top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

قلب کُردستان امروزە در روژاوا می‌تپد

  • arefsalimi78
  • Aug 30
  • 6 min read

ree



کاوه فاتحی


بوزارسلان تنگناهای سیاسی ترکیه و بحران‌های منطقە را در پیوند با مسئلە کُرد ترسیم می‌کند. بە باور او، انکار و پذیرش ضمنی دولت ترکیه فضای سیاسی متناقضی آفریدە است. کردها با وجود سرکوب، خودآگاهی ملی و فرهنگی بیشتری را کسب کردە و آیندە جنبش در سیاست و جامعە مدنی رقم خواهد خورد. اوجالان پایان مبارزە مسلحانە را مطرح کرد. بوزارسلان هشدار می‌دهد بدون حل مسئلە کُرد، دموکراسی در ترکیه ناممکن است و آیندە روژاوا تعیین‌کنندە خواهد بود.


حمید بوز ارسلان، تاریخ‌دان و کارشناس خاورمیانه در مدرسه مطالعات عالی پاریس (EHESS)، معتقد است که «قلب کردستان امروز در روژاوا می‌تپد». او در گفت‌وگو با مرکز مطالعات کُردی، تصویری روشن از تنگناهای سیاسی در ترکیه، بحران‌های منطقه و چشم‌انداز آینده جنبش کرد ترسیم می‌کند.


بوزارسلان که سال‌ها درباره خشونت سیاسی دولتی، مسئله کُرد و تحولات ترکیه قلم زده است، بار دیگر بر این نکته تأکید می‌کند که مسئلهٔ کرد تنها موضوعی درون‌ماندگار نیست، بلکه به مسئله‌ای در خاورمیانه‌ تبدیل شده است که هم به سیاست داخلی کشورهای حاکم بر آنها گره خورده و هم به معادلات ژئوپلیتیک بین‌المللی.


بوزارسلان روند اخیر در ترکیه را «پویایی بدون صلح» می‌نامد. او توضیح می‌دهد که دولت ترکیه با پذیرش گفت‌وگو با عبدالله اوجالان و همچنین با پ.ک.ک، ناگزیر موجودیت مسئلهٔ کرد را پذیرفته است. از نگاە بوزارسلان:

این تغییر مهمی است، چراکه دهه‌ها انکار، اصلی‌ترین سیاست دولت‌های ترکیه بود. بااین‌حال، واژگانی چون «تروریسم» و «دست‌های خارجی» همچنان بر گفتمان رسمی سایه افکنده و مانع از شکل‌گیری گفت‌وگویی واقعی می‌شود.

به باور او، این تضاد میان «پذیرش ضمنی» و «انکار علنی» همان چیزی است که فضای سیاسی امروز ترکیه را متناقض کرده است. او می‌گوید جامعهٔ کرد طی دهه‌های اخیر نه‌تنها دچار فروپاشی نگشتە است، بلکه آگاهی ملی آن (جامعه کردستان) تقویت شده است.

فشارها، مهاجرت اجباری و سرکوب‌ها نتوانستند این جامعه را متلاشی کنند. برعکس، کردها در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خودآگاهی بیشتری یافته‌اند.

بوزارسلان تأکید می‌کند که دو راه پیش روی دولت ترکیه است: یا باید فشارها را بیش از پیش افزایش دهد، که هزینه‌های سنگینی خواهد داشت، یا در پی راه‌حلی سیاسی برآید. بااین‌حال، او می‌گوید نشانه‌های آشکار همچنان از تداوم سیاست انکار خبر می‌دهند.


نگاه بوزارسلان به احزاب ترکیه چندان امیدوارانه نیست. او می‌گوید حزب جمهوری‌خواه خلق (CHP) ناچار به قبول و پذیرش وجود مسئلهٔ کرد شده است، اما هنوز به گذشتهٔ سرکوبگر خود علیه کردها نپرداخته است.

میراث خونین شورش‌های سرکوب‌شده و روایت ملی‌گرای افراطی، همچنان بر دوش CHP سنگینی می‌کند. حزب عدالت و توسعه (AKP) نیز، به باور او، پایگاه جدی خود در میان کردها را از دست داده است.

این حزب زمانی در آغاز دههٔ ۲۰۰۰ با شعار اصلاحات و پیوستن به اتحادیهٔ اروپا، امیدهای بزرگی را در میان کردها زنده کرده بود؛ اما با گذشت زمان این سرمایهٔ اجتماعی از بین رفتە است. حزب حرکت ملی (MHP) که سابقه‌ای آشکار در کردستیزی دارد، به شکلی پارادوکسیکال آغازگر روند اخیر بود، اما نه از سر پذیرش مسئله، بلکه برای مهار آن. احزاب کوچک ملی‌گرا هم توان چندانی در تغییر معادلات ندارند.


به باور بوزارسلان، تنها در صورتی که چپ ترکیه و کردها به اتحاد برسند، می‌توان بە گشایش روزنه‌ای تازه امیدوار بود. بااین‌حال، او تأکید می‌کند:

چپ ترکیه در حال حاضر پراکنده و دچار رکود سیاسی است؛ میراثی از دهه‌ها سرکوب و انشعاب که مانع از ایفای نقش تاریخی آن [چپ ترکیه] شده است. این تصویر، چشم‌انداز ترکیه را بیش از پیش تیره و مبهم می‌سازد.

در چنین فضایی، پیام ۲۷ فوریه عبدالله اوجالان معنای تازه‌ای می‌یابد. اوجالان در بیانیه خود نه از تسلیم، بلکه از پایان دوران مبارزۀ مسلحانه سخن گفت. به باور بوزارسلان، این اعلامیه نشانگر دگرگونی درونِ جامعهٔ کرد است.

خشونت انقلابیِ که در دههٔ ۷۰ میلادی در جهان دارای مشروعیت بود، امروز دیگر جایگاهی ندارد. جامعهٔ کردستان تغییر کرده است تا جاییکە بیش از ۸۰ درصد آن شهرنشین‌اند، طبقهٔ متوسط در حال گسترش است و فضاهای فرهنگی به میدان اصلی بیان هویت بدل شده‌اند.

ادبیات کردی بیش از گذشته شکوفا شده، موسیقی و سینما توانسته‌اند مرزهای جغرافیایی را بنوردند و هویتی تازه بسازند. بوزارسلان می‌گوید: کردها دیگر نمی‌توانند با ارجاع صرف به گذشته، مبارزۀ خود را تداوم ببخشند.» این تحول نشان می‌دهد که آیندهٔ جنبش کردی بیش از آنکه در میدان جنگ باشد، در عرصهٔ سیاست، فرهنگ و جامعهٔ مدنی رقم خواهد خورد.

بیانیهٔ اوجالان همچنین بار دیگر مسئلۀ کرد را به‌عنوان شرطی اساسی برای دموکراسی ترکیه معرفی کرد؛ گویی او درصدد است بگوید بدون حل این مسئله، هیچ گفت‌وگویی دربارهٔ دموکراسی در ترکیه واقعی نخواهد بود.

اما فراتر از مرزهای ترکیه، بوزارسلان بر این باور است که مسئلهٔ اصلی امروز روژاوا است. او می‌گوید تضمین موجودیت و جایگاه سیاسی شمال و شرق سوریه مهم‌ترین اولویت است.


منطقه‌ای که در آغاز به‌عنوان پروژه‌ای کردی مطرح شد، اکنون بیش از سی درصد خاک سوریه را در بر گرفته و به مأمنی برای گروه‌های اتنیکی و مذهبی گوناگون شده است. پرسش اصلی این است که آیا روژاوا به شکلی از خودمختاری دست خواهد یافت و اگر چنین شود، چه نوع ساختاری برای همزیستی گروه‌ها شکل خواهد گرفت.

بوزارسلان هشدار می‌دهد که تهدیدات ترکیه و محاسبات حکومت دمشق همچنان آیندهٔ روژاوا را در ابهام و تیرگی قرار داده است.

آنکارا بارها با عملیات نظامی شمال و شرق سوریه را هدف قرار دادە و درصدد ایجاد یک منطقە حائل برآمدە است. دمشق نیز با وجود مذاکرات پراکنده، حاضر به پذیرش خودگردانی واقعی نیست. بوزارسلان در این گفتگو بر یک نکته کلیدی تأکید می‌کند:

در جهان امروز، قلب کردستان در روژاوا می‌تپد. اگر این موجودیت تضمین شود، شاید بتوان راهی برای دموکراتیزه شدن ترکیه و کاهش خشونت در خاورمیانه یافت. اما فعلاً منطقه در مسیری تاریک و نامطمئن حرکت می‌کند.

بوزارسلان در تحلیل موقعیت منطقه‌ای ترکیه، تصویری تیره اما واقع‌گرایانه ارائه می‌دهد. او بر این باور است که سیاست خارجی آنکارا بیش از آنکه مبتنی بر یک استراتژی بلندمدت باشد، به واکنش‌های تاکتیکی و مقطعی شبیه است.


ترکیه در قفقاز پس از جنگ دوم قره‌باغ تلاش کرد نقشی تعیین‌کننده را ایفا کند، حضور و وزن آنکارا روزبەروز کمتر می‌شود. در عراق، عملیات‌های نظامی ترکیه به بهانه مبارزه با پ.ک.ک، نه تنها با مخالفت دولت بغداد مواجه شد، بلکه حتی در میان بخشی از نیروهای کُرد نیز تنش ایجاد کرد.

در کشورهای منطقە خلیج نیز روابطی که با قطر و سپس با عربستان و امارات از سر گرفته شد، هیچ‌گاه به سرمایه‌گذاری‌های وعده‌داده‌شده منجر نشد؛ بحران اقتصادی داخلی، جذابیت ترکیه را برای این کشورها از میان برد.

در شرق مدیترانه، تنش‌های مداوم با یونان و قبرس بار سنگینی بر دیپلماسی و اقتصاد گذاشت و ترکیه را در انزوای بیشتر فرو برد. روابط با اسرائیل، به‌ویژه پس از جنگ غزه، تقریباً فروپاشیده است.


در همین‌جا بوزارسلان اصطلاح مهمی به کار می‌برد: اسرائیل امروز به یک «دولت جنگ» بدل شده است؛ دولتی که دموکراسی‌اش فرسوده و منطق خشونت در آن نهادینه شده است.

او هشدار می‌دهد که اگر ترکیه نتواند مسئله کرد را حل کند و از نگاه امنیتی صرف عبور نکند، خود نیز در خطر آن است که به «دولت جنگ» تبدیل شود؛ کشوری که سیاست داخلی و خارجی‌اش نه بر اساس گفت‌وگو، بلکه بر اساس بازتولید دائم خشونت تعریف می‌شود.

به باور بوزارسلان، کشوری که بحران‌های درونی خود را مدیریت نکند، محکوم به شکست در عرصه منطقه‌ای خواهد بود، همان‌گونه که ترکیه امروز در قفقاز، عراق، خلیج و مدیترانه شاهد آن است.


او یادآور می‌شود که سایۀ تاریخی «میثاق ملی» هنوز در سیاست امروز ترکیه دیده می‌شود. به گفتۀ بوزارسلان، این سوگند در سال ۱۹۲۰ در مجلس استانبول تصویب شد و ادعا می‌کرد سرزمین‌هایی که تا نوامبر ۱۹۱۸ تحت اداره عثمانی بودند، از جمله حلب، عراق، کردستان و بخش‌هایی از روژاوا، باید دوباره به ترکیه بازگردند.

هرچند این مجلس منحل شد و معاهدۀ لوزان موجودیت کنونی ترکیه را تثبیت کرد، اما بازخوانی این سوگند بیشتر در سطح گفتمان باقی مانده است. او می‌افزاید که چنین بازگشتی به گذشته حامل نوعی اندیشه انتقام‌جویانه است: این تصور که جنگ جهانی اول هنوز پایان نیافته و باید انتقام تاریخ گرفته شود.

بااین‌حال، تحقق عملی چنین خواسته‌هایی در جهان امروز، با حضور قدرت‌هایی چون آمریکا، اسرائیل و ایران، بسیار نامعلوم و پرهزینه خواهد بود و باید آن را صرفاً در سطح شعار و خطابه سیاسی در نظر گرفت.

سخنان او نشان می‌دهد که مسئله کرد، بیش از هر زمان دیگری، به مسئله‌ای منطقه‌ای و بین‌المللی بدل شده است. آینده ترکیه، سوریه و حتی معادلات خاورمیانه، به شکلی جدایی‌ناپذیر با سرنوشت کردها گره خورده است.

آنچه امروز در روژاوا رخ می‌دهد، صرفاً نزاعی محلی نیست؛ بلکه انعکاس پرسشی بزرگ‌تر است: آیا خاورمیانه می‌تواند از چرخه خشونت و انکار خارج شود و به سمت دموکراسی و همزیستی حرکت کند؟


پاسخ این پرسش هنوز روشن نیست، اما همان‌طور که بوزارسلان می‌گوید، نشانه‌ها چندان امیدوارکننده نیستند. در نهایت، پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا ترکیه و منطقه توانایی پذیرش واقعیت کردها را دارند یا نه؟


 
 
bottom of page