استبداد زیبایی: بدن زنانه زیر سایه تیکتاک، اقتصاد و فمینیسم مصرفی
- Arena Website
- Jul 17
- 3 min read

در عصر سلطهی پلتفرمهایی چون تیکتاک، زیبایی دیگر انتخابی فردی یا امری سلیقهای نیست، بلکه به یک «ضرورت فرهنگی» بدل می شود. زنان، بهویژه نسل جوان، در رقابتی نابرابر برای دستیابی به نسخهای از زیبایی مشارکت میکنند که ریشه در الگوریتمها دارد، نه واقعیت. از روتینهای طاقتفرسای مراقبت تا فشار اقتصادی برای خرید «محصولات ترند»، بدن زن به پروژهای دائمی تبدیل می شود. این فشار، بازتابی از تبعیض ساختاری است که ظاهر را سرمایهای تعیینکننده در مناسبات اجتماعی و اقتصادی میسازد.
در جهان امروز که پلتفرمهایی مانند تیکتاک بخش بزرگی از زیست روزمره را شکل میدهند، ایده زیبایی دیگر امری فردی یا ذوقی نیست؛ بلکه تبدیل به یک الزام فرهنگی و اجتماعی شده است. کاربران زن، بهویژه جوانان، خود را در رقابتی نابرابر برای رسیدن به زیبایی «بینقص» میبینند. این زیبایی دیگر تنها داشتن چهرهای مطلوب نیست، بلکه شامل روتینهای طاقتفرسای مراقبت از پوست، خرید محصولات لوکس، انجام ورزشهای خاص و پیروی از سبک زندگیای است که در فضای دیجیتال بهعنوان «زندگی ایدهآل» نمایش داده میشود.
در تیکتاک، ویدیوهایی از روتین شبانه (#مورنینگ شِد) شامل ماسکهای متعدد، سرمها، چسبهای مخصوص و کلاههای خواب ابریشمی، میلیونها بار دیده میشوند. این نمایشها بیش از آنکه علمی یا درمانی باشند، بخشی از یک فشار جمعی برای «زیباتر شدن» هستند. پزشکان و متخصصان پوست هشدار میدهند که بسیاری از این روتینها نهتنها بیاثرند، بلکه میتوانند آسیبزا باشند. اما این عقلانیت علمی در برابر فشار نمادین دیدهشدن و تایید گرفتن در شبکههای اجتماعی اغلب کماثر است.
در چنین بستری، زیبایی به یک «سرمایه» بدل شده است. مقالهای درباره مسابقه میس یونیورس نشان میدهد که ما در جهانی زندگی میکنیم که زیبایی نه تنها اهمیت خود را از دست نداده، بلکه به ابزاری مؤثر در اقتصاد و اجتماع بدل شده است.
پژوهشهای علمی بارها اثبات کردهاند که افراد زیبا، به طور متوسط از فرصتهای شغلی بهتر، درآمد بالاتر، و حتی برخورد مساعدتر در نظامهای قضایی بهرهمند میشوند. این «سوگیری زیبایی» یا «ظاهرگرایی» نوعی تبعیض سیستماتیک است که افراد را بر اساس میزان انطباقشان با معیارهای فرهنگی زیبایی دستهبندی و ارزشگذاری میکند
این پدیده، اصطلاحی تحت عنوان «پولکرونومیکس» (اقتصاد زیبایی) را به وجود آورده است؛ جایی که ظاهر بهعنوان سرمایهای معادل یا حتی مهمتر از تحصیلات و تجربه کاری محسوب میشود.
زنانی که از نظر جامعه «زیبا» شناخته نمیشوند، اغلب با موانعی برای پیشرفت اجتماعی روبرو هستند، از فرصتهای شغلی کمتر گرفته تا نگاه تحقیرآمیز و کمارزشانگارانه در تعاملات روزمره.
بنابراین فشار برای «زیبا بودن» صرفاً مسئلهای روانشناختی یا فرهنگی نیست، بلکه پاسخی است به نابرابری واقعی در ساختارهای قدرت.
این فشارها بهویژه برای زنان شدیدتر است، چرا که جامعه برای آنها معیاری ایدهآل ترسیم کرده است: زنی جوان، لاغر، پوست شفاف، مستقل، فعال در شبکههای اجتماعی، و در عین حال «طبیعی» و «اصیل».
این تصویری است که جیا تولنتینو، روزنامهنگار و نویسنده، در مقالهی خود در گاردین آن را بهشدت نقد میکند. او نشان میدهد که چگونه زنان در فضای امروز، گرفتار نوعی «کار پنهان» بر بدن خود هستند. این کار شامل تمام فعالیتهایی است که صرفاً برای انطباق با استانداردهای زیبایی انجام میشود: از ورزش مداوم گرفته تا رژیم غذایی، جراحیهای زیبایی، و پیروی از ترندهای اینستاگرامی و تیکتاکی
تولنتینو با زیرکی نشان میدهد که این تصویر ایدهآل از زن، بهظاهر با آرمانهای فمینیستی مدرن هماهنگ است: زنی مستقل، قوی، مسئول سلامت خود. اما این تصویر، در واقع ابزاری شده در دست سرمایهداری و رسانهها برای بازتولید همان سلطه قدیمی. بهعبارتی، فمینیسمی که باید ابزار رهایی باشد، به یک توجیهگر اخلاقی برای فشارهای اجتماعی و مصرفگرایی تبدیل شده است.
زنان فکر میکنند که با بهینهسازی بدنشان دارند از قدرت برخوردار میشوند، درحالیکه در حال اجرای یک نمایش تمامعیار برای تأیید گرفتن از نظم مسلط هستند.
در اینجاست که تولنتینو به نظریه «سایبورگ» دونا هاراوِی ارجاع میدهد. هاراوِی در مانیفست سایبورگ خود، پیشنهاد میکند که زنان برای گریز از دوگانگیهای تحمیلی (طبیعی/مصنوعی، مردانه/زنانه، زیبا/زشت)، باید بهسوی هویتهای سیال و چندلایهای حرکت کنند؛ یعنی نوعی «بازتعریف سایبورگی» از خود.
سایبورگ، موجودی ترکیبی است که از مرزهای تحمیلی عبور میکند و بهجای انطباق با تصویر واحد از «زن ایدهآل»، هویتی انعطافپذیر، خلاق و مقاوم میسازد.
این بازتعریف میتواند از فمینیسم ابزار جدیدی بسازد؛ فمینیسمی که نه بهدنبال تطابق با استانداردهای بازار، بلکه در پی بازسازی هویت، زیبایی، و بدن بر اساس نیازها و تجربیات واقعی زنان است. در این نگاه، دیگر زیبایی هدف نیست بلکه یک امکان است؛ امکانی که میتواند تعریف شود، شکسته شود، یا بهکلی بازنگری شود.