top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

احزاب کردستانی در آستانه انتخابی تازه قرار دارند

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Sep 29
  • 10 min read
ree

امیر خنجی



احزاب کردستان ایران (روژهلات) در میان فشارهای امنیتی و سرکوب مستمر، همزمان کوشیده‌اند راهبردهای خود را بازتعریف کنند و میان مقاومت و مشارکت، تعادلی نو بیابند. در صورت پوست‌اندازی جمهوری اسلامی، آنان ناگزیرند میان تقابل، مذاکره یا ائتلاف انتخاب کنند. از همین رو، موفقیت این احزاب وابسته به انسجام داخلی، پیوند با جامعه مدنی، دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی، و شرط‌گذاری شفاف برای تضمین حقوق واقعی و جلوگیری از مشروعیت‌بخشی به اصلاحات نمایشی خواهد بود.



در سال‌های اخیر، احزاب اپوزیسیون کردستان ایران (روژهلات) بیش از هر چیز راهبرد خود را بر تقابل با جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر سرنگونی آن استوار کرده‌اند. این تقابل بسته به گرایش‌های گوناگون، شکل‌های متفاوتی یافته است. برخی استقلال کامل کردستان را هدف گرفته‌اند، گروهی بر فدرالیسم یا کنفدرالیسم تأکید داشته‌اند و بعضی دیگر از خودمختاری در چارچوب ایران سخن گفته‌اند. با این وجود، نقطه مشترک تمامی این رویکردها این است که برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی سیاسی آنها بر فرض فروپاشی یا تضعیف اساسی جمهوری اسلامی ایران بنا شده است.


با این حال، بحثی که در این نوشتار مطرح می‌شود تنها در صورتی معنا پیدا می‌کند که تحولی شبیه انقلاب ۵۷ یا فروپاشی کامل نظام سیاسی رخ ندهد. در صورت وقوع چنین رویدادی، بدیهی است که معادلات قدرت و فضای سیاسی در داخل مرزهای سرزمینی ایران به کلی دگرگون و احزاب در کردستان باید راهبردی متفاوت تر در پیش گیرند.


این تحلیل صرفاً به احتمال وقوع حالتی می‌پردازد که می‌توان آن را پوست‌اندازی جمهوری اسلامی ایران نامید که در آن بدون انقلاب یا فروپاشی، تغییراتی در رأس قدرت مانند مرگ رهبر جمهوری اسلامی ایران یا جابه‌جایی در هرم حاکمیت رخ دهد و در کنار آن، بخشی از آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی به شکلی محدود یا نمایشی به جامعه اعطا شود.


پرسش اصلی اینجاست که در چنین شرایطی، احزاب کردستانی چه مسیری را برمی‌گزینند؟ آیا همچنان بر تقابل و براندازی پای خواهند فشرد یا به گفت‌وگو و مشارکت سیاسی روی خواهند آورد؟


وضعیت پیشینی: آنچه احزاب کردی امروز نشان می‌دهند

برای درک مسیر احتمالی آینده، ابتدا باید به وضعیت فعلی احزاب کردی در کردستان ایران نگریست. طی سال‌های اخیر، این احزاب تحت فشارهای امنیتی و سرکوب مستمر و شدید قرار داشته‌اند.


حملات پهپادی و موشکی، ترورها و عملیات امنیتی به ابزار اصلی حکومت ایران برای تضعیف پایگاه یا کنترل آنها بدل شده است. چنین شرایطی موجب شده است که هراس از سرکوب همواره در تدوین استراتژی این گروه‌ها حضوری پررنگ داشته باشد و در بسیاری موارد، ابتکار عمل را محدود کند.

بخش عمده‌ای از این احزاب پایگاه و مراکز اصلی خود را در اقلیم کردستان عراق حفظ کرده‌اند. این وابستگی جغرافیایی، اگرچه امکان بقا و ادامه فعالیت را برایشان فراهم آورده است، اما همواره با فشارهای بیرونی نیز مواجە بودەاند.


دولت اقلیم کردستان و نیز دولت مرکزی عراق در مقاطع مختلف، تحت توافقات امنیتی یا فشارهای منطقه‌ای، تلاش کرده‌اند این احزاب را خلع سلاح یا دست‌کم جابه‌جا کنند.


این وابستگی، موقعیت احزاب را در معادلات منطقه‌ای پیچیده‌تر کرده و نوعی آسیب‌پذیری دائمی به وجود آورده است.


در چنین فضایی، اکثر احزاب تلاش کرده‌اند به سمت راهبردهای ترکیبی حرکت کنند. به بیان دیگر، آنها کوشیده‌اند در کنار حفظ ظرفیت مقاومت، بخشی از فعالیت‌های خود را به سوی در پێش گرفتن سیاست مدنی و کار تشکیلاتی فرهنگی و اجتماعی معطوف کنند.


این احزاب در سال‌های اخیر به بازنگری در استراتژی نظامی پرداخته و بصورت محدود در دیالوگ‌ها و تعاملات سیاسی با یکدیگر نیز حضور یافته اند. در همین راستا، تلاش کرده‌اند پیوندهای خود با جامعه را تقویت کنند و فعالیت‌های مدنی را پررنگ‌تر سازند، هرچند همچنان به‌طور کامل از ایده مبارزه مسلحانه فاصله نگرفته‌اند.

این واقعیت نشان می‌دهد که هیچ یک از احزاب کردی تاکنون رسماً پایان مبارزه مسلحانه را اعلام نکرده‌اند و ظرفیت مقاومت همچنان در معادلات آنان زنده است.

از سوی دیگر، اختلاف در آرمان‌ها و محورهای استراتژیک همچنان باقی است. برخی استقلال کامل کردستان را دنبال می‌کنند، گروهی دیگر فدرالیسم یا خودمختاری در چارچوب یک ایران دموکراتیک را هدف قرار داده‌اند و بخشی نیز به گفتمان کنفدرالیسم گرایش دارند.


این تنوع راهبردی کە گاە با چاشنی ایدئولوژیک، اعم از راست یا چپ ارتدکس یا راە سوم نیز آمیختە است، اگرچه می‌تواند نشان‌دهنده پویاییهای فکری در جامعە سیاسی کردستان بە شمار رود، اما در عمل هماهنگی در برابر یک فرصت احتمالی تغییر، همچون سناریوی پوست‌اندازی جمهوری اسلامی ایران،  را دشوار می‌سازد.


با وجود این اختلافات، برخی از احزاب کردی تمایل خود را برای حضور در ائتلاف‌های بزرگ‌تر اپوزیسیون ایرانی نیز نشان داده‌اند.


در وضعیت کنونی می‌توان گفت که احزاب کردی در موقعیتی دوگانه قرار دارند: از یک سو با فشارهای امنیتی و محدودیت‌های ساختاری مواجه‌اند و از سوی دیگر، تلاش می‌کنند با بازتعریف راهبردها و حضور در ائتلاف‌های گسترده‌تر، جایگاه خود را در آینده سیاسی ایران حفظ کنند.


این موقعیت دوگانه به‌گونه‌ای است که هر تحول احتمالی در سطح ملی، برای آنها همزمان حامل ریسک و فرصت خواهد بود.


سناریوی تحول: وقتی جمهوری اسلامی ایران پوست‌اندازی کند


در میانە پویاییهای فکری و تحولات احتمالی، نخست باید روشن کرد منظور از پوست‌اندازی چیست. این وضعیت می‌تواند شامل تغییر در رأس قدرت، مانند مرگ یا کناره‌گیری خامنه‌ای، باز شدن نسبی فضای سیاسی و اجتماعی از طریق آزادی‌های محدود رسانه‌ای یا فرهنگی، کاهش حضور امنیتی در مناطق و اجازه به اجتماعات محدود باشد.


گاهی نیز وعده اصلاحات قانون اساسی یا بازنگری در ساختارها داده می‌شود و حکومت می‌کوشد از رهگذر گفت‌وگو با اپوزیسیون برای خود مشروعیت تازه‌ای فراهم کند.

با این حال، چنین تحولاتی لزوماً واقعی نبودە و ممکن است صرفاً از ابعاد نمایشی برخوردار باشند، به این معنا که ساختار اصلی قدرت در مرکز همچنان حفظ شود و اصلاحات واقعی رخ ندهد. در چنین چارچوبی سه سناریوی اصلی قابل تصور است.

در سناریوی نخست، نوعی گشایش واقعی و اصلاحات ساختاری اتفاق می‌افتد. فشار داخلی یا بحران‌های اقتصادی و بین‌المللی می‌تواند حکومت را ناچار کند به تغییراتی از جملە، بازبینی قانون اساسی، واگذاری اختیارات محلی در حوزه زبان، آموزش و مدیریت منابع، انتخاب محلی نمایندگان یا کاهش تمرکز قدرت در مرکز تن در دهد.


در چنین حالتی احزاب کردستان با پرسش‌های بزرگی روبه‌رو می‌شوند. آیا وارد مذاکره شوند یا همچنان بر تقابل تأکید کنند؟ چه شروطی را مطرح سازند؟ و چگونه می‌توانند مطمئن شوند که اصلاحات از سطح وعده فراتر رفته و به اجرا درآید؟


ورود به چنین فرایندی بدون شروط محکم می‌تواند به مشروعیت‌بخشی به یک تغییر مهندسی‌شده، بینجامد. به همین دلیل، اغلب احزاب کردی بر تضمین حقوق زبانی، سهم در مدیریت منابع، نظارت مردمی، مرجع حل اختلاف مستقل و حتی حق بازگشت به مقاومت در صورت نقض توافق تأکید خواهند کرد.

موفقیت آنها در این سناریو وابسته است به توانایی در پیوند زدن گفتمان حقوقی با فشار اجتماعی، تا هم در چارچوب قانونی اثرگذار باشند و هم از ظرفیت جامعه مدنی برای پشتیبانی استفاده کنند.

سناریوی دوم، گشایش نمایشی یا فریب‌آمیز است. در این حالت، تغییرات تنها ظاهری خواهند بود، مثلاً اجازه فعالیت‌های فرهنگی یا رسانه‌ای محدود داده می‌شود یا فشار امنیتی اندکی کاهش می‌یابد، اما ساختار اصلی قدرت دست‌نخورده باقی می‌ماند. این وضعیت برای احزاب کردی معضلی دوگانه می‌آفریند.


ورود به گفت‌وگو می‌تواند به معنای مشروعیت‌بخشیدن به حکومتی باشد که همچنان کنترل کامل را بر تمامی بخشهای جامعە در انحصار خود دارد، اما امتناع از تعامل نیز به معنای ادامه فشار و سرکوب خواهد بود.


در چنین حالتی، احزاب معمولاً به راهبردی ترکیبی متوسل می‌شوند:. نگه‌داشتن ظرفیت مقاومت به‌صورت پنهان یا آماده، در کنار استفاده از فضای نیمه‌باز فرصت برای فعالیت‌های مدنی و سیاسی کە می‌تواند بخشی از این راهبرد باشد.

در این سناریو، روایت رسانه‌ای نیز اهمیت می‌یابد، چرا که باید به جامعه کردستان توضیح دهند این اصلاحات واقعی نیست و نباید با آن فریب خورد. همزمان تأکید بر حق بازگشت به مقاومت، ابزاری برای حفظ اعتبار خواهد بود.

و سرانجام سناریوی سوم، بە معنای تحول ظاهری بدون اصلاحات واقعی است.


در این حالت، ممکن است تغییر در چهره رهبری رخ دهد اما نهادهای اصلی قدرت همچون سپاه، شورای نگهبان و دستگاه امنیتی دست‌نخورده باقی بمانند. تغییرات صرفاً در حد نماد و چهره جدید محدود می‌شود.

چنین وضعیتی برای احزاب کردی میتواند بدترین وضعیت را رقم بزند، زیرا ورود به گفت‌وگو در چنین شرایطی به معنای اتلاف سرمایه سیاسی و خیانت به اعتماد عمومی خواهد بود. در این سناریو، بازگشت به تقابل و تأکید بر مقاومت محتمل‌ترین گزینه خواهد بود.

با این حال، چون حکومت تازه‌نفس می‌کوشد با نمایش اصلاحات جزئی افکار عمومی را فریب دهد، احزاب کردی باید مراقب باشند در دام مشروعیت‌سازی کاذب نیفتند و همزمان انسجام داخلی خود را حفظ کنند تا دوباره هدف موجی تازه از سرکوب قرار نگیرند.


واکنش‌ها و دیالوگ‌ها: با چه بازیگرانی و چگونه؟


در برابر هرگونه تحول سیاسی در ایران، پرسش اساسی برای احزاب کردی این خواهد بود که با چه کسانی وارد گفت‌وگو شوند و کدام سازوکارها را بپذیرند.


نخستین سطح، مذاکره با ساختار رسمی حکومت جدید است. اگر حاکمیت درصدد ایجاد مشروعیت برای خود باشد، ناگزیر خواهد بود پیشنهاد مذاکره را به نیروهای مخالف، از جمله احزاب کردی، ارائه دهد.

در چنین شرایطی، احزاب باید از فرصت حضور بر سر میز مذاکره استفاده کنند اما همواره بر شروط جدی و روشن، از جمله به رسمیت شناختن هویت سیاسی خود در قانون اساسی، حقوق زبانی، واگذاری مدیریت منابع در سطح استانی و ایجاد سازوکارهای نظارت مستقل مردمی  تأکید داشته باشند.

سطح دوم، بهره‌گیری از میانجی‌گری ملی یا بین‌المللی است. تجربه‌های گذشته نشان داده است که اتکا صرف به تعهدات حکومت مرکزی می‌تواند پرهزینه باشد.

از همین رو، احزاب کردی ممکن است تلاش کنند پای نهادهای بین‌المللی، یا حتی دولت‌های منطقه‌ای مانند اقلیم کردستان عراق و کشورهایی که در حوزه حقوق بشر حساسیت بیشتری دارند، را به‌عنوان ضامن و ناظر اجرای توافق به میان بکشند. حضور این بازیگران می‌تواند تا حدی مانع از نقض یک‌جانبه تعهدات شود.

در کنار این مسیر، دیالوگ با دیگر جریان‌های اپوزیسیون ایرانی نیز برای احزاب اهمیت دارد. بسیاری از گروه‌های مخالف در سال‌های اخیر شعارهایی چون فدرالیسم برای همه ایرانی‌ها را مطرح کرده‌اند.

این اشتراک گفتمانی می‌تواند زمینه‌ای برای ایجاد ائتلاف‌های گسترده‌تر فراهم کند، به‌گونه‌ای که مطالبات هویتی در قالب یک برنامه ملی فراگیر گنجانده شود و احزاب کردی سهم مؤثرتری در تعیین دستور کار آینده بیابند.

در نهایت، ممکن است شرایطی پدید آید که احزاب کردی ناچار شوند به تعامل با بخش‌هایی از نیروهای امنیتی یا نظامی نیز تن دهند؛ چه برای تضمین امنیت کردستان و چه برای پیشبرد یک توافق سیاسی شکننده.

اما این نوع تعامل تنها زمانی می‌تواند معنا داشته باشد که در سایه شفافیت و با ضمانت‌های قاطع انجام گیرد، وگرنه خطر سوءاستفاده و بازتولید چرخه سرکوب وجود خواهد داشت.

در همه این سطوح، کلید موفقیت در دیالوگ نه صرفاً نشستن بر سر میز مذاکره، بلکه دستیابی به سازوکارهایی الزام‌آور برای اجرای توافق است. اگر توافق تنها در حد نماد و بی‌قدرت باقی بماند، دیر یا زود اعتماد جامعه از میان خواهد رفت و احزاب کردی مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد.


چالش‌ها و مخاطرات راهبردی


در مسیر مواجهه با هر تحول سیاسی، احزاب کردی با مجموعه‌ای از ریسک‌های جدی روبه‌رو خواهند بود. نخستین تهدید آن است که حکومت جدید تلاش کند از حضور این احزاب برای مشروعیت‌بخشی به خود بهره ببرد.


در چنین حالتی، ممکن است اصلاحات نمایشی به‌عنوان دستاورد معرفی شود، در حالی که عملاً اختیارات همچنان در مرکز متمرکز باقی بماند. اگر احزاب کرد نتوانند خطوط قرمزهای خود را به‌وضوح مشخص کنند، خطر آن وجود دارد که به مهر تأیید یک تغییر مهندسی‌شده بدل شوند.


چالش دوم، اختلافات درونی و شکاف‌های ایدئولوژیک است. تجربه نشان داده است که وحدت عمل در میان احزاب کردی هموارە امری دشوار بوده است.


جناح‌های رادیکال و میانه‌رو هر یک مسیر متفاوتی را ترجیح می‌دهند و اگر این اختلاف‌ها به هنگام تحول سر باز کند، احتمالاً حکومت از آن برای تضعیف یا سرکوب مجدد استفاده خواهد کرد.

ریسک دیگر، حضور بر سر میز مذاکره بدون داشتن تضمین‌های اجرایی است. اگر توافقی حاصل شود اما سازوکار الزام‌آور برای اجرای آن وجود نداشته باشد، هر لحظه ممکن است چنین توافقی از سوی حکومت نقض شود و احزاب در موقعیتی آسیب‌پذیرتر از گذشته قرار گیرند.

وابستگی به پایگاه‌های بیرونی نیز تهدیدی جدی است. بخش مهمی از ظرفیت لجستیکی و سیاسی احزاب در اقلیم کردستان عراق متمرکز است. اما همین وابستگی می‌تواند پاشنه آشیل آنها باشد، چرا که دولت اقلیم و دولت مرکزی عراق، تحت فشار تهران یا در چارچوب توافقات امنیتی، بارها تلاش کرده‌اند فعالیت احزاب را محدود، جابه‌جا یا حتی خلع سلاح کنند. هر چه فشار منطقه‌ای بیشتر شود، امکان مانور این احزاب کمتر خواهد شد.


از سوی دیگر، مسئله اعتماد عمومی در داخل جامعه کردستان اهمیت حیاتی دارد. اگر احزاب وارد مذاکره شوند اما نتیجه ملموسی برای زندگی روزمره مردم به بار نیاورند، مشروعیت خود را از دست خواهند داد و نیروهای رادیکال‌تر جای آنان را خواهند گرفت.


در چنین وضعیتی، نه‌تنها سرمایه اجتماعی‌شان تحلیل می‌رود بلکه شکاف میان رهبری حزبی و بدنه اجتماعی نیز عمیق‌تر خواهد شد.


در نهایت، باید خطر سرکوب مجدد را هم در نظر گرفت. حتی اگر تغییراتی در رأس قدرت رخ دهد، چنین احتمالی وجود دارد که پیش از هرگونه اصلاح واقعی، حکومت جدید با اقدامی پیش‌دستانه ظرفیت مقاومت را سرکوب کند تا از موضع قدرت وارد گفت‌وگو شود.


چنین رویکردی می‌تواند روند اعتمادسازی را به کلی نابود سازد و احزاب کردی را بار دیگر به چرخه خشونت و هزینه‌های سنگین بازگرداند.


چشم‌انداز استراتژیک مطلوب: ترکیب مقاومت و مشارکت


برای احزاب کردی، مطلوب‌ترین مسیر در مواجهه با سناریوی تحول، مسیری ترکیبی است که میان مقاومت و مشارکت تعادل برقرار کند.

در چنین رویکردی، ظرفیت مقاومت نباید به‌طور کامل کنار گذاشته شود، بلکه باید به‌صورت پنهان یا ذخیره حفظ شود تا در صورت نقض توافق، امکان واکنش سریع فراهم باشد. در کنار این، مشارکت در سیاست محلی و گسترش فعالیت‌های مدنی و قانونی نیز اهمیت دارد، چرا که می‌تواند مطالبات را در قالب چارچوب‌های حقوقی و قابل پیگیری به پیش ببرد.

کلید موفقیت در این مسیر، شرط‌گذاری دقیق و شفاف برای ورود به میز مذاکره است. احزاب کردی باید بر وجود مکانیسم‌های ضمانت، نهادهای نظارت مستقل و مرجع حل اختلاف معتبر تأکید کنند تا توافق‌ها صرفاً در حد شعار باقی نماند.

همگرایی با جریان‌های اپوزیسیون ایرانی نیز بخشی جدایی‌ناپذیر از این چشم‌انداز است؛ چرا که ادغام مطالبات اتنیکی در چارچوب یک نرم‌افزار ملی، وزن سیاسی احزاب کردی را افزایش داده و از انزوا جلوگیری می‌کند.

در این میان، ارتباط با نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای نیز نقشی حیاتی دارد. چنین ارتباطی می‌تواند به‌عنوان ضمانتی برای اجرای توافق عمل کند و از تکرار تجربه‌های تلخ گذشته جلوگیری نماید.


همزمان، انسجام داخلی و کاهش اختلافات ایدئولوژیک یا منطقه‌ای اهمیت مضاعفی خواهد داشت؛ چرا که بدون گفتمان مشترک، هیچ دستاوردی در مذاکرات پایدار نخواهد ماند.


مدیریت تدریجی مطالبات رادیکال‌تر، مانند استقلال یا کنفدرالیسم، نیز بخشی از این رویکرد استراتژیک است. طرح چنین اهدافی به‌صورت مرحله‌ای می‌تواند احتمال پذیرش تدریجی آنها را در فضای سیاسی ایران افزایش دهد، بی‌آنکه بار سنگین اختلاف داخلی یا واکنش سخت حکومت را بر دوش احزاب بگذارد.

در نهایت، تبدیل جایگاه احزاب کردی از وضعیت «مقاومت صرف» به وضعیتی که می‌توان آن را «مقاومت همراه با مشارکت مشروع» نامید، چشم‌انداز مطلوبی خواهد بود.

این مسیر، در صورت پایبندی به ضمانت‌ها و هوشیاری در برابر فریب‌های ظاهری، می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای برای دستیابی به حقوق واقعی و پایدار در اختیار جامعه کردستان قرار دهد.


راه باریک احزاب کردستان در آینده‌ای متحول


اگر جمهوری اسلامی ایران به سمتی حرکت کند که خود را در ظاهر تغییر دهد ـ چه با اصلاحات واقعی و چه با نمایش سطحی ـ احزاب کردستان در برابر یک لحظه راهبردی قرار خواهند گرفت؛ یا نقش فعال در شکل‌دهی به این تغییر ایفا می‌کنند، یا ترجیح می‌دهند مقاومت سنتی خود را حفظ کنند و از مشارکت در فرآیندهایی که ممکن است فریب‌آمیز باشند، اجتناب نمایند.


در این میان، واقع‌بینانه‌ترین گزینه نه انکار کامل تغییر است و نه اعتماد بی‌قیدوشرط به آن، بلکه اتخاذ یک راهبرد ترکیبی است.


چنین رویکردی بر بهره‌برداری از فرصت‌های تازه برای پیشبرد حقوق ملموس استوار است، اما هم‌زمان بر شروط سخت و تضمین‌های اجرایی، بر حفظ ظرفیت مقاومت، و بر مسئولیت‌پذیری مستمر در برابر پایگاه اجتماعی کردستان تکیه دارد.


موفقیت این راه باریک تا حد زیادی به توان احزاب کردی در هماهنگی درونی، مهارت در دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی، و هوشمندی در نقد و بهره‌گیری از وضعیت سیاسی نوظهور بستگی خواهد داشت.


 
 
bottom of page