بحران آب، بحران زنان است
- Arena Website
- Jul 24
- 3 min read

در دل یکی از شدیدترین بحرانهای آبی تاریخ معاصر ایران، زنان و دختران نهتنها بیشترین فشار را متحمل میشوند، بلکه در سیاستگذاریها نیز نادیده گرفته میشوند. در واقع بحران آب در ایران امروز، بازتابی از تقاطع تبعیض جنسیتی، فقر ساختاری و ناکارآمدی حکمرانی محیطزیستی است.
ایران در تابستان ۱۴۰۴ با یکی از حادترین بحرانهای آب در تاریخ معاصر خود روبهرو بودە است. کاهش بیسابقه بارندگی، افت سطح آبهای زیرزمینی، شور شدن آب سدها و کاهش شدید آبدهی رودخانهها ـ بهویژه در جنوب، جنوبغرب و شرق کشور ـ میلیونها نفر را با کمآبی یا بیآبی کامل مواجه کرده است.
گزارشهای رسمی و غیررسمی از قطع روزانه آب در بیش از ۱۵ استان، صفهای طولانی برای دریافت آب تانکری، و حتی اعتراضات پراکنده حکایت دارند.
سیاستهای ناکارآمد در حوزه کشاورزی، مدیریت منابع و سدسازی بیبرنامه، در کنار تغییرات اقلیمی، بحران را به مرحلهای رساندهاند که از یک «بحران زیستمحیطی» به «تهدیدی برای امنیت اجتماعی» بدل شده است.
در دل این بحران، زنان و دختران نخستین قربانیان خاموشاند؛ گروهی که اغلب از تحلیلها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای آبی غایباند.
بر اساس مقالهای از بنیاد ملل متحد (UN Foundation)، کمبود آب در سطح جهانی بهشدت بحران جنسیتی را تشدید میکند و تأثیری عمیق بر تحصیل، سلامت، بهداشت و امنیت زنان و دختران دارد. در جهانی که تغییرات اقلیمی دسترسی به آب را دشوار کرده، دختران دو برابر پسران مسئول جمعآوری آب هستند؛ وضعیتی که در مورد زنان و دختران در ایران نیز صادق است.
زنان، بهویژه در مناطق روستایی و حاشیهنشین، مسئول اصلی تأمین و مدیریت آب برای مصارف خانگیاند. در مناطقی که برخی خانهها روزها یا حتی هفتهها از آب لولهکشی محروماند، فشار جسمی، روانی و اجتماعی تأمین آب بر دوش زنان دوچندان میشود.
در استانهایی مانند خوزستان، سیستانوبلوچستان، کرمان و هرمزگان، زنان و دختران برای یافتن آب سالم، کیلومترها پیادهروی میکنند یا در گرمایی که گاه به ۵۰ درجه سانتیگراد میرسد ساعتها در صف میایستند.

این فرایند نهتنها سلامت آنها را تهدید میکند، بلکه آنها را در معرض خشونت، فرسودگی مزمن و آسیبهای اجتماعی قرار میدهد.
سلامت زنان و قاعدگی: تابوی نادیدهگرفتهشده
یکی از مهمترین و در عینحال کمتر مطرحشدهترین ابعاد این بحران، تأثیر آن بر بهداشت قاعدگی و سلامت جنسی زنان است. نبود آب سالم و فضای بهداشتی مناسب، امکان رعایت حداقلهای بهداشت شخصی را از بسیاری از زنان و دختران سلب کرده است.
در مدارس مناطق محروم، دختران نوجوان در دوران پریود از حضور در کلاس خودداری میکنند یا مجبورند بدون امکانات، این دوره را در شرایطی غیربهداشتی سپری کنند؛ مسئلهای که منجر به شرم، اضطراب، افت تحصیلی و حتی ترک مدرسه میشود.
در مناطق عشایری یا مناطقی که توزیع آب با تانکر انجام میشود، اولویت مصرف آب با آشامیدن و پختوپز است. در نتیجه، بهداشت فردی ـ که برای زنان حیاتی است ـ به حاشیه رانده میشود.
نادیدهانگاری جنسیت در حکمرانی آب؛ تداوم سیاستهای نابرابر در دل بحران
با وجود وخامت فزاینده بحران آب در ایران، سیاستگذاریهای حوزه منابع طبیعی همچنان فاقد رویکردی جنسیتمحور و تحلیلپذیر از منظر نابرابریهای ساختاریاند.
در سطح سراسری در ایران، هیچ چارچوب نهادی مؤثر برای پاسخگویی به نیازهای بهداشتی، مراقبتی و زیستی زنان و دختران در بستر خشکسالی و کمآبی طراحی نشده است.
فقدان آموزشهای عمومی پیرامون بهداشت قاعدگی، نبود دسترسی گسترده به محصولات بهداشتی و غیبت ملاحظات جنسیتی در طراحی زیرساختهای آبی، نشانههایی از سیاستزدایی آگاهانه از جنسیت در مدیریت منابع است.
ادبیات بینرشتهای در حوزه عدالت محیطزیستی و فمینیسم محیطزیستگرا (eco-feminism) نشان میدهد که زنان، بهویژه در جوامع حاشیهای، از جملە در بلوچستان، کردستان و سایر نواحی، میتوانند کنشگران فعالی در مدیریت منابع آبی باشند.
با این حال، در سطوح کلان تصمیمگیری، این عاملیت نه تنها نادیده گرفته میشود، بلکه با تداوم سیاستهای بهظاهر خنثی، بازتولید ساختاری نابرابری جنسیتی در بستر زیستمحیطی رقم میخورد.

در این چارچوب، بحران آب نه یک پدیده صرفاً طبیعی، بلکه برساختهای اجتماعی-سیاسی است که در نقطه تلاقی تبعیض جنسیتی، فقر ساختاری، و ناتوانی نظاممند در اعمال حکمرانی مشارکتی شکل میگیرد.
نادیدهگرفتن مؤلفه جنسیت در طراحی مداخلات محیطزیستی، نه تنها کارآمدی حکومت جمهوری اسلامی ایران را برملا میکند، بلکه آثار میاننسلی آن، از سلامت باروری تا فرصتهای آموزشی و مشارکت اجتماعی زنان، در بلندمدت نابرابریهای نهادی را تعمیق خواهد کرد.