top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

جنگ دوم ایران و اسرائیل: سناریوهای پیش‌رو

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jul 1
  • 5 min read
ree


نخستین رویارویی رسمی و مستقیم میان ایران و اسرائیل، منازعه دیرپای این دو دشمن ژئوپلیتیک را وارد مرحله‌ای تازه و پرریسک کرده است. عبور از مرزهای سنتی «جنگ نیابتی»، نه‌تنها معادلات بازدارندگی را به چالش کشیده، بلکه چشم‌انداز امنیتی منطقه را با پرسش‌هایی بنیادین مواجه ساخته است: آیا جنگ دوم میان ایران و اسرائیل در حال شکل‌گیری است؟ آیا ظرفیت‌های فعلی برای مهار بحران کفایت می‌کند؟ یا پویایی‌های جدید، مسیر برخورد را گریزناپذیر کرده‌اند؟


در این یادداشت، سه فرضیه کلیدی درباره منطق درگیری یا بازدارندگی میان این دو بازیگر منطقه‌ای بررسی می‌شود. برای هر فرضیه، سناریوهای عملیاتی محتمل ترسیم شده تا تصویری واقع‌گرایانه‌تر از آینده ممکن ارائه شود.

 

فرضیه نخست: بازدارندگی فعال اسرائیل؛ توازن ناپایدار مبتنی بر ابتکار عمل نظامی

در نظریه‌های نوین امنیتی، «بازدارندگی فعال» به‌عنوان یکی از الگوهای پیشرفته‌تر نسبت به بازدارندگی کلاسیک مطرح شده است.


برخلاف مدل‌های سنتی که بر تهدید به واکنش متقابل در صورت حمله دشمن تکیه دارند، بازدارندگی فعال به‌دنبال شکل‌دهی به ادراکات امنیتی طرف مقابل از طریق اقدامات پیش‌دستانه محدود است.


این رویکرد، به‌ویژه در شرایطی که بازیگران غیرقابل‌پیش‌بینی و تهدیدهای غیرمتعارف (مانند حملات سایبری یا جنگ نیابتی) حضور دارند، کاربرد دارد. هدف، تأثیرگذاری بدون عبور از آستانه جنگ تمام‌عیار است.

رفتار اسرائیل در برابر ایران را می‌توان نمونه‌ای روشن از این راهبرد دانست. برتری اطلاعاتی، سایبری و هوایی اسرائیل شامل توانایی شناسایی زودهنگام، عملیات الکترونیکی و حملات هوایی دوربرد، به این کشور اجازه داده تا از تهدید صرف فراتر رفته و با اقدامات هدفمند، هزینه تصمیم‌گیری برای تهران را بالا ببرد.

مواردی چون استفاده از پهپادهای تهاجمی، نفوذ سایبری به زیرساخت‌های هسته‌ای و حملات نقطه‌ای به مراکز حساس داخل ایران، از مصادیق این سیاست‌اند. این اقدامات به اسرائیل «آزادی عمل» می‌دهد؛ بی‌آنکه با پاسخ مستقیم و متقارن ایران مواجه شود.


با این حال، این راهبرد مطلق نیست. برخی تحلیل‌گران بر این باورند که دوام بازدارندگی فعال، وابسته به ناتوانی طرف مقابل در پاسخ مؤثر است. حملات موشکی ایران به خاک اسرائیل، هرچند از نظر دقت جای تردید دارد، اما از جنبه روانی و نمادین پیام روشنی فرستاد: تهران هنوز قادر به پاسخ است. در جامعه‌ای مانند اسرائیل که حساسیت رسانه‌ای بالاست، حتی این پاسخ‌های محدود هم می‌توانند بازتاب راهبردی جدی داشته باشند.


در نتیجه، بازدارندگی اسرائیل هرچند تاکنون مانع جنگ تمام‌عیار شده، اما توازنی شکننده، وابسته به فناوری، و متأثر از تحولات منطقه‌ای است. هرگونه جهش در توان سایبری، موشکی یا فضایی ایران می‌تواند این معادله ناپایدار را بر هم بزند.


فرضیه دوم: شتاب در چرخه تهدید و فرصت؛ از ناپایداری بازدارندگی تا احتمال درگیری

در برخی نظریه‌های روابط بین‌الملل، مفهومی با عنوان «نقطه ناپایداری استراتژیک» مطرح است؛ لحظه‌ای که در آن، ترس از اقدام دشمن چنان شدت می‌گیرد که خود به محرکی برای حمله پیش‌دستانه تبدیل می‌شود. این پدیده، معمولاً در رقابت‌های هسته‌ای یا محیط‌های بحرانی رخ می‌دهد.


بر پایه این فرضیه، ایران و اسرائیل اکنون در آستانه چنین وضعیتی قرار دارند. ایران، با ذخایر اورانیوم غنی‌شدهو زیرساخت‌هایی که به‌سرعت قابل احیا هستند، به مرزهای فاز نظامی برنامه هسته‌ای نزدیک‌تر شود. هم‌زمان، اسرائیل بارها اعلام کرده که عبور ایران از «آستانه هسته‌ای» را تحمل نخواهد کرد.

در چنین شرایطی، حتی اقداماتی محدود از سوی ایران برای توسعه توان موشکی یا افزایش سطح غنی‌سازی، ممکن است در نگاه اسرائیل، پایان بازدارندگی تلقی شود و پاسخ سخت‌تری به دنبال داشته باشد.

در این میان، عامل زمان اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند. هرچه ایران زمان بیشتری برای تقویت دفاع هوایی یا توان تلافی‌جویانه خود کسب کند، فشار تصمیم‌گیری بر اسرائیل بیشتر می‌شود. در چنین فضایی، ممکن است دو طرف به سمت اقدام زودهنگام سوق پیدا کنند—نه لزوماً برای حمله، بلکه برای جلوگیری از ضعیف‌شدن موقعیت راهبردی خود.

سناریوی محتمل در این فرضیه، یک درگیری محدود اما با شدت بالاست. اسرائیل ممکن است در واکنش به تحولات جدید، مجموعه‌ای از حملات گسترده علیه تأسیسات هسته‌ای یا مراکز نظامی ایران انجام دهد؛ و ایران نیز با بهره‌گیری از زرادخانه موشکی خود، اهداف مهم اسرائیل را هدف قرار دهد. این درگیری احتمالاً به لبنان، سوریه، عراق و یمن نیز کشیده می‌شود.

پیامدهای چنین تقابلی، تخریب شدید زیرساختی، آسیب‌پذیری متقابل در مناطق شهری، افزایش احتمال ورود قدرت‌های جهانی، و گسترش منطقه‌ای منازعه است.


در مجموع، این فرضیه بر این نکته تأکید دارد که سرعت گرفتن در چرخه تهدید و واکنش، منطق بازدارندگی را فرسوده کرده و احتمال درگیری مستقیم را افزایش داده است. در غیاب اعتماد و گفتگو، اقدامات پیش‌دستانه می‌تواند به حلقه‌ای از تشدید منجر شود.


فرضیه سوم: اراده سیاسی و فشار اجتماعی، بازدارنده‌های پنهان اما اثرگذار

در رویکردهای اجتماعی-سیاسی به بازدارندگی و در کل امنیت، بازدارندگی صرفاً به توازن نظامی محدود نمی‌شود. آستانه تحمل اجتماعی و اراده سیاسی تصمیم‌گیران نیز نقش مهمی در ممانعت از جنگ دارند.


در شرایط فعلی، ایران و اسرائیل حتی با وجود آمادگی‌های نظامی، به دلایلی درونی، از ورود به جنگ تمام‌عیار پرهیز می‌کنند. در اسرائیل، اگرچه واکنش عمومی به تهدیدهای خارجی ممکن است حمایت‌گرایانه باشد، اما تداوم ناامنی، اختلال در پروازها، فشار بر بازارهای مالی و فرسایش روانی جامعه، می‌تواند این حمایت را تضعیف کند. بحران‌های سیاسی و شکاف‌های حزبی نیز مزید بر علت‌اند.


در ایران نیز فشارهای اقتصادی، نارضایتی‌های اجتماعی و چالش‌های مشروعیتی، بر محاسبات نظامی سایه انداخته‌اند. حتی اگر بخشی از ساختار نظامی تمایل به تقابل داشته باشد، نهادهایی که به هزینه‌های اجتماعی حساس‌اند ممکن است در برابر آغاز جنگ مقاومت کنند.


نتیجه این وضعیت، نوعی «جنگ سرد منطقه‌ای» است: تنش مداوم، اما کنترل‌شده؛ عملیات محدود، اما بدون ورود به جنگی تمام‌عیار. در این سناریو، بازیگران نیابتی نقش پررنگ‌تری می‌یابند و بحران‌ها در سطحی پایین‌تر از جنگ آشکار ادامه می‌یابند.


با این حال، این وضعیت نه پایدار است و نه بی‌هزینه. اگر سیاست داخلی در یکی از طرفین، به دلایل مشروعیتی یا انسجام اجتماعی، به‌دنبال نمایش قدرت برود، احتمال عبور از خطوط قرمز افزایش می‌یابد. فشار اجتماعی، اگرچه در کوتاه‌مدت بازدارنده است، اما در بلندمدت می‌تواند منشأ رفتارهای پیش‌بینی‌ناپذیر شود.


چشم‌انداز نهایی: تعادل ناپایدار میان بازدارندگی، فشار داخلی و محاسبه راهبردی


تحلیل این سه فرضیه نشان می‌دهد که هیچ عامل واحدی مسیر آینده را تعیین نمی‌کند. نه برتری نظامی، نه فشار داخلی، و نه سیاست خارجی به‌تنهایی کافی‌اند. بلکه تعامل ناپایدار و متغیر این سه عنصر است که در لحظه تصمیم‌گیری، تعیین خواهد کرد کفه ترازو به سمت تقابل سنگینی کند یا بازدارندگی.

تا زمانی که برنامه هسته‌ای ایران از خطوط قرمز عبور نکند و اسرائیل نیز ابتکار عمل خود را در سطح عملیات محدود حفظ کند، احتمال تداوم تنش کنترل‌شده بالا خواهد بود.


اما هر دو طرف در مهار ریسک‌های طرف مقابل ناتوان‌اند، و همین ناپایداری در ادراک تهدید، می‌تواند در لحظه‌ای حساس به اشتباه محاسباتی و آغاز درگیری منجر شود.


به‌بیان روشن‌تر، جنگ دوم میان ایران و اسرائیل نه اجتناب‌ناپذیر است و نه بعید. بلکه رخدادی محتمل، مشروط و شدیداً وابسته به رفتارهای متقابل، تحولات داخلی و شرایط خارج از اراده مستقیم طرفین است.


bottom of page