top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

درگیری ایران و اسرائیل: چرخش‌های راهبردی و چشم‌انداز اتونومی برای ملت‌های به‌حاشیه‌رانده‌شدهٔ ایران

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jun 26
  • 5 min read
ree

سیوان سعید: دانشیار مطالعات خاورمیانه، دانشگاه شانشی نرمال، چین


درگیری در حال گسترش میان ایران و اسرائیل نقطهٔ عطفی در ژئوپلیتیک خاورمیانه به‌شمار می‌رود. آن‌چه روزگاری به‌صورت تقابلی پنهان جریان داشت، اکنون به ضربات مستقیم و حملات تلافی‌جویانه تبدیل شده است، تا جاییکە قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی را وارد چرخه‌ای خطرناک از تقابل نموده است.

 

اگرچە تمرکز اصلی همچنان بر توان نظامی، بازدارندگی و هم‌سویی‌های ژئوپلیتیکی استوار است، اما گمانه‌زنی‌های فزاینده‌ای مبنی بر امکان تزلزل ساختار متمرکز دولت ایران و گشایش دریچه‌ای برای اقلیت‌های غیرفارس این کشور—به‌ویژه کردها، عرب‌های اهوازی، بلوچ‌ها و دیگران—برای دستیابی به خودمختاری یا اصلاحات سیاسی معنادار، در جریان است.

 

نگاهی سریع بە منازعهٔ ایران و اسرائیل، نشان دهندە برخورد خطوط قرمز راهبردی دو طرف میباشد. برای اسرائیل، حضور نیروهای نیابتی ایران در نزدیکی مرزهایش—در لبنان، سوریه و غزه—تهدیدی وجودی و بلندمدت به‌شمار می‌رود.

دکترین امنیتی اسرائیل که پیش‌تر بر حملات پیش‌دستانه و جلوگیری از ایجاد کریدور زمینی امن توسط ایران تا مدیترانه متمرکز بود، اکنون به حملات مستقیم به خاک ایران نیز گسترش یافته است. ایران، از سوی دیگر، تلاش دارد نفوذ منطقه‌ای و جایگاه بازدارندگی خود را از طریق ابزارهای نامتقارن مانند برنامهٔ موشکی، شبه‌نظامیان نیابتی و اتحادهای منطقه‌ای با گروههای وابستە بە خود در سوریه، حزب‌الله در لبنان و گروه‌های شیعه در عراق و یمن حفظ کند.

 

برای هر دو کشور، این جنگ صرفاً مسئلهٔ امنیت ملی محسوب نمی گردد؛ بلکه رقابتی برای برتری منطقه‌ای بە شمار می رود. با این‌حال، پیامدهای آن محدود به مرزهای این دو کشور نمی‌ماند.

 شکاف‌های داخلی در ایران اکنون بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ چرا که بسیاری از اقلیت‌های اتنیکی—به‌ویژه کردهای روژهلات (کردستان ایران)—این بی‌ثباتی را هم تهدیدی بالقوه و هم فرصتی تاریخی برای خود تلقی می‌کنند.


بە لحاظ تاریخی، جمهوری اسلامی ایران همواره بر ساختارهای مرکزی تحت سلطهٔ نخبگان فارس‌زبان متکی بودە است که در آن، جمعیت‌های غیرفارس تا حد زیادی به حاشیه رانده شده‌اند.

 

کردهای ایران که جمعیتشان بین ۸ تا ۱۰ میلیون نفر برآورد می‌شود، سال‌هاست خواهان دستیابی بە حقوق فرهنگی- سیاسی، تمرکززدایی و خودمختاری منطقه‌ای‌اند. پاسخ حکومت همواره یکسان بوده است:

نظامی‌سازی، سرکوب و جرم‌انگاری کنش‌گری اتنیکی. وضعیت مشابهی برای عرب‌های اهوازی در جنوب‌غرب و بلوچ‌های جنوب‌شرق کشور نیز صدق می‌کند که با فقر شدید، سرکوب امنیتی و بی‌توجهی زیست‌محیطی مواجه‌اند.

 برخی ناظران بر این باورند که با عمیق‌تر شدن درگیریها میان ایران و اسرائیل، امکان دارد ساختار امنیتی داخلی ایران دچار فرسایش شود. به‌گفتهٔ تحلیل‌گرانی چون کریم سجادپور از بنیاد کارنگی، یکی از آسیب‌پذیرترین نقاط رژیم نه در تل‌آویو و نه در واشنگتن، بلکه در استان‌های خود ایران است.

اگر نارضایتی‌های داخلی با فشارهای نظامی و اقتصادی خارجی هم‌زمان شود، جمهوری اسلامی ممکن است در حفظ کنترل بر مناطق حاشیه‌ای خود دچار مشکل شود.

 با این‌حال، اتونومی برای ملت‌های  ساکن در فضای سرزمینی ایران امری حتمی نیست. زیرا این مسئله به عوامل درهم‌تنیدهٔ متعددی بستگی دارد.


اگر جنگ ایران و اسرائیل محدود به حملات کنترل‌شده و پاسخ‌های نمادین باقی بماند، رژیم می‌تواند از احساسات ملی‌گرایانه ایرانی برای تحکیم قدرت خود استفاده کند.

 

تجربهٔ تاریخی نیز نشان داده است که تهدید خارجی اغلب به تقویت رژیم‌های اقتدارگرا و نه به تضعیف آن‌ها منتهی می گردد. اما اگر درگیری به تخریب جدی زیرساخت‌ها، خلأ قدرت یا اختلافات درون ساختاری در درون حاکمیت در تهران بینجامد، می‌توان انتظار داشت کە ترک‌هایی در ساختار حکومت به‌ویژه در استان‌هایی که پیشاپیش در حالت اعتراض و بی‌ثباتی‌ قرار دارند، بینجامد.

 

در این میانە، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واجد نقشی دوگانه است: از یک سو هم مدافع مرزهای خارجی بودە و از سوی دیگر، هم ناظر و سرکوب‌گر در داخل ایران است.


اگر سپاه در اثر تلفات جنگی یا نارضایتی داخلی دچار شکاف شود، امکان دارد فضا برای بازیگران منطقه‌ای—از جمله نیروهای سیاسی و مسلح کُردی مانند پژاک (حزب حیات آزاد کردستان)—برای به چالش کشیدن کنترل مرکز باز شود. اگرچه تا این لحظه سپاه انسجام خود را حفظ کرده است، اما ادامهٔ جنگ ممکن است این معادله را تغییر دهد.

 

در حال حاضر، نه ایالات متحده و نه اسرائیل، حمایت علنی خود را از اتونومی اتنیک ها در ایران  اعلام نکرده‌اند. در مقابل تمرکز اصلی آن‌ها بر مهار قدرت منطقه‌ای ایران و نه فروپاشی ساختار حاکمیتی در ایران قرار گردفتە است.


اما در صورتیکە سقوط رژیم به گزینه‌ای جدی و محتمل تبدیل گردد، احتمال دارد منافع استراتژیک جدیدی در توانمندسازی بازیگران محلی برای پر کردن خلأ قدرت به‌وجود آید.

 

در این میان، کردها به‌دلیل ساختار سیاسی منسجم‌تر و پیوندهای فراملی، در موقعیت نسبتاً بهتری برای مذاکره بر سر اتونومی قرار خواهند داشت—به‌ویژه اگر قدرت‌های خارجی رویکرد خود را تغییر دهند.

با این‌حال، چین و روسیه—که از حامیان اصلی جمهوری اسلامی‌ ایران هستند—به‌شدت با هرگونه تمرکززدایی که بتواند الگویی برای مناطق اتنیکی خودشان ایجاد کند، مخالفت خواهند کرد. چین به‌طور خاص، ثبات و تمامیت ارضی ایران را در اولویت قرار می‌دهد. از این‌رو، نظام بین‌الملل در حال حاضر بیش از آنکه متمایل به تجزیه یا فدرالیسم در ایران باشد، خواهان حفظ تمامیت سرزمینی این دولت ملت است.

 

از منظری دیگر، جنبش کرد در ایران همچنان دچار پراکندگی و انشقاق  ایدئولوژیک و راهبردی میان احزاب مختلف بودە است. برخلاف کردستان عراق یا مناطق خودمدیریتی شمال و شرق سوریه (روژاوا)، کردها در ایران نه از کنترل بر فضای سرزمینی کردستان برخوردار بودە و نه واجد شناسایی بین‌المللی هستند.


از همین رو است کە حتی اگر پنجره‌ای برای اتونومی نیز گشوده شود، استفاده از این دریچە مستلزم هماهنگی میان گروه‌های کرد و توانایی ارائهٔ چهره‌ای متحد و عمل‌گرایانه خواهد بود.

 

با این‌حال، روندی رو به رشد میان نسل جوان کُردها و دیگر اتینکهای ساکن در فضای سرزمینی ایران مشاهده می‌شود که به کنش‌گری مدنی، فعالیت در فضای ویرچوال و توسل به نهادهای حقوق بشری بین‌المللی روی آورده‌اند.

 اگر این جنبش‌ها بتوانند بدون ورود به یک مواجه خشونت خشونت‌آمیز که زمینهٔ سرکوب دولتی را فراهم می‌کند، به فعالیت خود ادامه دهند، ممکن است زمینه‌ای برای تلاش‌های درازمدت‌تر برای دستیابی بە اتونومی تسهیل گردد.

 

جنگ میان ایران و اسرائیل در حال بازآرایی موازنهٔ راهبردی در خاورمیانه است، اما عمیق‌ترین پیامدهای آن ممکن است در داخل ایران پدیدار شود. هرچند فروپاشی کامل رژیم در کوتاه‌مدت محتمل به‌نظر نمی‌رسد، اما ادامهٔ جنگ می‌تواند توان جمهوری اسلامی برای حفظ کنترل مرکزی را تضعیف کند.

 

برای کُردها و دیگر ملت‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده در ایران، این لحظه، می تواند هم یک رویداد تاریخی و هم یک فرصت تاریخی بە شمار رود.


اینکه آیا این وضعیت به دستیابی بە یک اتونومی معنادار منتهی می‌شود یا صرفاً چرخه‌ای دیگر از سرکوب را رقم می‌زند، به مسیر جنگ، پایداری نیروهای امنیتی ایران و میزان آمادگی بازیگران جهانی برای شنیدن صدای غیرفارس‌ها بستگی دارد.


آن‌چه مسلم است، این است که این نبرد، صرفاً دربارهٔ موشک‌ها و گروههای شبە نظامی نیست؛ بلکه دربارهٔ آیندهٔ سیاسی جمهوری‌ای متزلزل است که چالش‌های داخلی‌اش، به‌اندازهٔ تهدیدهای خارجی، خطرناک‌اند.

bottom of page