بازی چندلایه قدرت؛ تنش ایران و اسرائیل در آینه دیپلماسی بینالمللی
- Arena Website
- Jun 15
- 2 min read

امیر خنجی
تحولات اخیر در منطقه، بهویژه در پی حملات نظامی اسرائیل به اهدافی در داخل ایران، وضعیت تازهای را در مناسبات بینالمللی رقم زده است. با وجود ابعاد گسترده این عملیات، واکنش قدرتهای جهانی تاکنون عمدتاً محتاطانه و در چارچوب ملاحظات دیپلماتیک بوده است. کشورهای اروپایی در میانهی میدان ایستادهاند؛ ضمن تأکید بر لزوم حفظ ثبات منطقه، از حق دفاع اسرائیل نیز بهصراحت حمایت کردهاند.
این وضعیت نه ناگهانی است و نه بیسابقه. زمینههای آن را باید در تغییرات ساختاری سالهای گذشته، بهویژه در دوران دولت ترامپ جستوجو کرد؛ زمانی که ساختار سنتی رایزنی میان ایالات متحده و متحدان اروپایی تضعیف شد و روند تصمیمگیریها شکلی یکجانبه به خود گرفت.
حذف بازیگران کلیدی از فرایندهای دیپلماتیک نهتنها به انزوای اروپا انجامید، بلکه موجب شد اسرائیل نیز با فضای تصمیمگیری محدودتری مواجه شود. این خلأ، امروز خود را در نوع مداخله و زمانبندی عملیات نظامی نشان میدهد.
در مقابل، اروپا اکنون با بازتعریف نقش خود در بحران کنونی، میکوشد ضمن حفظ پیوندهای استراتژیک با اسرائیل، از فرصت موجود برای بازگشت به میز مذاکرات نیز استفاده کند.
نشانههای این راهبرد در سخنان اخیر رهبران فرانسه و آلمان مشهود است. آنان ضمن حمایت از اقدامات دفاعی اسرائیل، نسبت به تشدید درگیریها ابراز نگرانی کردهاند و بر لزوم بازگشت به مسیر دیپلماتیک تأکید دارند.
همزمان، منازعه هستهای ایران نیز در این معادله بیتأثیر نیست. پیوند میان برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و تأمین پهپاد برای جنگ روسیه علیه اوکراین، نگاه امنیتی اروپا را دوچندان کرده است. شواهدی چون استفاده گسترده از پهپادهای ایرانی در حملات اخیر روسیه، جایگاه ایران را در تحلیلهای امنیتی غرب ارتقا داده و باعث شده جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش در تیررس انتقادات قرار گیرد.
در سطح شورای امنیت نیز با وجود احتمال طرح قطعنامههایی علیه اسرائیل، پیشبینیها حاکی از آن است که وتوی کشورهای غربی مانع هرگونه اقدام الزامآور خواهد شد. ساختار تصمیمگیری در این شورا عملاً امکان تحرک برای محکومیت یکجانبه اسرائیل را مسدود میکند و فضای عمل دیپلماتیک را در چارچوب توازنهای سیاسی، نه حقوقی، تعریف میکند.
از سوی دیگر، نوع واکنش روسیه و چین نیز حاوی نکاتی مهم است. برخلاف انتظار تهران، این دو کشور تاکنون حاضر به حمایت بیقید و شرط نشدهاند.
نشانههایی وجود دارد که مسکو تمایلی ندارد بحران ایران نیز به یک منازعه ایدئولوژیک بینالمللی بدل شود، مشابه آنچه در مورد اوکراین تجربه کرده است.
نکته قابل تأمل آنکه، وسعت عملیات اخیر اسرائیل، نهتنها در سطح نظامی، بلکه در سطح روانی نیز قابل تامل بود.
به نظر میرسد بخشی از محافل تصمیمگیر در ایران ابعاد چنین حملهای را پیشبینی نمیکردند. این غافلگیری، پیامد نادیده گرفتن نشانههایی بود که حکایت از آمادهسازی طولانیمدت اسرائیل برای اقدامی پرحجم داشت.
در این میان، نقش نهادهای بینالمللی نظیر آژانس انرژی اتمی نیز در سایه این تحولات پررنگتر شده است.
موضعگیریهای اخیر آژانس درباره لزوم راستیآزمایی مستقل از برنامه هستهای ایران، از یکسو نشاندهنده تداوم مسیر فنی و غیرسیاسی در بررسی پرونده هستهای است، و از سوی دیگر، میتواند بهعنوان عاملی بازدارنده برای مشروعیتبخشی به اقدامات یکجانبه تحلیل شود.
در مجموع، آنچه امروز در منطقه شاهدیم، صرفاً درگیری دو بازیگر منطقهای نیست، بلکه بازتاب بحرانی چندلایه است که ساختارهای ناتوان بینالمللی، موازنه قدرت شکننده و بازتعریف مرزهای مشروعیت را به چالش میکشد. بازیگران، دیگر صرفاً دولتها نیستند، و منازعات، صرفاً در میدان جنگ خلاصه نمیشود. این وضعیت، نقطه عطفی در مسیر تغییر نظم منطقهای خواهد بود.