لوور، اسکوترها و سرقتی شبیه یک فیلم هالیوودی
- Arena Website
- Oct 22
- 3 min read

سرقتِ جواهرات تاریخی از لوور نمونهای از تغییر هدف جنایات فرهنگی به سمت ارزش مادی سنگهاست. ضعفهای ساختاری موزهها، محدودیتهای حفاظتی در بناهای تاریخی و ظهور روشهای فرار مدرن، امکانپذیری این جرائم را افزایش دادهاند. راهبرد مقابله نیازمند سرمایهگذاری فنی، بازنگری حفاظتی و همکاری بینالمللی برای ردیابی بازارهای سیاه است و تدوین سیاستهای حقوقی جهت تسهیل بازپسگیری و محاکمه سریع.
ورود به پربازدیدترین موزه جهان در روز روشن، سرقت هشت قطعه جواهر غیرقابل قیمتگذاری متعلق به ملکههای مشهور فرانسوی و ناپدید شدن سارقان در ترافیک پاریس با اسکوترهای معمولی، صحنهای است که بیشتر در فیلمهای هالیوودی انتظار میرود تا در یک صبح شنبه در قلب پایتخت فرانسه.
اما این همان رخدادی است که شهروندان فرانسه و کاربرهای فضای مجازی در این کشور را بهتزده کرده و شبکههای اجتماعی فرانسوی را از طنز و انتقاد پر کردە و همزمان سؤالات بیپایانی را نیز در سطح جهانی مطرح ساختە است.
چرا موزهای بهظاهر محافظتشده بدین شیوە، در مقابل چنین سرقتی غافلگیر شدە است؟ سارقان چگونه فرار کردند و چرا تا کنون دستگیر نشدهاند؟ و مهمتر از همه، آیا این جواهرات قابل فروشاند و اگر بله، چگونه؟
گاردین امروز در مقالهای سعی کرده است به این پرسش ها پاسخ دهد.
به گفته این روزنامه، تحلیلگران جرایم هنری این سرقت را در چارچوب الگویی قرار میدهند که در یک دهه اخیر در اروپا و آمریکا پدید آمده است: تمرکز سارقان بیشتر بر ارزش مادی سنگها و فلزات گرانبهاست تا ارزش تاریخی یا موزهای اشیاء.
به گفته کارشناسان، فروشگاههای جواهرات حرفهای امروز امنتر از گذشتهاند. حضور نگهبانان مسلح، ویترینهای شبانه خالی و تدابیر امنیتی سختگیرانه از جملە اقداماتی هستند کە این فروشگاهها در پیش می گیرند.
از همین رو مجرمان یا سارقان برای دستیابی به کالاهای باارزش، به موزهها متوسل میشوند، که ساختمانهای تاریخی، پنجرههای بزرگ و جریان مداوم بازدیدکنندهها خود مانعی برای نصب تدابیر حفاظتی مدرن در آن بە شمار می روند.
نمونههای مشابه در سالهای اخیر کم نبودهاند: از سرقت گنجینههای گرین والت درسدن تا دزدیهای تکاندهنده دیگر در موزهها و بناهای تاریخی.
الگوی سادهای که کارشناسان ترسیم میکنند، این است: «بردار، خرد کن، ذوب کن.» یعنی اگر نتوانی اثر را دستنخورده بفروشی، آن را تغییر شکل میدهی تا قابل شناسایی نباشد، البتە در پیش گرفتن این راە، با خطرات و هزینههای فنی و قانونی همراه است.
اما همین تغییر شکل نیز پیچیدگیهای خود را دارد. اشیایی که به سرعت شناسایی میشوند، بهویژه وقتی وزارت فرهنگ و موزه تصویر و مشخصات آنها را منتشر کرده باشد، در بازار قانونی قابل فروش نیستند.

حتی خانههای حراج معتبر نیز بهندرت چنین قطعات برجستهای را میپذیرند مگر پس از ارائه مدارک مالکیت محل وثوق.
بنابراین گزینههای سارقان محدود و پرخطر است: ارسال به شبکههای زیرزمینی، مراجعه به مراکز برش و صیقلکاری سنگ در مناطقی با تخصص الماس یا تلاش برای تبدیل و ذوب در بازارهای خاکستری.
پیگیریهای اولیه همچنین پرسشهایی درباره سرمایهگذاری و اراده سیاسی در حوزه امنیت فرهنگی مطرح کرده است.
گزارشهای حسابرس دولتی که قرار است منتشر شود، از تأخیر در بهروزرسانی تجهیزات و کمبود دوربینها در برخی بخشها انتقاد کردهاند.
کارشناسان امنیتی تأکید میکنند که حفاظت از ساختمانهای تاریخی مانند لوور دشوار است: نصب شیشههای زرهی، اسکنرهای لیزری یا آشکارسازهای پیشرفته همیشه با محدودیتهای سازهای و زیباییشناسانه روبهرو است.
زمان انتخاب شده برای سرقت، درست در زمانی که موزه تازه باز شده و پیش از ازدحام بازدیدکنندگان نیز نشاندهنده طراحی هوشمندانهای است که از مطالعات رفتار نگهبانی و نقاطضعف سیستمها بهره برده است.
روش فرار با اسکوتر و استفاده از نردبان نصبشده روی وسیله نقلیه، و برش دیسکی باتریدار برای عبور از شیشهها، همگی نشان میدهد که ابزار و مهارتهای نوین نیز در بازی هستند.
در نهایت، این سرقت بیش از آنکه صرفاً یک ماجرای جذاب بهظاهر هالیوودی باشد، آینهای است از آسیبپذیری نهادهای فرهنگی در دوران کاهش بودجه، فناوریهای نوین و بازارهای سایه.
پرسش اصلی برای محافظان میراث فرهنگی اکنون این است: چگونه از گنجینههایی محافظت شود که هم ارزش تاریخی بیبدیل دارند و هم جذابیت مادی فریبندهای که خطر را به درون گالریها میآورد؟











