top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

هابز در دمشق: صلح در خاورمیانە توهمی دست نیافتنی است

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Sep 24
  • 3 min read
ree

سخنان تام باراک، نماینده ترامپ در لبنان و سوریه، که صلح در خاورمیانه را «توهمی دست‌نیافتنی» توصیف کرده است، بیش از یک موضع سیاسی روزمره است. او با ارجاع به تفاوت فرهنگی در مفهوم «تسلیم شدن» میان غرب و جهان عرب، تصویری هابزی از منطقه ارائه می‌دهدد که هیچ‌کس در آن حاضر به تن‌دادن نیست و جنگ همه علیه همه پایان‌ناپذیر می‌نماید.


سخنان اخیر تام باراک، نماینده ترامپ در لبنان و سوریه، بار دیگر نگاه بدبینانه‌ای را به آینده خاورمیانه و دستیابی بە صلح پایندە را بازتاب میدهد.

تام باراک اعلام کرد که صلح در خاورمیانه یک توهم است؛ هیچ‌گاه صلحی پایدار ایجاد نخواهد شد. هرکس خواهان حاکمیت خویش است و این بە معنای تسلیم دیگری است. اما در زبان عربی مفهومی به نام تسلیم شدن وجود ندارد. آنها تسلیم را درک نمی‌کنند.

این عبارت کوتاه، فراتر از یک موضع سیاسی روزمره، حامل بار فلسفی و فرهنگی عمیق و بازتاب نگاه هابزی به سیاست، تأکید بر تسلیم‌ناپذیری به‌عنوان مؤلفه‌ای فرهنگی در خاورمیانه، و نتیجه‌گیری مکانیکی از استمرار نزاع است.


ree

توماس هابز، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم، در اثر معروف لویاتان، وضعیت طبیعی انسان را وضعیتی می‌داند که در آن «انسان گرگ انسان است» و زندگی چیزی جز «جنگ همه علیه همه» نیست. تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، به باور او، برقراری قدرتی مطلقه است که نظم را تحمیل کند.

باراک با این ادعا که صلح در خاورمیانه هرگز تحقق نخواهد یافت، در واقع همین منطق هابزی را به منطقه تعمیم می‌دهد. سیاستی که در آن اعتماد، مصالحه یا حتی اخلاق جایگاهی ندارد و همه‌چیز بر مدار منافع و بقا می‌چرخد.

اما عمق سخنان او در ارجاع به مفهوم «تسلیم» است. در فرهنگ سیاسی غرب، تسلیم شدن (surrender) می‌تواند بخشی از روندی منطقی باشد. طرف ضعیف‌تر شکست را می‌پذیرد، قرارداد صلح امضا می‌شود و نظم جدیدی شکل می‌گیرد. این وضعیت گرچه تلخ است، اما به‌عنوان یک ابزار سیاسی یا نظامی پذیرفتنی است.

در مقابل، در فرهنگ خاورمیانه، به‌ویژه در جوامع عربی و در گفتمان‌های ایدئولوژیک، تسلیم شدن مترادف با از دست دادن شرف و آبروست. در ادبیات مقاومت عرب، واژه «صمود» به معنای پایداری و ایستادگی، ارزشی مثبت تلقی می‌شود، حال آنکه تسلیم به‌عنوان خیانت و ذلت در نظر گرفته می‌شود.

حتی در زبان دینی نیز «تسلیم» تنها در برابر خداوند بار معنایی مثبت دارد، و در برابر قدرت انسانی نشانه ضعف و خسران است. به همین دلیل است که در گفتمان‌هایی مانند جمهوری اسلامی ایران، تسلیم‌ناپذیری به‌عنوان اصل بنیادین تعریف می‌شود و تسلیم شدن در برابر دشمن یا قدرت خارجی اساساً محال فرهنگی تلقی می‌گردد.

این ترکیب از منطق هابزی و فرهنگ تسلیم‌ناپذیری پیامدهای روشنی برای کشوری مانند سوریه دارد. در سوریه هیچ‌یک از طرف‌ها، چه دولت دمشق، چه مخالفان، چه بازیگران خارجی حاضر به تسلیم شدن نیستند.

زیرا چنین امری نه تنها از منظر سیاسی که از منظر فرهنگی نیز غیرقابل‌قبول است. نتیجه آن، تداوم جنگی فرسایشی است که حتی اگر به آتش‌بس یا توافقی موقت منجر شود، صلحی پایدار به بار نمی‌آورد.


در این چارچوب، همه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای صرفاً بر اساس منافع خود عمل می‌کنند و خبری از یک قرارداد اجتماعی جامع یا لویاتانی مقتدر که نظم را تحمیل کند، نیست.

از همین رو، سخنان باراک را می‌توان به‌عنوان نوعی هشدار هابزی فهمید. در منطقه‌ای که «تسلیم» معنا ندارد و مقاومت ارزش بنیادین است، هیچ صلح نهایی‌ای قابل تصور نیست.

نهایت چیزی که می‌توان انتظار داشت، مدیریت بحران، تثبیت نسبی یا آتش‌بس‌های موقت است. برای سوریه و دیگر کشورهای خاورمیانه، این سخنان یادآور آن واقعیت تلخی است که رسیدن به صلح نه تنها به دلیل منافع متعارض بازیگران، بلکه به‌واسطه بنیان‌های فرهنگی و معناییِ متفاوت از مفاهیم کلیدی چون «تسلیم»، با دشواری مضاعف روبه‌روست.


 
 
bottom of page