هشت سال پس از همهپرسی استقلال کردستان: حق تعیین سرنوشت و بهای سنگین آن
- Arena Website
- Sep 25
- 4 min read

در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷، همهپرسی استقلال اقلیم کردستان با مشارکت چشمگیر و بیش از ۹۰ درصد رأی مثبت برگزار شد که بازتاب دهندەی اراده تاریخی ملت کُرد در تعیین سرنوشت خویش بود. بااینحال، فقدان اجماع درونکردی، خطاهای راهبردی در ارزیابی شرایط سیاسی و بیاعتمادی بازیگران بینالمللی، این آرمان ملی را به بحرانی ساختاری و انزوای ژئوپلیتیکی بدل کرد.
در بیستوپنجم سپتامبر ۲۰۱۷، مردم کردستان عراق (باشور) با امیدی بیسابقه پای صندوقهای رأی رفتند تا در همهپرسی استقلال، درباره آینده سیاسی خود تصمیم بگیرند.
مشارکت گسترده مردم و نتیجه قاطع بیش از ۹۰ درصد رأی مثبت، نشاندهنده ارادهای جمعی برای تحقق رؤیای دیرینه استقلال بود که از اوایل قرن بیستم همواره در میان کُردها جریان داشته است.
این همهپرسی، فارغ از مواضع قدرتهای خارجی یا دولت مرکزی عراق، تجلی آشکار حق تعیین سرنوشت ملتی بود که دههها با جنگ، سرکوب و انکار هویت روبهرو شده بود.
اما آنچه پس از این روز تاریخی رخ داد، نه پیشرفت به سوی استقلال، بلکه بحرانی همهجانبه بود که موقعیت اقلیم کردستان را بیش از هر زمان دیگری تضعیف کرد.
ریشههای تصمیم به برگزاری این همهپرسی را باید در بستر پیچیده سیاسی و اقتصادی سالهای پس از ظهور داعش جستوجو کرد.
سقوط موصل در ۲۰۱۴ و گسترش نفوذ داعش، بە ایجاد خلأیی امنیتی در عراق منجر گردید که در برآیند سیاسی آن، نیروهای پیشمرگه توانستند با حمایت ائتلاف بینالمللی آن را پر کنند و کنترل مناطق مورد مناقشه، را به طور کامل به دست گیرند.
این وضعیت، در نگاه رهبران اقلیم، فرصتی تاریخی بود تا با تکیه بر دستاوردهای نظامی و افزایش مشروعیت بینالمللی در مبارزه با تروریسم، رؤیای استقلال را به مرحله اجرا نزدیک کنند.
در همین حال، بحران مالی ناشی از قطع بودجه اقلیم توسط بغداد، بدهیهای سنگین، نارضایتی اجتماعی از عدم پرداخت حقوق کارمندان و اعتراضهای گسترده، موقعیت داخلی دولت اقلیم را به شدت متزلزل کرده بود.
در چنین شرایطی، رهبران سیاسی، بهویژه حزب دموکرات کردستان، همهپرسی را ابزاری برای بازسازی مشروعیت خود، بسیج احساسات ملیگرایانه و خروج از بنبستهای داخلی تلقی کردند.
مسعود بارزانی و حزب متبوع وی، حزب دمکرات کردستان عراق، استدلال میکردند که ایدە یک عراق فدرال شکست خورده و کردها دیگر نمیتوانند آیندهای مطمئن در چارچوب دولت عراق داشته باشند. اما این نگاه در میان احزاب کردی اجماعی ایجاد نکرد.
اتحادیه میهنی کردستان با تردید و دودلی نسبت بە آن برخورد کرد، بخشی از رهبران این حزب رقیب با حزب دموکرات کردستان، معتقد بودند زمان انتخاب شده مناسب نیست و میتواند دستاوردهای چند دهه اخیر را از میان ببرد.
جنبش گوران نیز به دلیل بحران مشروعیت سیاسی بارزانی و مشکلات اقتصادی اقلیم، برگزاری همهپرسی را اقدامی یکجانبه و غیرمسئولانه میدانست. همین شکافهای درونی بعدتر در روزهای بحرانی پس از همهپرسی خود را به شدیدترین وجه نشان داد.
با وجود این اختلافات، روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ برای بسیاری از مردم کردستان در چهار بخش ایران، عراق، سوریه و ترکیه به مثابه روزی تاریخی رقم خورد.
صفهای طولانی رأیدهندگان و اشکهای شوق کسانی که برای نخستین بار احساس میکردند صدای آنان درباره آینده سیاسیشان شنیده میشود، تصویری پررنگ از وحدت ملی را در حافظه جمعی سیاسی برجای گذاشت.

اما این شور مردمی خیلی زود با واکنشهای سخت داخلی و خارجی روبهرو شد. دولت مرکزی عراق برگزاری همهپرسی را اقدامی خلاف قانون اساسی دانست و تنها چند روز بعد، تحریمهای اقتصادی و پروازی علیه اقلیم اعمال کرد.
ایران و ترکیه نیز که از احتمال سرایت الگوی استقلالطلبی کردها به مناطق تحت کنترل خود نگران بودند، با بغداد همراه شدند و عملاً کردستان را در انزوای منطقهای قرار دادند.
ایالات متحده آمریکا و اروپا نیز که کردها انتظار حمایت ضمنی یا دستکم بیطرفی از آنها داشتند، همهپرسی را اقدامی نابههنگام توصیف کردند و در برابر فشارهای بغداد هیچ حمایتی نشان ندادند.
بحران به نقطه اوج خود در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ رسید، زمانی که ارتش عراق و نیروهای حشد الشعبی با حمایت ایران وارد کرکوک شدند.
بخشی از نیروهای اتحادیه میهنی کردستان بدون هماهنگی عقبنشینی کردند و کرکوک، قلب نفتی کردستان، بدون نبرد جدی به کنترل بغداد درآمد. این رویداد نهتنها ضربهای سخت به اقتصاد اقلیم بود، بلکه نماد آشکار شکست راهبرد سیاسی رهبری کردستان محسوب شد.
در عرض چند هفته، حکومت اقلیم کردستان (KRG) حدود نیمی از سرزمینهای کردستان را از دست داد و بار دیگر به مرزهای پیش از ۲۰۰۳ بازگشت.

استعفای مسعود بارزانی در اواخر همان سال، پایان یک دوره سیاسی را را هم برای وی و هم اقلیم کردستان رقم زد و این منطقە خودمختار، وارد مرحلهای از ضعف و انزوای سیاسی شد که آثار آن تا امروز ادامه یافته است.
شکست پروژه همهپرسی را می توان ناشی از سه خطای محاسباتی بزرگ دانست:
نخست، فقدان اجماع داخلی و شکافهای عمیق میان احزاب کردی که در لحظه حساس، توان مقاومت و انسجام را از میان برد.
دوم، تصور نادرست نسبت به بغداد و افکار عمومی عرب عراقی، زیرا رهبران کرد فکر میکردند دولت مرکزی ناچار به پذیرش مذاکره خواهد شد، در حالی که موج ملیگرایی عراقی دست بغداد را برای واکنش قاطع باز گذاشت.
سوم، برداشت اشتباه از حمایت غربیها؛ رهبری اقلیم کردستان گمان میکرد که همکاری با غرب در مبارزه با داعش و روابط دوستانه با آمریکا و اروپا میتواند حداقل به بیطرفی آنان منجر شود، اما در عمل، واشنگتن و بروکسل استقلال را خط قرمز دانستند و کردها را تنها گذاشتند.
با گذشت هشت سال، میراث همهپرسی استقلال کردستان همچنان بحثبرانگیز است. برای بسیاری از کُردها، چنین یادبودی، نمادی از تجسم و شکلگیری وحدت و اراده ملی بە شمار میرود که برای نخستین بار کردها در یک بخش کردستان، بهطور رسمی و جمعی حق تعیین سرنوشت خود را ابراز داشتند.
اما برای منتقدان، تجربهای تلخ از مدیریت ناکارآمد، محاسبات نادرست و از دست رفتن دستاوردهای سیاسی و سرزمینی به شمار میرود.
آنچه مسلم است اینکه آرمان استقلال هنوز زنده است و در حافظه جمعی ملت کرد ریشه دارد، اما تحقق آن بدون درس گرفتن از شکست ۲۰۱۷ و بدون ایجاد اجماع داخلی، برنامهریزی اقتصادی پایدار و جلب حمایت واقعی بینالمللی امکانپذیر نخواهد بود.











