top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

ترس و امید در فضای جنگ‌زدە

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jun 26
  • 4 min read
ree

علی احمدوند


در پی دوازده روز نبرد سنگین میان ایران و اسرائیل، آتش‌بسی با وساطت قطر و ایالات متحده برقرار شد؛ آتش‌بسی که با وجود آغاز متزلزل، اکنون به‌طور نسبی ثبات یافته است. قطع کامل اینترنت از سوی ایران در روزهای اخیر، همراه با التهاب روانی و بلاتکلیفی عمومی، فضای جامعه را به‌طرز بی‌سابقه‌ای بحرانی کرد. حملات نزدیک به مناطق مسکونی، تعطیلی گسترده کسب‌وکارها و کوچ موقت برخی خانواده‌ها، بر ابعاد نگرانی‌ها افزود. در این میان، ناکارآمدی سامانه‌های دفاعی و اذعان برخی نیروهای داخلی به ضعف ساختاری پدافند، بر احساس ناامنی و بی‌اعتمادی عمومی دامن زده است.


پس از دوازده روز جنگ سنگین میان ایران و اسرائیل، آتش‌بسی با میانجی‌گری قطر و ایالات متحده برقرار شد؛ آتش‌بسی که اگرچه در ساعات نخست با بی‌ثباتی همراه بود، اکنون به‌طور نسبی تثبیت یافته است. در واپسین روزهای درگیری، جمهوری اسلامی ایران با قطع کامل اینترنت، تلاش کرد آنچه را «تهاجم ترکیبی» می‌نامد، مهار کند. این اقدام، در کنار فضای ملتهب و بی‌پاسخ‌مانده جامعه، به تشدید سردرگمی و بحران روانی در افکار عمومی انجامید. با این حال، آنچه بیش از همه موجی از نگرانی برانگیخت، توصیف‌های گسترده و هم‌صدا از سوی شهروندان بود؛ روایاتی آکنده از هراس و ابهام نسبت به آینده‌ای نامعلوم پس از جنگ.


در تهران و برخی شهرهای بزرگ، نزدیکی اهداف نظامی بە مناطق مسکونی و گاهی هدف‌گیری ساختمان مسکونی مشخصی، باعث نگرانی و حتی فرار موقت شماری از خانواده‌ها شد. بە گفته یکی از شهروندان در سعادت‌آباد تهران، «وقتی صدای انفجار به چند خیابان پایین‌تر می‌رسد و شیشه‌ها می‌لرزند، دیگر پناه گرفتن بازی با جان است.»


بسیاری از کسب‌وکارها تعطیل شدند و بخشی از کارفرمایان، کارمندان خود را به مرخصی اجباری فرستادند.

در این فضا، یکی از احساساتی کە در جامعه شدت گرفت، ناامیدی عمیق از توان دفاعی جمهوری اسلامی بود. تصاویر، گزارش‌ها و روایت‌ها حاکی از آن است کە سامانه‌های پدافندی نتوانستند در برابر بخش بزرگی از حملات واکنش مؤثر نشان دهند.

بر اساس گزارش‌های رسیدە، در میان نیروهای بسیج و در برخی سطوح فرمانداری‌ها، افرادی به‌صورت صریح به «ضعف توان دفاعی» جمهوری اسلامی اشاره کردە و در گفت‌وگوهای درونی، نگرانی از تکرار یا گسترش حملات را ابراز کردەاند.

این واکنش‌ها نشان می‌دهد که حتی در بدنه نزدیک به حکومت نیز اعتماد کامل به کارآمدی ساختار دفاعی کشور تضعیف شدە است.

آنچە بیشتر در فضای عمومی به چشم می‌خورد، شکاف بین مردم و حاکمیت بود. شکافی کە دیگر نه‌تنها به زبان انتقاد، بلکه با کناره‌گیری روانی از همراهی ملی، خود را نشان داد. این شکاف حتی در میان بخشی از نیروهای نزدیک به حاکمیت نیز احساس می‌شود.


در کُردستان و مناطق غربی ایران، اگرچه حجم حملات مستقیم بسیار کمتر بود، اما سیاست جمهوری اسلامی به‌وضوح بر مهار فضای اعتراضی و پیشگیری از هرگونه سازماندهی اجتماعی متمرکز بود. به‌ویژه در شهرهایی همچون کرمانشاه، مهاباد، اشنویه، سنندج و بوکان، گزارش‌هایی از بازداشت شبانه بیش از ٢۰۰ نفر منتشر شدە است.

تمرکز این بازداشت‌ها بیشتر بر فعالان مدنی، چهره‌های شناخته‌شده محلی و افرادی بود کە به‌طور عمومی در فضای مجازی ابراز شادمانی کرده بودند.

در این مناطق، برخلاف تهران، نگرانی از حملات کمتر و امید بە تضعیف یا پایان حاکمیت بیشتر بود. برخی با اظهار «دوران رژیم دارد تمام می‌شود.» امید خود را هر چە بیشتر پر رنگ می‌بینند.


با پایان یافتن فاز اول جنگ، اکنون می‌توان دو جریان اصلی فکری را در میان بخشی از مردم کُردستان تشخیص داد:

گروهی که از عدم سقوط رژیم مأیوس و سرخورده شده‌اند و آتش‌بس را «فرصت‌سوزی تاریخی» تلقی می‌کنند؛ این طیف، بیشتر از لایه‌های سیاسی و فعالان پیشین هستند.


در مقابل، طیفی هرچند کوچک‌تر اما منسجم‌تر، همچنان بر تغییر درونی و استمرار مقاومت اجتماعی تأکید دارند. این گروه با بهره‌گیری از تجربه خیزش ۱۴۰۱، بر ضرورت نافرمانی مدنی، سازماندهی محلی و امید به فروپاشی تدریجی حکومت تأکید دارند.


در عین حال، نگرانی از احتمال تکرار جنگ و موج جدید سرکوب نیز در کُردستان محسوس است. گمانه‌هایی نیز اگرچه "بسیار محدود" مبنی بر اینکه حکومت از این بحران برای تسویه‌حساب با مخالفان خود استفاده می‌کند، ولو بدون اعلام عمومی وجود دارد.


فضای روانی: در میانە بیم و امید

در روزهای جنگ و پس از آتش‌بس، فضای روانی عمومی در کُردستان ترکیبی از امید و نگرانی بود. از یک سو، بسیاری از شهروندان، به‌ویژه جوانان و بازماندگان خیزش ۱۴۰۱، امید داشتند حملات نظامی اسرائیل موجب تضعیف اساسی رژیم شود و زمینه را برای تغییرات بنیادین فراهم کند.


اما هم‌زمان، ترسی جدی وجود داشت مبنی بر این‌که دولت از فضای جنگی و ناامنی برای سرکوب شدیدتر بهره‌برداری کند، مشابه آنچه پس از اعتراضات ۱۳۸۸ یا آبان ۱۳۹۸ در کشور رخ داد.


این دوگانگی – امید به فروپاشی و هراس از انتقام حکومتی – باعث شد که بخشی از جامعه در وضعیت تعلیق و بلاتکلیفی روانی قرار گیرد. بسیاری از مردم از ابراز علنی احساسات یا مشارکت در حرکت‌های اعتراضی خودداری کردند، نه از بی‌تفاوتی، بلکه از ترسی ریشه‌دار که ناشی از تجربه‌های قبلی بود.


در چنین برهەای ، آن‌گونه که فیلسوفانی مانند اسپینوزا تأکید می‌کنند، بیم و امید دو جلوه‌ هم‌ریشه از وضعیت ناآگاهی نسبت به آینده‌اند. در این فضای جنگ‌زده‌، این ناآگاهی به‌شکلی فشرده و تشدیدشده تجربه شد؛ چرا که جامعه نه تنها نسبت به آیندە سیاسی ایران در ابهام بود، بلکه از واکنش‌های احتمالی حاکمیت نیز درکی روشن نداشت.


حاصل این وضعیت، آمیختگیِ مدام امید به گشایش با اضطرابی عمیق بود که امکان کنش جمعی را تضعیف می‌کرد و فضای روانی جامعه را در وضعیت ناپایدار تعلیق نگاه می‌داشت.


در این وضعیت، آن‌چه پدیدار شد و هم اکنون نیز بە رغم ثبات نسبی آتش بس ادامە دارد، نه خیزش آشکار و نه سکوت کامل، بلکه شکلی از تعلیق هستی‌شناختی است که هایدگر آن را ویژگی زیستن در عصر بحران می‌داند: زیستی میان امکان و امتناع، در سایه‌ آینده‌ای محتمل اما در پرده.


این تعلیق در نشانه‌هایی چون کناره‌گیری عمومی، سکوت محتاطانه، گفت‌وگوهای پنهانی و تردید مداوم نسبت به کنش‌گری سیاسی بازتاب می‌یابد. بدین‌سان، بیم و امید نه دو احساس متقابل، بلکه دو نیروی متداخل‌اند که جامعه را میان حرکت و سکون، جسارت و احتیاط، به تعلیق درمی‌آورند.


این وضعیت، نشان‌دهنده‌ نوعی "خودسانسوری اجتماعی" و ترکیب شکننده‌ای از جسارت و احتیاط در میان مردم کردستان است.


bottom of page