سایه اسرائیل بر مذاکرات هستهای ادامە دارد
- Arena Website
- Jul 2
- 3 min read

با عبور تنشهای ایران و اسرائیل از سطح تهدیدات لفظی و رسیدن به تقابل نظامی مستقیم، ساختار سیاستگذاری در تهران در برابر انتخابی دشوار قرار گرفته است. حمله اسرائیل و امریکا به تأسیسات فردو، اگرچه از نظر فنی یک اقدام محدود بود، اما به لحاظ راهبردی، تغییردهندهی قواعد بازی است. اکنون جمهوری اسلامی ایران باید میان سه مسیر کاملاً متفاوت یکی را برگزیند. هر یک از این گزینهها، بر آینده مذاکرات هستهای تأثیر تعیینکننده خواهد گذاشت.
بازگشت به دیپلماسی، تحت فشار
یکی از گزینههای ممکن، بازگشت مشروط به مسیر گفتوگو با غرب است. حملات اخیر نشان دادهاند که ساختار هستهای ایران آسیبپذیرتر از آن چیزی است که ادعا میشد، و در عین حال، تابآوری سیاسی نظام نیز در برابر یک جنگ فرسایشی هنوز آزمایش نشده است.
بر همین اساس، ممکن است بخشهایی از ساختار تصمیمگیری در تهران به این نتیجه رسیده باشند که تنشزدایی، دستکم بهعنوان راهی برای خرید زمان، ضرورتی اجتنابناپذیر است. اما این مسیر، آسان نخواهد بود.
بازگشت به مذاکرات مستلزم نوعی عقبنشینی نمادین از سوی تهران است: کاهش سطح غنیسازی، ازسرگیری همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، و پذیرش نظارتهای مجدد.
چنین اقداماتی میتوانند زمینهساز بازسازی نسبی اعتماد غرب شوند، ولی در فضای داخلی، ممکن است بهعنوان نشانهی ضعف تعبیر شوند. در این حالت، احتمال ازسرگیری مذاکرات وجود دارد، اما نه به سادگی و نه با شروط سابق.
حفظ وضعیت خاکستری؛ بازی با زمان
مسیر دوم، ادامه وضع موجود است؛ یعنی نه بازگشت جدی به میز مذاکره، و نه حرکت صریح بهسوی تقابل. در این حالت، جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند برنامههای خود را بهصورت محدود و پنهانی بازسازی کند، در حالی که بهظاهر آمادگی برای گفتوگو را حفظ میکند.
این مدل رفتاری، سالها بخشی از راهبرد هستهای ایران بوده استاما شرایط امروز، با گذشته تفاوت دارد. حمله مستقیم اسرائیل و علنیشدن بخشی از ظرفیتهای اطلاعاتی موساد نشان میدهد که اینبار، "بازی با زمان" احتمالاً نتیجهای مشابه نخواهد داشت.
طرفهای غربی، بهویژه اسرائیل، نشانههای زیادی از کاهش آستانه تحمل خود بروز دادهاند. بنابراین، تکرار این الگو میتواند نه به موفقیت دیپلماتیک، بلکه به تشدید بحران منجر شود.
عبور کامل از چارچوب بینالمللی
مسیر سوم، رادیکالترین و در عین حال پرهزینهترین گزینه برای جمهوری اسلامی ایران است: قطع کامل همکاری با آژانس، خروج از NPT، و حرکت آشکار بهسوی دستیابی به سلاح هستهای.
چنین تصمیمی، جمهوری اسلامی ایران را وارد فاز جدیدی از انزوای بینالمللی خواهد کرد و احتمال تقابل نظامی گسترده را بهشدت افزایش خواهد داد. با توجه به شرایط اقتصادی، نارضایتیهای داخلی و شکافهای ساختاری در درون حاکمیت، روشن نیست که نظام بتواند تبعات این مسیر را تحمل کند.
هرچند برخی تحلیلگران معتقدند ایران در صورت تصمیمگیری قطعی، ظرف چند ماه میتواند به آستانه تولید سلاح برسد، اما برای عبور از آن مرز، باید هزینههایی پرداخت شود که ممکن است موجودیت سیاسی نظام را به خطر بیندازد.
سایهی اسرائیل بر همه مسیرها
در میان این مسیرهای متضاد، یک متغیر بیرونی بیش از هر عامل دیگری در حال تغییر دادن قواعد بازی است: احتمال تکرار حملات اسرائیل و پاسخ متقابل ایران.
حمله به فردو فقط یک هشدار نبود؛ نشانهای بود از ورود اسرائیل به مرحلهای تازه از بازدارندگی پیشدستانه. این متغیر باعث شده که حتی تمایل بالقوهای برای مذاکره در داخل نظام نیز با شک و تردید همراه شود.
اسرائیل اکنون نشان داده که آماده است بهجای اتکا به تحریم و اجماع بینالمللی، خود بهتنهایی وارد عمل شود. این تحول، فضای دیپلماسی را بهشدت تحت تاثیر قرار داده است. در چنین شرایطی، حتی اگر جمهوری اسلامی ایرانبخواهد به میز مذاکره بازگردد، فضای تهدید، آن را غیرممکن یا بسیار پرهزینه میسازد.
فرصت محدود، مخاطره گسترده
وضعیت فعلی جمهوری اسلامی ایران در معادله هستهای، وضعیتی دوسویه است: از یکسو با اعمال فشارهای بینالمللی و تهدید نظامی مواجە بودە و از سوی دیگر بحران مشروعیت داخلی و خستگی اقتصادی از درون ساختارهای آن را تهدید می کند.
در چنین ساختاری، هرگونه تعلل در تصمیمگیری، خود بهنوعی تصمیم محسوب میشود. در غیاب نشانهای روشن از تجدیدنظر در راهبرد هستهای، نمیتوان انتظار داشت که مسیر مذاکرات در آینده نزدیک باز شود، مگر خلاف آن بهطور شفاف اثبات شود.
بهبیان دیگر، آینده دیپلماسی ایران نه در نیویورک یا وین، بلکه در اتاقهای تصمیمگیری در تهران، و البته در آسمان پرتنش خاورمیانه رقم خواهد خورد.