top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

خیزش ژن، ژیان آزادی: لحظه‌ای که جامعه تصمیم گرفت به گذشته بازنگردد

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Sep 15
  • 5 min read

انقلاب ژینا


رخداد مرگ ژینا امینی را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ معاصر قلمداد کرد، رخدادی که فراتر از یک اعتراض خیابانی، سازوکارهای زیست‌سیاست و وضعیت استثنایی را به چالش کشید. این خیزش نشان داد که بدن زنان دیگر ابژه قدرت نیست، بلکه سوژه مقاومت و بازتعریف سیاست است. از سوی دیگر، تعلیق دیرینه میان اطاعت و اعتراض در هم شکست و نافرمانی روزمره به قاعده‌ای نوین بدل گشت. از همین رو خیزش «ژن، ژیان، آزادی» حافظه‌ای جمعی آفرید که بازگشت به نظم پیشین را ناممکن می سازد.


تاریخ گاهی لحظاتی را رقم می‌زند که تمامی ساختارهای نظم مستقر را دگرگون کند. لحظاتی که جامعه پس از آن دیگر همان جامعه پیشین نیست و حاکمیت نیز بە رغم تمامی تلاشهایش، هرگز نتواند گذشته را بازسازی کند. پاییز سال ۱۴۰۱ و نام ژینا امینی برای ایران چنین جایگاهی دارد.


مرگ یک دختر جوان کُرد در بازداشتگاە بدنام وزرا در تهران چگونه توانست میلیون‌ها نفر را حداقل طی چهار ماە با سردادن شعاری جدید و منکوب کنندە به خیابان‌ها کشاندە و مرزی تازه میان مردم و قدرت ترسیم کند؟


چرا این رخداد، برخلاف بسیاری از اعتراض‌های پیشین در چند سال قبل، به حافظه‌ای ماندگار بدل شد که هنوز در زندگی روزمره ادامه دارد؟

این پرسش‌ها نشان می‌دهند که خیزش یا انقلاب ژن، ژیان آزادی صرفاً یک خیزش اجتماعی نبودە است. بلکە مرگ ژینا لحظه‌ای آستانه‌ای را در تاریخ ایران رقم زدە است که دو ستون اصلی نظم سیاسی جمهوری اسلامی را بە ترک برداشتن واداشت.

نخست، سیطره‌ای که سال‌ها بر بدن‌ها اعمال می‌شد؛ دوم، از میان برداشتن تعلیقی که جامعه را میان اطاعت و اعتراض نگاه داشته بود.


بدن به‌مثابه میدان مقاومت


جمهوری اسلامی ایران از آغاز، بدن را در کانون سیاست خود قرار داد. حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی و سیاست‌های جمعیتی، بە مثابە سازوکارهایی برای تبدیل بدن به موضوع حکمرانی تلقی شدند.

زن با حجاب بە مثابە گوهری در درون صدف پنداشتە شد و نخستین خاکریز حاکمیت اسلامی، بە تعبیر نیکی کدی، بر اساس موضوع حجاب و عفاف، بر پا شد.

این سازوکار همان مکانیزمی است که میشل فوکو از آن با عنوان «زیست‌سیاست» یاد می‌کند که نه صرفاً از طریق سرکوب مستقیم، بلکه از رهگذر مدیریت زندگی روزمره اعمال می‌شود.

بدن شهروندان به‌ویژه زنان در این نظام، بیش از هر چیز ابژه‌ای برای نمایش اقتدار بدل می گردد. کنترل بدن نمادی از توان دولت در تعیین مرز میان مشروع و نامشروع، میان زندگی قابل‌قبول و زندگی طردشده بود.

اما مرگ ژینا امینی در بازداشتگاە پلیس امنیت اخلاقی، این نظم را در هم شکست. لحظه‌ای که قرار بود نمایش اقتدار حاکمیت دینی باشد، به ضد آن بدل شد. قدرت مقاومت آفرید.


دولت که خواهان مدیریت و اعمال حاکمیت بر تمامی ابعاد زندگی سوبژەهای خود بود، با دست یازیدن بە خشونت برهنه، مرگی را رقم زد که در نهایت به کانونهای مقاومت تبدیل شد.

بدن زن از ابژه‌ای مطیع به نماد رهایی بدل گردید و از بطن همین تغییر، با پشتوانه‌ای از تجربه‌زیست کُردستان، شعار «زن، زندگی، آزادی» برخاست.

از آن پس، بدن دیگر موضوع قدرت نبود، بلکه سوژه سیاست شد. کنار گذاشتن روسری در خیابان نه صرفاً شکستن یک قانون، که بازتعریف رابطه میان بدن و قدرت و نشانه شکست زیست‌سیاست جمهوری اسلامی ایران بە شمار می رفت.


پایان تعلیق و قاعده‌شدن استثنا


با این همه، ژینا فقط بدن‌ها را به مقاومت نکشاند، بلکە ژینا نسبت رابطە میان جامعه و حکومت را نیز دگرگون کرد. پیش از این خیزش، ایران در وضعیتی خاکستری میان اطاعت و اعتراض به‌سر می‌برد.


سوژەهایی کە قدرت برهنە حاکم اسلامی را متحمل می شدند، اگر چە نسبت بە آن اعتراض داشتند، اگر چە در مواجهه با آن دست بە اعتراض‌هایی پراکندە می زدند، اما قادر بە ایجاد یک نظم نوین گفتمانی، یا بازتعریف مناسبات قدرت نبودند.


این همان چیزی است که جورجیو آگامبن از آن به‌عنوان وضعیت استثنایی یاد می‌کند. وضعیتی که در آن قانون در تعلیق است، اما همین تعلیق به ابزار حفظ نظم بدل می‌شود.


جامعه در چنین حالتی نه کاملاً مطیع بود و نه تمام‌عیار معترض، و حاکمیت اسلامی دقیقاً از این نقطە ابهام تغذیه می کرد.

اما خیزشی کە با گفتمان سازی ژن، ژیان آزادی، مبانی فکری خود را برساخت، این تعلیق را از میان برداشت. زمانیکە زنان بی‌حجاب در انظار عمومی ظاهر شدند و جوانان بی‌پروا علیه رأس قدرت شعار سر دادند، مرز میان اطاعت و عصیان فرو ریخت. آنچه پیش‌تر استثنا بود، به قاعده بدل شد.نافرمانی دیگر رخدادی حاشیه‌ای و گذرا نبود، بلکه به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شد.

آگامبن معتقد است که بزرگ‌ترین تهدید برای نظم سیاسی زمانی رخ می‌دهد که وضعیت استثنایی به قاعده بدل شود. چنین اتفاقی در ایران روی داد. نافرمانیهای کوچک روزانه، بە عنوان میکروپولیتیکهای مقاومت، از کنار گذاشتن روسری گرفته تا امتناع از همراهی با نمادهای رسمی، به هنجاری تازه بدل شدند که هیچ سازوکار سرکوبی قادر به مهار کامل آن نبود.


حافظه جمعی و انسداد بازگشت


اهمیت خیزش ژنم ژیان آزادی، نه فقط در خیابان‌های پر از معترض، بلکه در حافظه‌ای است که برساختە است.


میلیون‌ها نفر دریافتند که می‌توان بدن و زندگی را از کنترل دولت و ماکرو پولیتیکهای قدرت بیرون کشید. این تجربه حتی اگر با خشونت برهنە نیز پاسخ دادە شود، دیگر پاک‌شدنی نیست.

تجربه زیستەی مقاومت در برابر قدرت در جریان این خیزش، به منبعی تازه از قدرت بدل گشت. جامعه‌ای که لحظه‌ای از آزادی را زیسته باشد، به آسانی به انقیاد بازنمی‌گردد.

امروز پژواک این خیزش، در زندگی روزمره شنیده می‌شود. زنان بی‌حجاب در مترو و خیابان، دانشجویانی که در دانشگاه از قوانین سرپیچی می‌کنند، و جوانانی که بی‌پروا نقد می‌کنند، همگی ادامه همان حافظه‌اند.


این حافظه به دیواری نامرئی تبدیل شده است که هر تلاش برای آشتی یا بازسازی رابطه مردم و حکومت را متوقف می‌کند. حتی آن‌گاه که قدرت می‌کوشد نظم گذشته را بازگرداند، با واقعیتی روبه‌رو می‌شود که دیگر امکان بازگشت ندارد.


خیزش ژن، ژیان آزادی بە مثابە رخدادی آستانه‌ای


خیزش ژن، ژیان آزادی را باید رخدادی آستانه‌ای دانست که دو ستون اصلی قدرت در جمهوری اسلامی یعنی زیست‌سیاستی که خواهان انقیاد بدن و وضعیتی استثنایی که جامعه را در تعلیق نگاه می‌داشت، ترک برداشت.

بدن زن از ابژه سرکوب به سوژه مقاومت بدل شد و نافرمانی، به‌جای آنکه استثنایی گذرا باشد، به قاعده‌ای پایدار در زندگی روزمره تبدیل گردید.

از این منظر، آغاز این خیزش با چنین گفتمانی، پایان یک دوره تاریخی بود کە طی آن جامعه راه خود را از حاکمیت جدا کرد و این جدایی به‌دلیل تجربه زیسته و حافظه جمعی، بازگشت‌ناپذیر است.

حکومت شاید همچنان سرکوب کند و نظم ظاهری برقرار سازد، اما نمی‌تواند زمان را به عقب برگرداند.


همان‌طور که حقیقتِ دیده‌شده دیگر نادیده نمی‌شود، تجربه این خیزش نیز از حافظه جمعی محو نخواهد شد.


این تجربە زیستە بە معنای شکست نهایی زیست‌سیاست و فروپاشی تعلیق است؛ لحظه‌ای که جامعه تصمیم گرفت دیگر به گذشته بازنگردد.


 
 
bottom of page