آنکارا، کاندیدای بعدی دومینوی مهار؟
- Arena Website
- Jul 1
- 8 min read

شیلان سقزی
صفبندیها و توافقهای جدید در نظم احتمالی جدید خاورمیانه، بعد حمله اسرائیل به ایران و آتشبس شکننده و نمادین به نمایندگی آمریکا با صراحت در حال شکل دهی بە نظمی نوین است. هدف غایی فراتر از صرفاً امنیت اسرائیل، گونەای از مهندسی ژئوپلیتیکی جدید در خاورمیانه است که در آن، بازیگرانی چون ایران، ترکیه و روسیه دومینووار و بهطور پیوسته درگیر بحران، تضعیف سیاسی و مهار اقتصادی می شوند.
تحولات اخیر در خاورمیانە، بە ویژە متعاقب حملە اسرائیل بە نیروهای نیابتی ایران و جنگ ١٢ روزە میان اسرائیل-ایران حاکی از تلاش غرب ــ به رهبری آمریکا و با حمایت اسرائیل ــ برای ایجاد ساختار نظم نوین منطقهای است. می توان تصور کرد کە درنهایت، بە وضعیت «بیدولتی کنترلشده یا دولت بیقدرت» بهمثابه شکلی از تکنولوژی سیاسی، نه صرفا شکست حکمرانی یا رخداد تصادفی، بلکه وضعیتی موجود در خاورمیانه و احتمالی برای ترکیه و حتی روسیه منجر شود.
علیرغم مواضع متناقض جهان عرب، چین و روسیه نسبت به جنگ ۱۲روزه اسرائیل و ایران و همچنین آتشبس یکجانبه، ترکیه در واکنشی محتاطانه تلاش میکند با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک، حفظ روابط همزمان با جهان عرب و اسرائیل و بهرهبرداری از تضعیف رقبای سردرگم منطقهای، جایگاه لرزان خود را تثبیت کند.
آنکارا در این مسیر میکوشد بدون ورود مستقیم به جنگی که نه تضمینی برای پیروزی در آن وجود دارد و نه افکار عمومی داخلی تحمل ماجراجوییهای بیشتر اردوغان را دارند، نقش منطقهای خود را حفظ و تقویت کند.در اینجا سوالاتی در رابطه با وضعیت ترکیه که بینصیب از تَرکش درگیری دومینووار نیست، مطرح است:
آیا ترکیه از جنگ با اسرائیل میتواند فرار کند؟ جنگ اسرائیل با ایران آیا سیاست ترکیه در سوریهی پسااسد را تغییر میدهد یا نه در صورت ثبات نسبی ایران، ترکیه در سوریه بیشتر جلو خواهد رفت؟ آیا با تعضیف روسیه و نماندن ترس رویارویی مستقیم با ناتو، عملا لزومی هست که اتحادیه اروپا به ترکیه باج بدهد؟ این نظم نوین خاورمیانه در راستای تجزیه ترکیه است یا تلاش برای ساختن دولتی فرومانده یا شکست خوردە، مانند عراق، افغانستان، سوریه و احتمالا ایران؟ آیا صلح نیمبند، مُبهم و شکل نگرفته با حزب کارگران کردستان (PKK)، ترکیه را از درگیری با اسرائیل بیمه میکند؟ مختصات جنگ احتمالی آیا همهگیر است؟
برای پاسخ این سوالات لازم است پیش زمینهای از اتفاقات و منافعی که ترکیه، روسیه، ایران، اسرائیل و منافع آمریکا را در نظم نوین منطقهای به هم گره میزنند، رجوع کنیم. اینکه آیا ترکیه میتواند از جنگ با اسرائیل در بستر تنشهای منطقهای اخیر، بهویژه درگیری میان ایران و اسرائیل، فرار کند، به دلایل ژئوپلیتیکی، تاریخی، اقتصادی و امنیتی متعددی وابسته است.
اول اینکه جایگاه ژئوپلیتیکی ترکیه نقش متوازن و حساسی است، این کشور در موقعیتی قرار دارد که همسایگی با خاورمیانه پرتنش، عضویت در ناتو و رقابت ایدئولوژیک با بسیاری از بازیگران منطقهای را با هم همزمان در سبد سیاست حمل میکند.
ترکیهی دوزیست نهشرقی-نهغربی تلاش میکند بین وفاداری به غرب و نزدیکی تاکتیکی به برخی جریانهای اسلامی تعادل برقرار کند، از اینرو، ورود به دومینوی درگیری، تعادل شکنندهای را که آنکارا طی سالها با ابزار خشونت و رویکردی تهاجمی ایجاد کرده را از بین میبرد.
از سوی دیگر ترکیه پس از برقراری روابط اقتصادی و دیپلماتیک مجدد با اسرائیل در سالهای اخیر، به ویژه بر سر ابرطرح گاپ یعنی پروژه آناتولی جنوب شرقی(GAP) و فروش آب به اسرائیل تلاش داشته است روابط اقتصادی و نظامیاش را بازسازی کند.
در عین حال، اردوغان با اتخاذ مواضع متناقض در قبال دفاع از فلسطین، تلاش دارد همچون پدرخوانده مسلمین، حمایت جهان اسلام و عرب را نیز جلب کند. این دوگانگی موضع، ترکیه را ناگزیر از احتیاط استراتژیک میسازد.
از سوی دیگر آنکارا به بازیابی ثبات اقتصادی نیاز مُبرم دارد؛ تورم بالا، سقوط بیسابقهی ارزش لیر، بیکاری و بدهیهای خارجی در پی اخذ وامهای سنگین از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول برای جاهطلبیهای ابر پروژه گاپ(GAP) و جنگ فرسایشی با حزب کارگران کردستان باعث شده این عضو ناساز ناتو، سیاست خارجی خود را نسبت به گذشته محافظهکارانهتر دنبال کند.
آنکارا به خوبی میداند در صورت تعضیف ایران، ترکیه دچار اختلال در مسیرهای انرژی از ایران و عراق خواهد شد و نیز تبادلات تجاریاش با خاورمیانه عربی و اسرائیل از نطفه قطع میشود و امکان دارد با موج پناهجویان ایرانی یا حتی سوریەی پسااسد روبهرو گردد.
چنین فشارهایی، ریسکپذیری نظامی را کاهش داده و دولت اردوغان را به سمت فرار از ورود به پایان که ناگزیر در آینده با آن روبهرو خواهد شد، سوق میدهد. ترکیه درعینحال که اختلاف ایدئولوژیکی با اسرائیل دارد، اما بیمیل به رویارویی نظامی است.
به عبارت دیگر اختلافات عمیق بر سر موضوع فلسطین، قدس تاکنون به تقابل نظامی غیرمستقیم یا نیابتی هم منجر نشده، حتی در اوج حملات اسرائیل به غزه، ترکیه با خزیدن مجدد در لاک محافظهکارانهش، موضعش تنها محدود به اعتراضهای دیپلماتیک و تحریمهای نمادین شد.
در درگیری ١٢ روزه ایران و اسرائیل، ترکیه تلاش کرد با مواضع نسبتاً بیطرفانه، هم از خطر ورود بە درگیری نظامی فاصله گرفتە و هم حمایت امت اسلامی را از دست ندهد تا امکان حضورش را بهعنوان میانجیِ پدرخواندهی تمامیتخواهِ منطقهای ولو در ظاهر از دست ندهد.
از سوی دیگر تضعیف ایران طبق دومینوی نظم نوین منطقهای ممکن است فضای جدیدی برای ترکیه در سوریه ایجاد کند، اما ترکیه به خوبی میداند وارد شدن به جنگ با اسرائیل در خاک سوریه، برای ترکیه که فوبیای دشمنی با کردها را دارد، برایش نفسگیر و مخاطرهآمیز است.
آنکارا اکنون در حال مذاکره غیررسمی و مبهم با حزب کارگران کردستان برای کاهش درگیری در کردستان ترکیە (باکور) و قندیل است و طبق سیاست سیالش و منفعتطلبانهاش فعلا ترجیح میدهد انرژی نظامی خود را بر کنترل مناطق مرزی و ضربه به کردها ذخیره کند.
درنهایت در صورت حفظ بیثباتی کنترلشده، این ژاندارم دوگانهسوز ناتو از خلا به وجود آمده در راستای میانهبازی سیاسی استفاده کرده و ممکن است نفوذ خود را در روژئاوای سوریه گسترش دهد که البته این سناریو مستلزم دوری از هرگونه درگیری با اسرائیل ولو در خاک سوریه است.
از سوی دیگر ترکیه به دلیل وابستگی به ناتو، نه تنها تحت فشارهای بینالمللی امنیتی برای عدم ورود به درگیری با اسرائیل است، بلکه هرگونه تقابل غیر مستقیم هم با واکنش غرب روبهرو میشود. همچنین، اسرائیل دارای توان بالای اطلاعاتی، سایبری و هوایی است و ترکیه با علم به این مسئله، از هرگونه قمار خطرناک رویارویی مستقیم و غیرمستقیم فاصله میگیرد.
از همین رو، آنکارا بهدلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیکی حساس، فشارهای اقتصادی داخلی، ملاحظات ناتو و سیاست عملگرایانه اردوغان در خاورمیانه، تلاش میکند تا از فوبیای نظم نوین تزریقی خاورمیانه یعنی ترسیم وضعیت «بیدولتی کنترلشده یا دولت بیقدرت» فرار کند.
اگرچه ترکیه بهلحاظ ایدئولوژیک با اسرائیل در تعارض است و گاه مواضع لفظی در خفا علیه آن اتخاذ میکند، اما در سطح نظامی و سیاسی، هوشیارانه سیاست موازنه و اجتناب را برای مصونماندن از تَرکش نظم نوین پیگیری میکند.
از سوی دیگر بنابه سیاست خارجی سیال ترکیه، امکان دارد -اگر ایران بعد این آتشبس ثبات نسبی ولو ضعیف را بازیابد-، آنکارا سیاست تهاجمی در سوریه اتخاذ کند، چرا که بقایای مانده محور مقاومت ایران با وجود قدرت گرفتن تحریرالشام برای منافع امنیتی ترکیه تهدید محسوب میشود، زیرا این کشور، ایران را یک رقیب ژئواستراتژیک در سوریه میبیند.
از سوی دیگر مشاهدە می شود کە ترکیه برای جلوگیری از احیای محور تهران- دمشق- بیروت، علیرغم صلح ظاهری با حزب کارگران کردستان، حملات خود علیه نیروهای کرد در مناطق شمال-شرق سوریە تشدید می کند. در سالهای ٢٠٢٠ و ٢٠٢١ ، همزمان با درگیریهای ایران و اسرائیل در سوریه، ترکیه چندین عملیات علیه کردها در تلرفعت و کوبانی انجام داد.
زیرا بر این باور بود کە در سایه درگیری بزرگتر، میتواند فضا را برای پیشروی خود فراهم کند، درنهایت ترکیه به دلیل وابستگی به ناتو تلاش میکند در تله خلأ امنیتی جدید گرفتار نشود. زیرا بازیگران جدیدی مثل آمریکا یا اسرائیل ممکن است در روژآوا و شرق سوریه فعالتر شوند، چیزی که دولتمداران ترکی چون شبحی همیشه از آن واهمه دارند.
از سوی دیگر صلح شکلنگرفته و معلق بین ترکیه و حزب کارگران کردستان در ظاهر میتواند بە صورت موقت تنش داخلی را کاهش دهد، اما نمیتواند، بنابە دلایلی، ترکیه را از ورود به جنگهای منطقهای مانند درگیری ایران و اسرائیل بیمه کند:
دولت مافیایی ترکیه همواره دولتی پنهان در دل خود داشته است؛ مجموعهای از ارتش، سازمان اطلاعات (میت)، مافیا و جریانهای اسلامگرا که همگی بهطور هماهنگ، با کارشکنیهای پیوسته، این صلح شکننده را به سوی بنبستی بدون پشتوانه حقوقی و فاقد ساختار سیاسی پایدار سوق میدهند.
آنچه بین آنکارا و حزب کارگران کردستان در ماههای اخیر شکل گرفته است بیشتر آتشبس نانوشته یا ملاحظات تاکتیکی بوده تا یک صلح واقعی و هیچ قرارداد رسمی یا تضمین جهانی ولو ناظر بینالمللی هم وجود ندارد.
بنابراین، فاشیسم متأخر ترکیه در حالت آمادهباش باقی مانده و احتمال بازگشت سریع به درگیری نظامی، همچون فنری که از ضامن رها شود، هر آن وجود دارد. مثلاً در سال ٢٠١٣ آتشبسی مشابه برقرار شد که به دلیل فقدان نهادسازی صلح، در سال ٢٠١٥ شکست خورد و ترکیه حملات تخریبی شبیه به تخریب غزه توسط اسرائیل را علیه مناطق کُردی چون سور، جزیره و شرناخ تشدید کرد.
از سوی دیگر، امنیت داخلی بهتنهایی کافی نیست؛ حتی اگر ترکیه با حزب کارگران کردستان به صلحی نسبی دست یابد، ترکش درگیریهای منطقهای همچنان این کشور را تهدید میکند، زیرا ترکیه در مرزهای سوریه و عراق منافع ژئوپلیتیکی دارد.
تضعیف ایران از سوی اسرائیل نیز بهطور غیرمستقیم بر مرزهای ترکیه تأثیر میگذارد. بنابراین، حتی در صورت صلح داخلی، ترکیه نمیتواند مانع تأثیرپذیری خود از بیثباتی منطقهای شود. مثلاً در بحران جنگ داخلی سوریه از سال ٢٠١١ به بعد، ترکیه حتی با وجود ثبات نسبی داخلی، در رویکردی سختگیرانه وارد سلسله تجاوزهای نظامی با عملیاتهای «سپر فرات»، «شاخه زیتون» و «چشمه صلح» در روژآوا شد.
تجربه ترکیه نشان داده است که آنکارا نمیتواند صرفاً با تکیه بر صلح داخلی، خود را از منازعات منطقهای کنار بکشد. بنابراین، صلح نیمبند با حزب کارگران کردستان شاید موقتاً ترکیه را از درگیری داخلی نجات دهد، اما نمیتواند مانع ورود آن به بحرانهای ژئوپلیتیک منطقه شود.
درگیری ایران و اسرائیل، با مختصات خاص خود، دیر یا زود مرزهای ترکیه را نیز ناامن کرده و منافع راهبردی این کشور را تهدید خواهد کرد و در چنین شرایطی، ترکیه از شعلههای دولت فرومانده در امان نخواهد ماند.
از سوی دیگر، پس از رسیدن دومینوی نظم نوین منطقه به روسیه و تضعیف این کشور و از میان رفتن ترس از رویارویی مشترک با ناتو، عملاً دلیلی وجود ندارد که اروپا به ترکیه باج دهد.
این مسئله، تصویر یک سناریوی پیچیده و چندلایه از جنگ احتمالی میان اسرائیل یا محور غرب با ترکیه را ترسیم میکند. همانطور که اشاره شد، بیثباتسازی دولت اردوغان یا جایگزینی آن با دولتی کنترلشده توسط غرب، گزینهای محتمل است و در صورت فشارهای داخلی از سوی کُردها و اپوزیسیون، ممکن است به سقوط سیاسی یا حتی کودتای نرم منجر شود.
در این راستا، هرچند ترکیه به ناتو وابسته است، اما روابط سرد آن با غرب، از جمله خرید سامانه اس-۴۰۰ از روسیه، تنش با یونان و سوئد، باعث شده است در ناتو بیشتر بهعنوان یک عضو مزاحم دیده شود. اروپا پیشتر برای جلوگیری از موج مهاجرت و تهدید تروریسم به ترکیه امتیاز میداد، اما اگر روسیه در این دومینو تضعیف شود و تهدیدات ژئوپلیتیکی کاهش یابد، اروپا دلیلی برای ادامه باجدهی نخواهد داشت و حتی ممکن است از فشار برای دموکراتیزهکردن ترکیهی اخوانی یا حتی تجزیه نرم آن حمایت کند.
بنابراین، سناریوی محتملتر از تجزیه، شکلگیری «دولت فرومانده» یا وضعیت «بیدولتی کنترلشده» در ترکیه، یعنی دولتی ضعیف، بیثبات، گرفتار بحران اقتصادی و مطالبات فزاینده ملیتها است که در نتیجه آن، ترکیه نقش منطقهای خود را از دست داده و به یک بازیگر منفعل تبدیل میشود.
پس جنگ با ترکیه در قالب کلاسیک نخواهد بود، بلکه پروژهای تدریجی برای فلجسازی، انزوای ژئوپلیتیکی، تحریک بحرانهای داخلی و تضعیف نقش جهانی این کشور خواهد بود. در این میان، کُردها میتوانند بازیگر کلیدی یا کاتالیزور تحولات باشند و ناتو و اروپا بسته به شرایط، از این فرآیند بهعنوان ابزاری برای کنترل و مهار ترکیه و یکهتازیهای اردوغان استفاده خواهند کرد.
در نهایت، اهداف راهبردی اسرائیل و آمریکا از افزایش تنشها در خاورمیانه — بهویژه با کشاندن ایران و بهتبع آن، بازیگرانی مانند ترکیه و سوریه به یک درگیری مستمر — تضعیف روسیه و فرسایش نفوذ ژئوپلیتیکی آن در منطقه است.
در واقع، واشنگتن و تلآویو با گشودن جبهههای جدید و بیثباتسازی محیط پیرامونی روسیه، تلاش میکنند هژمونی ژئوپلیتیکی این کشور، که اکنون درگیر جنگ اوکراین است، را در خاورمیانه به چالش بکشند. حضور روسیه در سوریه، نزدیکی آن به ایران، و ائتلافهای منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس، تهدیدی بلندمدت برای غرب به شمار میرود.
در چنین فضایی، آمریکا در تلاش است با فشار بر متحدان روسیه، از جمله ایران و ترکیه، و تحریک شکافهای داخلی و منطقهای، ابتدا ایران و سپس ترکیه را به حاشیه رانده و در نهایت، روسیه را منزوی و درگیر چند بحران همزمان کند. اینکه این تحولات تا چه حد در نظم نوین منطقهای به واقعیت نزدیک خواهد شد، در آیندهای نهچندان دور روشن میشود.