتظار، نه تنها هیچ هیأت امدادی بین‌المللی به منطقه اعزام نشد، بلکه سال‌ها این فاجعه در رسانه‌های داخلی نیز بازتاب نیافت. برخی از شاهدان می‌گویند گویی برای چنین حمله‌ای آمادگی وجود داشته است؛ صندلی‌های اتوبوس‌ها و سالن تربیت بدنی خیلی سریع آماده‌سازی شدند.


اما در بحبوحه جنگ و کنترل شدید اطلاعات، نه کسی پرسید و نه پاسخی شنیده شد. فعالان مدنی سردشت معتقدند اگر این فاجعه به‌موقع رسانه‌ای می‌شد، شاید حمله شیمیایی حلبچه در اسفند همان سال رخ نمی‌داد. پنهان‌کاری مسئولان، به صدام این پیام را داد که می‌تواند بی‌هزینه‌تر از سلاح‌های ممنوعه استفاده کند.

ree

اکنون چهار دهه از آن روز گذشته، اما صدای سرفه‌های خشک، بوی دارو، پیکرهای خسته و چهره‌هایی که با ماسک و کپسول اکسیژن زنده‌اند، هنوز بخشی از زندگی سردشت است.


تنها یک کلینیک شیمیایی در شهر فعال است، آن‌هم بدون پزشک متخصص و با امکاناتی نابسنده. بیماران ناچارند برای درمان به تبریز، ارومیه یا تهران سفر کنند. بسیاری از آن‌ها حتی پرونده جانبازی ندارند، چون در زمان حادثه به تشکیل پرونده نپرداختند یا بعدها موفق به تهیه مدارک لازم نشدند.


بر اساس آمارهای متناقض رسمی، بین ۱۵۰۰ تا ۱۳۰۰۰ نفر در سردشت مدعی مصدومیت شیمیایی‌اند، اما تنها حدود ۱۰۰۰ نفر تحت پوشش خدمات بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار دارند. این اختلاف، ناشی از نبود سازوکار دقیق ثبت، نبود کمیسیون پزشکی فعال در شهر و سهمیه‌بندی‌های تبعیض‌آمیز است. یکی از مجروحان می‌گوید: «سه هزار نفر را در سه روز معاینه می‌کنند؛ یعنی برای هر نفر، یک دقیقه هم وقت نمی‌گذارند!»


با گذشت نزدیک به چهار دهه، ایران هنوز هیچ آماری درباره مجموع قربانیان شیمیایی کشور منتشر نکرده است. یک فرمانده بازنشسته سپاه در سال ۱۳۹۱ گفته بود ۲۵۰ هزار نفر در کشور مصدوم شیمیایی هستند، اما فقط ۸۰ هزار نفر از آنان در سیستم جانبازی ثبت شده‌اند.


سازمان منع سلاح‌های شیمیایی هر سال پیامی برای مردم سردشت صادر می‌کند، اما جمهوری اسلامی ایران تا دهه ۸۰ از این فرصت برای جهانی‌کردن صدای قربانیان بهره‌ای نبرد. فعالان سردشتی بارها گفته‌اند که حتی سفرهایشان به لاهه یا نمایشگاه عکس در مقر OPCW را با هزینه شخصی انجام داده‌اند و دولت ایران، برخلاف مسئولیت‌های بین‌المللی‌اش، هیچ شکایت رسمی جدی علیه عراق طرح نکرده است.


زخمی به وسعت نسل‌ها


مطالعات علمی نشان می‌دهد گاز خردل می‌تواند تا ۱۵۰ سال در خاک باقی بماند و اثراتش به نسل‌های بعدی نیز منتقل شود.

بسیاری از فرزندان قربانیان به افسردگی، نازایی، بیماری‌های تنفسی و اختلالات روانی مبتلا هستند.

این واقعیت، یادآور تجربه‌ای تلخ در ویتنام است؛ جایی که عامل نارنجی، چهار دهه پس از جنگ هنوز نسل‌هایی را آلوده و بیمار نگاه داشته است.


فاجعه شیمیایی سردشت، تنها یک تراژدی انسانی نبود، بلکه نمادی از فراموشی و بی‌عدالتی تاریخی نیز بود. صدام حسین با حمایت قدرت‌های جهانی و چشم‌پوشی نهادهای بین‌المللی از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد.


اما مقصران این فاجعه تنها در بغداد نبودند. سکوت جمهوری اسلامی ایران، بی‌توجهی ساختاری و محرومیت نهادینه‌شده‌ای که بر مردم سردشت تحمیل شد، چهره‌ای دیگر از ظلم را آشکار ساخت؛ ظلمی که از پشت خاکریزهای خودی می‌آمد.

سردشت هنوز نفس می‌کشد، اما به سختی. سرفه‌هایش، همچون زخم‌های کهنه است که گویا التیامی ندارند.


bottom of page