اینترنت طبقاتی و پروژههای امنیتی
- Arena Website
- Nov 25
- 3 min read

فعالشدن قابلیت نمایش موقعیت در پلتفرم ایکس نشان داد که نابرابری دسترسی در اینترنت ایران تنها محدود به فیلترینگ نیست، بلکه شبکهای از حسابها با گرایشهای متضاد، اما الگوهای رفتاری مشابه، از مسیرهای ویژه بهره میبرند. این انکشاف، شائبه وجود عملیات سازمانیافته برای جهتدهی افکار عمومی را تقویت میکند و وابستگی فضای مجازی به ساختارهای امنیتی را عیانتر میسازد.
داستان از یک تغییر کوچک در پلتفرم «ایکس» شروع شد؛ تغییری که شاید در همه جای دنیا یک قابلیت عادی باشد، اما در ایران ناگهان تبدیل شد به چراغی که گوشههایی دیگر از پشتپرده فضای مجازی را روشن کرد.
روزی که این پلتفرم امکان نمایش موقعیت جغرافیایی کاربران را فعال کرد، موجی از اسکرینشاتها در شبکههای فارسی به راه افتاد.
کاربران با هیجان و گاهی ناباوری تصاویری منتشر کردند از حسابهایی که از داخل ایران پست میگذارند، اما هیچ نشانی از فیلترشکن در رفتارشان دیده نمیشود؛ حسابهایی که انگار فیلترینگ برایشان وجود ندارد.
در ساعات اول، نگاهها به حسابهایی جلب شد که ظاهراً به نهادهای رسمی نزدیک بودند. سینهچاکان ولایت که زیر بیرق خامنهای از همهی امکانات، حتی اینترنت آزاد هم برخوردارند.
طبیعی بود؛ سالهاست شواهدی وجود دارد که نشان میدهد برخی گروهها مسیرهای دسترسی ویژه در اختیار دارند. اما کنجکاوی کاربران فراتر رفت و به بررسی نمونههای دیگر کشیده شد.
به تدریج، فهرستی شکل گرفت که در نگاه اول ناهمگون بود: برخی حسابهایی که به دین و مذهب توهین میکنند، برخی حسابهای سلطنتطلب، برخی فعالان پانـ (پانترک، پانفارس، پانکرد)، و حتی حسابهایی که منتسب به زندانیان سابق هستند. وجه مشترک همه اینها، اتصال بدون فیلتر، انتشار بیدردسر و حضور پررنگ در لحظات حساس بوده است؟
روایت عمومی شکل گرفت. کاربران قطعات آنچه دیده بودند را کنار هم گذاشتند. بسیاری متوجه شدند که رفتار این حسابها شبیه یکدیگر است، حتی اگر ظاهرشان هیچ شباهتی نداشته باشد.
حسابی با ظاهر پانترک پست تند میگذارد، چند ساعت بعد حسابی سلطنتطلب همان لحن و همان زمانبندی را تکرار میکند.
میان اینها، حسابهایی با ادبیات رکیک و مذهبیستیز به شکل مقطعی ظاهر میشوند و سپس ناپدید میشوند، مثل چراغی که خاموش و روشن میشود. چرخه انتشار، دریافت واکنش و حذف محتوا اغلب شبیه هم است، انگار مأموریت تنها ایجاد موج و هدایت افکار عمومی بوده است.
موضوع نسبت دادن برخی حسابها به زندانیان سابق هم در گفتوگوها تکرار شد. کاربران روایتهایی نقل میکردند از افرادی که بعد از خروج از زندان فعالیت آنلاینشان ناگهان تغییر کرده یا ارتباطشان با شبکههای مشکوک بیشتر شده است.
روشن است که این ادعاها به بررسی مستقل نیاز دارد، اما تکرار آن در گفتوگوهای عمومی نشان میدهد برای بخش بزرگی از جامعه، این تبدیل به یک نشانه شده است که نمیتوان برای درک الگوی فعالیت این حسابها نادیده گرفت.
کمکم تصویر جمعی از نابرابری ساختاری، حتی در فضای مجازی، روشنتر شد. اینترنت طبقاتی در ایران بیشتر به چشم مردم آمده است. برخی گروهها، نه تنها نهادهای رسمی بلکه حتی دستههایی که ظاهراً رقیب یا دشمن هم هستند، در لحظههای حساس به مسیرهایی دسترسی دارند که برای مردم عادی بسته است.
ماجرا اما به نابرابری تنها ختم نمیشود؛ این الگو باعث شد بسیاری این رویداد را نه تنها به تفاوت فنی و نابرابریهای اجتماعی، بلکه به وجود پروژههای سازمانیافته و چندلایه نیز نسبت دهند.
همزمان، تأثیر اجتماعی این رفتارها هم خودنمایی کرد. انتشار محتوای تند، مذهبیستیزانه، اتنیکی یا سیاسی در زمانهایی که جامعه حساس است، میتواند فضای عمومی را ملتهب کند.
مردم شاهد بودند که چگونه یک حساب با لحن توهینآمیز بحث را شعلهور میکند و چند حساب دیگر با ظاهرهای متفاوت به آن دامن میزنند. نتیجه، دعواهای بیپایان بود که انرژی و تمرکز جامعه مدنی را میبلعید، بدون اینکه معلوم باشد محرک اصلی از کجا آغاز شده است.
با تکرار این الگو، سوالی بزرگ شکل گرفت: هدف از این فعالیتها چیست؟ بسیاری تحلیلگران و کاربران بر این باورند که این رفتارها میتواند بخشی از تلاش هماهنگ برای شکل دادن به فضای افکار عمومی باشد.
زمانی که کاربران با حجم زیادی از پیامهای تحریکآمیز، هویتهای جعلی و روایتهای متضاد روبهرو میشوند، اعتمادشان نسبت به افراد، گروهها، اخبار و حتی واکنشهای واقعی جامعه کاهش مییابد. این بیاعتمادی، خود به تنهایی نوعی کنترل است.
در نهایت، آنچه از دل این تجربه بیرون آمد، نه پاسخ قطعی بلکه درکی تازه از ساختار اینترنت در ایران بود. حالا بیشتر مردم میتوانند بفهمند چرا بعضی صداها همیشه شنیده میشوند و بعضی صداها همیشه در حاشیه میمانند. چرا برخی حسابها در اوج بحران آزادانه پست میگذارند و چرا برخی دیگر با کوچکترین فعالیت محدود میشوند.
ماجرای لوکیشن ایکس، بیش از آنکه موضوعی درباره یک قابلیت فنی باشد، فرصتی شد برای مشاهده یک واقعیت قدیمی: واقعیت اینترنت نابرابر و استفاده از برخی سرویسها و مسیرهای دسترسی برای کنترل افکار عمومی.
واقعیتی که در آن، گروههایی، از حسابهای تندرو گرفته تا حسابهای منتسب به زندانیان سابق، به امکاناتی دسترسی دارند که دیگران ندارند. این همان لحظهای بود که جزئیات فنی کوچک، تبدیل به آیینهای شد که مردم را با ساختار قدرت در فضای مجازی و چگونگی کنترل افکار عمومی توسط سرویسهای امنیتی آگاهتر کرد.











