top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

خطبه احمد خاتمی: از توهم پیروزی تا بن‌بست خامنه‌ای

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Oct 25
  • 5 min read
ree


امیر خنجی


خطبه روز گذشتە احمد خاتمی در نماز جمعە بازتاب مستقیم سیاست نه جنگ، نه مذاکرە علی خامنه‌ای است و نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران در سایه فشار خارجی، فرسودگی اقتصادی و نابرابری نظامی، به ایستادگی نمادین روی آورده است. این گفتمان مقاومت، بیش از آنکه توان بازدارندگی واقعی ایجاد کند، فرسایش داخلی را تسریع می‌کند. همزمان، شکاف اجتماعی و کاهش حمایت عمومی، قدرت ایران در صحنه بین‌المللی را محدود کرده و چشم‌انداز نهایی تسلیم یا عقب‌نشینی را محتوم می‌سازد.


خطبه روز گذشتە احمد خاتمی، امام‌جمعه موقت تهران، شاید در ظاهر واکنشی معمول به سخنان دونالد ترامپ باشد، اما در عمق خود بازتابی از منطق حاکم بر سیاست علی خامنه‌ای است.


خاتمی در خطبەهای روز جمعە، کە هموارە بازتابی از سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود:

ترامپ مدعی است که اهل معامله با ملت ایران است، اما معامله‌ای که با زورگیری همراه باشد، تسلیم است و ملت ایران هرگز تسلیم نمی‌شود.

ابراز این جمله‌ از سوی خاتمی نه صرفاً موضعی سیاسی، بلکه آیینه‌ یک جهان‌بینی و همان گفتمان «نه جنگ، نه مذاکره» است که بیش از هر چیز، به معنای ایستادن بر لبه‌ فرسایش است.


در واقع، خطبه‌ احمد خاتمی را باید «پاس گل سیاسی» وی به علی خامنه‌ای دانست. او در امتداد سخنان اخیر خامنه‌ای سخن گفت، سخنانی که بار دیگر بر نفی گفت‌وگو با آمریکا و رد هرگونه توافق «زیر فشار» تأکید داشتند.


این خطبە در حالی ایراد می شود که شرایط کنونی ایران، چه در سطح داخلی و چه در عرصه‌ی بین‌المللی، هیچ شباهتی به دوران پیشین از آغاز جنگ ١٢ روزە میان ایران و اسرائیل ندارد.

جمهوری اسلامی ایران امروز در وضعیت بحران مضاعف قرار دارد. از یک‌سو با فشار خارجی فزاینده مواجه است و از سوی دیگر با فرسودگی اجتماعی و اقتصادی که توان مقاومت واقعی را از درون تهی کرده است.

خامنه‌ای سال‌هاست مذاکره با آمریکا را مترادف با شکست و تسلیم می‌داند. این نگاه از زمان جنگ ایران و عراق تا امروز تغییر نکرده است. حتی در دوره‌هایی مانند سال ۱۳۹۲ و ماجرای نرمش قهرمانانه، که ناگزیر به عقب‌نشینی تاکتیکی شد، بلافاصله کوشید آن را به‌عنوان پیروزی معنوی بازتعریف کند.

در ذهن سید علی، گفت‌وگو زمانی مشروع است که جمهوری اسلامی ایران در موضع قدرت قرار داشته باشد و غرب ناچار به پذیرش نفوذ ایران شود. اما چنین وضعیتی برخلاف توهمات او هیچ‌گاه تحقق نیافته است.

نکته اصلی آن است که ساختار قدرت در ایران، ایستادگی را با انجماد اشتباه گرفته است. خامنه‌ای می‌کوشد تا نشان دهد در برابر فشار خارجی تسلیم نمی‌شود، اما نتیجه‌ی عملی این سیاست نه پیروزی، بلکه فرسایش تدریجی است.


مقاومت در این معنا نه جنبش فعال، بلکه رکود مزمن، حالتی از سکون و بی‌عملی است که فقط زمان را می‌خرد تا از سقوط جلوگیری کند.


در سطح بین‌المللی نیز تصویر مشابهی شکل گرفته است. دونالد ترامپ نیز مذاکره را نه گفت‌وگو میان دو طرف برابر، بلکه تأیید شکست طرف مقابل می‌بیند. او بارها به بمباران هیروشیما و ناگازاکی اشاره کرده و گفته است که قدرت واقعی در تحمیل اراده است.


از نگاه ترامپ، بهترین توافق با ایران آن است که تهران در موقعیت ژاپن پس از جنگ جهانی دوم قرار گیرد. رهبری تحقیرشده، ساختار نظامی خلع سلاح شدە، و مذاکره‌ای که چیزی جز صورت‌جلسه‌ی تسلیم نباشد، هدف نهایی ترامپ است.

در چنین معادله‌ای، دو بازیگر یعنی خامنه‌ای و ترامپ، هر دو از یک منطق مشترک تغذیه می‌کنند: مذاکره نشانه‌ی ضعف است. یکی می‌گوید تحت فشار گفت‌وگو نمی‌کنم، دیگری می‌گوید گفت‌وگو فقط زمانی معنا دارد که طرف مقابل تسلیم شده باشد. اما در این نبرد نمادین، آن‌که زودتر فرسوده می‌شود ایران است، نه آمریکا.

از سوی دیگر، اقتصاد ایران زیر بار تحریم‌ها خرد شده است. کاهش درآمد نفتی، انسداد نظام بانکی، فرار سرمایه و تورم افسارگسیخته، جامعه را تا آستانه‌ی فروپاشی معیشتی کشانده است.


حتی اگر در مقاطعی صادرات نفت نیز افزایش یابد، ساختار فاسد و ناکارآمد اقتصاد اجازه نمی‌دهد این درآمدها به ترمیم قدرت ملی منجر شود. در چنین وضعیتی، شعار «مقاومت اقتصادی» بیشتر به طنز تلخ می‌ماند.


از سوی دیگر، توان نظامی ایران نیز به‌شدت نابرابر است. جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست قدرت موشکی و پهپادی خود را تبلیغ می‌کند، اما در برابر نیروی هوایی و دریایی آمریکا و متحدانش چیزی برای عرضه ندارد.


در واقع، آنچه تهران به‌عنوان قدرت بازدارنده معرفی می‌کند، بیشتر ابزار مزاحمت است تا برتری استراتژیک. ایران می‌تواند آزار برساند، اما نمی‌تواند جنگی تمام‌عیار را تحمل کند.

تجربه‌ی جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل نشان داد که هرچند تهران هنوز می‌تواند در میدان نیابتی ضربه بزند، اما در موازنه‌ی واقعی قدرت، آسیب‌پذیر و بدون عمق دفاعی است.

اما مهم‌تر از همه، جامعه‌ای است که دیگر پشت این سیاست نمی‌ایستد. خامنه‌ای هرچقدر از اتحاد ملی سخن بگوید، شکاف‌های اجتماعی و سیاسی چنان عمیق شدەاند که دیگر بسیج عمومی ممکن نیست.


بخش بزرگی از جامعه نه‌تنها به نظام، بلکه به اصل مقاومت باور ندارد. اعتراضات سراسری، مهاجرت گسترده، و فروپاشی امید جمعی نشان می‌دهد که اکثریت مردم حاضر نیستند برای ایدئولوژی هزینه بدهند.

در صورت بروز جنگی بزرگ، بعید است صحنه‌ای شبیه دهه‌ی شصت تکرار شود؛ مردم تنها می‌خواهند زنده بمانند.

تجربه‌های پیشین جمهوری اسلامی نیز همین الگو را تأیید می‌کند. جنگ ایران و عراق با شعار «تا رفع فتنه از عالم» آغاز شد اما با پذیرش قطعنامه و «جام زهر» به پایان رسید.


سال‌ها بعد، در ماجرای برجام نیز همین چرخه تکرار شد: مقاومت طولانی، سپس مذاکره‌ای ناگزیر، توافقی محدود، و در نهایت خروج آمریکا و بازگشت به نقطه‌ی صفر. حتی زمانی که ایران کوتاه آمد، باز هم نتوانست دست بالا را حفظ کند.


اکنون نیز چشم‌انداز مشابهی پیش روست. اگر سیاست «نه جنگ، نه مذاکره» ادامه یابد، ایران در همان مسیر فرسایش آرام، از نقطەی از دست دادن منابع، انزوای بین‌المللی بە سوی ازهم‌گسیختگی اجتماعی حرکت خواهد کرد.


در صورت درگیری نظامی نیز نتیجه روشن خواهد بود: تخریب زیرساخت‌ها، فروپاشی اقتصادی، و شکست سیاسی. و اگر در نهایت پای میز مذاکره برود، امتیاز می‌دهد و عقب‌نشینی را با شعار «توافق عزتمندانه» بزک خواهد کرد.

در هر سه حالت، نقطه‌ی پایانی یکی است: تسلیم. تفاوت فقط در زمان و شکل آن است؛ گاه آرام و خزنده، گاه در قالب توافق، گاه در سایه‌ی شکست نظامی.

از این منظر، خطبه‌ی احمد خاتمی فقط یک سخنرانی مذهبی نیست؛ بلکە بخشی از پازل قدرت است. او مأموریت دارد گفتمان «مقاومت مقدس» را در سطح افکار عمومی بازتولید کند تا شکست‌های احتمالی در آینده، رنگ ایدئولوژیک بگیرد.

خامنه‌ای به‌خوبی می‌داند که جامعه خسته است و تنها از طریق بازتولید «دشمن خارجی» می‌توان مشروعیت از‌دست‌رفته را اندکی احیا کرد.

اما این سیاست دیر یا زود به بن‌بست می‌رسد. «مقاومت تا پیروزی» زمانیکە با واقعیت قدرت سخت و وضعیت اجتماعی ایران برخورد می‌کند، تنها معنایی که پیدا می‌کند «مقاومت تا تسلیم» است.

هرچقدر رهبر و امام‌جمعه‌هایش از ایستادگی بگویند، در میدان عمل این ایستادگی چیزی جز فرسایش و عقب‌نشینی نخواهد بود.

خامنه‌ای با تکرار همین گفتمان شاید بتواند زمان بخرد، اما نتیجه‌ی نهایی از همین حالا مشخص است: نظامی که حاضر نیست گفت‌وگو کند، سرانجام ناچار خواهد شد تسلیم شود.


و شاید تاریخ بعدها این دوره را با همین جمله خلاصه کند: جمهوری اسلامی ایران، نظامی بود که تا لحظه‌ی تسلیم، خود را پیروز می‌پنداشت.

 
 
bottom of page