دیک چنی، چهره تاریک سیاست پس از ۱۱ سپتامبر و معمار جنگ عراق، درگذشت
- Arena Website
- Nov 4
- 3 min read

دیک چنی، سیاستمدار پرنفوذ و جنجالی آمریکایی که در طول چهار دهه در بالاترین سطوح قدرت ایالات متحده حضور داشت، در ۸۴ سالگی درگذشت. او از دوران نیکسون تا بوش پسر در قلب تصمیمگیریهای واشنگتن قرار داشت و بیش از هر چیز به عنوان معمار اصلی جنگ عراق و از طراحان سیاستهای شکنجه و بازداشت پس از ۱۱ سپتامبر شناخته میشود، میراثی که همچنان سایهای سنگین بر تاریخ معاصر آمریکا انداخته است.
چنی که زمانی جوانترین رئیس دفتر کاخ سفید در دولت جرالد فورد بود، مسیر سیاسیاش را در بطن حزب جمهوریخواه طی کرد. او نماینده کنگره شد، در دولت جورج اچ. دبلیو. بوش به وزارت دفاع رسید و نهایتاً در دولت جورج دبلیو. بوش به عنوان معاون رئیسجمهور به قدرت بازگشت.
با وقوع حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نفوذ واقعی او آشکار شد. در حالی که رئیسجمهور به مکان امنی منتقل شده بود، چنی در هماهنگی با وزیر دفاع، دونالد رامسفلد، سیاستهای امنیت ملی را هدایت میکرد.
در ماههای بعد ارتش آمریکا وارد افغانستان شد تا طالبان را سرنگون کند. اما تصمیمی که بیش از هر چیز جایگاه چنی را در تاریخ ایالات متحده آمریکا برجسته میکند، حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بود. جنگی که با ادعاهایی درباره وجود سلاحهای کشتار جمعی و ارتباط صدام حسین با القاعده توجیه شد. هیچیک از این ادعاها بعدها ثابت نشدند و هر دو به سرعت بیاساس از آب درآمدند.
چنی در آن زمان هشدار میداد که "اگر صدام را متوقف نکنیم، شاهد قارچ اتمی بر فراز شهرهایمان خواهیم بود". هیچ مدرکی برای این هشدارها وجود نداشت. بر اساس پژوهش دانشگاه براون، از سال ۲۰۰۱ تاکنون دستکم ۸۰۰ هزار نفر در عراق، افغانستان، سوریه، یمن و پاکستان در نتیجه جنگهای مستقیم کشته شدهاند.
او هرگز از تصمیم خود ابراز پشیمانی نکرد. در خاطراتش نوشته بود که دولت بوش «وظیفه داشت هر کاری که لازم است برای دفاع از آمریکا انجام دهد». این تعبیر از «هر کاری» شامل برنامه گسترده بازداشتهای مخفی، شکنجههای سازمانیافته در زندانهایی مانند ابوغریب و گوانتانامو و روشهایی بود که نهادهای بینالمللی آنها را نقض فاحش حقوق بشر دانستند.
چنی بر خلاف بسیاری از مقامات وقت که در سالهای بعد نقش خود را کمرنگ جلوه دادند، با صراحت از این سیاستها دفاع کرد. او در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ گفته بود: «اگر دوباره بود، باز هم همان کار را میکردم.»
این موضع سرسختانه، تصویری از او ساخت که برای منتقدان یادآور دورانی است که امنیت ملی بر قانون و اخلاق غلبه یافت.
پیشینه شخصی چنی نیز پر از تناقض بود. او دانشجوی اخراجی دانشگاه ییل بود و از خدمت در جنگ ویتنام خودداری کرد، اما بعدها به یکی از تهاجمیترین چهرههای نظامی در سیاست آمریکا بدل شد.
پیش از بازگشت به دولت، مدیرعامل شرکت نفتی هالیبرتون بود، شرکتی که پس از حمله به عراق قراردادهای عظیمی با دولت آمریکا به دست آورد.
در زندگی سیاسیاش، اتفاقهای غیرمنتظره نیز کم نبود. در سال ۲۰۰۶، چنی در جریان یک شکار در تگزاس، به طور تصادفی دوستش هری ویتینگتن را با گلوله ساچمهای زخمی کرد. حادثه دو روز از رسانهها پنهان ماند و وقتی فاش شد، بسیاری آن را نشانهای از تمایل دیرینه او به پنهانکاری و کنترل روایت دانستند.
در سالهای پایانی عمر، چنی که از منتقدان سرسخت دونالد ترامپ بود، اعلام کرد در انتخابات ۲۰۲۴ به جای نامزد جمهوریخواهان به کامالا هریس رأی میدهد. او گفته بود:
در تاریخ ۲۴۸ ساله کشورمان، هیچ فردی به اندازه ترامپ برای جمهوری ما خطرناک نبوده است.
دخترش لیز چنی نیز راه پدر را در سیاست ادامه داد، اما به دلیل مخالفت با ترامپ از سوی حزب جمهوریخواه طرد شد. پدر و دختر در نخستین سالگرد حمله ششم ژانویه به کنگره در مراسم یادبود شرکت کردند و چنی در آنجا از «فروپاشی اخلاقی حزب» ابراز تأسف کرد.
با وجود تغییر نسبی مواضع در سیاست داخلی، تاریخ چنی را نه به خاطر انتقاد از ترامپ، بلکه به خاطر جنگ عراق و نقش محوریاش در سیاست موسوم به «جنگ علیه ترور» به یاد خواهد آورد.
برای بسیاری، او نماد عصری است که ایالات متحده اصول حقوق بینالملل نادیده گرفت و زیر پا گذاشت تا با توسل به قدرت نظامی نفوذ خود را در جهان پسا جنگ سرد بیش از پیش تحکیم بخشد.
مردی که روزگاری یکهتاز سیاست خارجی و داخلی ایالات متحده بود در واپسین روز حضورش در کاخ سفید در اوج ناتوانی ظاهر شد و با پالتویی ضخیم و بر روی ویلچر در سرمای ژانویه ۲۰۰۹ نظارهگر ادای سوگند باراک اوباما بود.
اگرچه دیک چنی هیچگاه برای اتهاماتی چون نقض فاحش حقوق بشر و جنایت علیه بشریت دادگاهی نشد، اما تصویر درهم شکسته پایانی او برای بسیاری به نماد پایان دورانی بدل شد که در آن، جنگ، ترس و پنهانکاری ستونهای اصلی قدرت در واشنگتن بودند.











