خامنهای در گوشه رینگ: بازی به پایان رسیده است، فقط داور سوت نزده است
- Arena Website
- Nov 3
- 4 min read

امیر خنجی
در حالیکه دولت پزشکیان از دریافت پیامهایی برای ازسرگیری مذاکره با آمریکا سخن میگوید و علی لاریجانی نبست بە بیپایان بودن خواستههای واشینگتن هشدار میدهد، دونالد ترامپ مدعی است جمهوری اسلامی ایران خود بهدنبال توافق است. در ظاهر، دعوت به گفتوگو مطرح است؛ اما در واقع، توپ به زمین تهران افتاده است تا نظام میان دو گزینه مرگبار یکی را انتخاب کند: مذاکره و استحاله، یا مقاومت و فروپاشی. در واقع خامنهای در گوشه رینگ مانده است؛ جایی که هر حرکتش، نوعی از باخت است.
جمهوری اسلامی ایران در میانهی یکی از حساسترین مقاطع سیاسی خود پس از برجام ایستاده است. در ظاهر، همهچیز آرام است؛ نه تهدیدی آشکار به جنگ دیده میشود و نه مذاکراتی رسمی در جریان است. اما زیر این سکوت، نبردی راهبردی در جریان است. خامنهای در گوشه رینگ قرار گرفته است، و آمریکا توپ را به زمین تهران انداخته است.
نشانەهای این بازی را میتوان از اچاهرات مقامات حکومتی بهتر دریافت. از یکسو فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان میگوید وزارت امور خارجه پیامهایی را برای ازسرگیری مذاکرات با آمریکا دریافت کرده است.
از سوی دیگر، علی لاریجانی هشدار میدهد که خواستههای آمریکا پایان نداشتە و پس از غنیسازی، نوبتِ موشکها خواهد بود.
همزمان، دونالد ترامپ در گفتوگویی تازه دوباره از نابودی کامل تاسیسات هستهای ایران سخن میگوید و با لحنی طعنهآمیز میافزاید: ایران خواهان توافق است، هرچند نمیگوید.
ترکیب این سه موضع، تصویری روشن میسازد و آن اینکه واشینگتن صحنه را طوری چیده که هر حرکت تهران به معنای امتیاز دادن باشد.
دیپلماسی لبخند، فشار هوشمند
استراتژی جدید ایالات متحده آمریکا بر مبنای تغییر چهرهی فشار بنا شده است. دیگر نیازی به تهدید مستقیم یا نمایش نظامی نیست؛ اکنون زبان دیپلماسی همان کارِ تهدید را انجام میدهد.
پیشنهاد مذاکره، با لحنی صلحطلبانه، در ظاهر راه گریز از بنبست است، اما در عمل تلهای مشروعیتساز برای فشارهای بعدی به شمار میآید.
هر «نه»ای از سوی تهران، تبدیل به توجیهی برای تحریم تازه، اجماع جهانی یا حتی اقدام محدود یا نامحدود نظامی میشود.
این همان سیاستی است که واشنگتن آن را با وادار کردن طرف مقابل به انتخاب میان دو نوع شکست ماهرانە اجرا می کند
خامنهای در تلهی خودساخته
برای علی خامنهای، این وضعیت از همیشه دشوارتر است. او در تمام چهار دهه گذشته تلاش کرده است میان دو مفهوم متضاد تعادل برقرار کند: حفظ چهرهی انقلابی و بقا در نظام بینالملل. اما اکنون این دو دیگر قابل جمع نیستند.
مذاکره با آمریکا، آنهم پس از سالها شعار «نه مذاکره، نه سازش»، بهمعنای فروپاشی مشروعیت ایدئولوژیک نظام است. در ساختار قدرتی که بر دشمنی با غرب تعریف شده، گفتوگو با واشنگتن چیزی جز اعتراف به شکست نخواهد بود.
در عین حال، ادامهی مقاومت نیز دیگر مزیتی ندارد. در جهان امروز که بانک، انرژی، تجارت و فناوری زیر سایەی دلار و تحریمهای ثانویه میچرخد، مقاومت فقط نام دیگری برای فرسایش است.
در واقع، جمهوری اسلامی ایران دیگر حتی نمیتواند هزینههای مقاومت را تأمین کند. اقتصاد زیر فشار تحریمها خرد شده است، منابع ارزیاش مسدود شدە است، و جامعهای که زمانی با نام «انقلاب» فداکاری میکرد، امروز در اندیشهی فرار و مهاجرت است. در چنین وضعی، شعار مقاومت فقط مصرف داخلی دارد، نه کارکرد واقعی.
خامنهای اکنون در میان دو مسیر متضاد و یکتقدیر محتوم گرفتار است؛ از یکسو، مذاکرهای که به معنای از دست دادن مشروعیت داخلی و استحالهی تدریجی ایدئولوژی جمهوری اسلامی است. دست دادن با دشمنی که چهل سال با شعار مرگ بر، نفرین شدە است ، ساده نیست؛ چنین تصویری میتواند آخرین ستون اقتدار معنوی نظام را فرو بریزد.
و از سوی دیگر، مقاومت، که به معنای تثبیت مشروعیت تحریمها و گشودن راه برای فشارهای مرحلهای بعدی است. در این حالت، هر روز تأخیر بهای بیشتری دارد؛ هم در معیشت مردم، هم در جایگاه بینالمللی ایران.
در نهایت، نتیجەی هر دو تصمیم، بە یک سرنوشت محتوم منجر خواهد شد. نظام، زمین بازی را از دست داده است. خامنهای فقط میان دو نوع باخت یکی را انتخاب میکند؛ باخت در سکوت یا باخت در ملا عام .
دعوت وزیر امور خارجه عمان برای بازگشت ایران و آمریکا به میز مذاکره، نشان میدهد کانال سنتی میان تهران و واشینگتن دوباره فعال شده است. اما تهران هنوز از واژه «پیام» استفاده میکند، نه «مذاکره».
این انتخاب واژگان اتفاقی نیست؛ تاکتیکی است برای خرید زمان. خامنهای ترجیح میدهد تصمیم نگیرد تا مجبور به اخذ تصمیم نشود.
او سالهاست به سیاستِ «تعلیق تا ناگزیر شدن» خو گرفتە است. اما شرایط امروز با گذشته متفاوت است؛ زمان دیگر به سود او کار نمیکند. هر لحظه تعلل، بازی را برای آمریکا آسانتر میسازد.
پایانِ بازی بدون سوت پایان
بهنظر میرسد ترامپ معتقد است کە کلید صلح در خاورمیانه، توافق با ایران است. اما در پس این جمله، چیزی پنهان است: صلحی که او از آن سخن میگوید، در واقع صلح پس از تسلیم است. آمریکا مذاکره را نه بهعنوان گفتوگوی برابر، بلکه بهعنوان امضای شکست ایران تعریف کرده است.
در چنین صحنهای، خامنهای دیگر راهی برای خروج ندارد. اگر تن به مذاکره دهد، فرو میپاشد؛ اگر مقاومت کند، فرو میپاشد.
نظامی که چهار دهه میان شعار مقاومت و ترس از سقوط تاب خورد، اکنون به نقطهای رسیده که هر انتخابش معنایی جز پایان ندارد. بازی به پایان رسیده است، فقط داور هنوز سوت پایان را نزده است؛ و خامنهای، میان سکوت و تعلل در اخذ تصمیم، تنها تماشاگرِ سرنوشت محتوم خویش و نظامی است کە ساختە و پرداختە شخص اوست.











