top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

ترامپ و رهبر بی‌عبا: وقتی خامنه‌ای ناچار شد دوبنده‌ بپوشد

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • 5 days ago
  • 4 min read
ree


امیر خنجی


بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، تنها بازگشت تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران نبود، بلکه نظم پیشین رابطه میان تهران و واشنگتن را فرو ریخت. او علی خامنه‌ای را از جایگاه ناظری مقدس مآب بیرون کشید و به بازیگری ناگزیر در میدان رقابت بدل کرد که قواعدش دیگر ایدئولوژیک نبود، بلکه بر منطق قدرت، عدد و نتیجه استوار شد.


با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، صرفاً تحریم‌ها و تهدیدها علیە جمهوری اسلامی ایران و رهبر آن بازنگشتند، بلکه بازگشت ترامپ قواعد بازی را نیز دگرگون کرد.


پیش از بازگشت ترامپ، علی خامنه‌ای همواره در مقام ناظری بر فراز میدان سیاست ایستاده بود، قضاوت می‌کرد اما مسئولیت را واگذار می‌نمود. او رهبرِ ناظری بود که شکست‌ها را به نام دیگران ثبت می‌کرد و خود را فراتر از معادلات روزمره نگه می‌داشت.


اما ترامپ این معادله را برهم زد. او خامنه‌ای را از جایگاه امن تماشاگر به میدان عمل کشاند، از منبر به صحنه رویارویی مستقیم.

پیش از آن‌که خامنه‌ای خود را با قواعد جدید تطبیق دهد، حریف او را از میدان رقابت سیاسی به عرصه‌ای سخت‌تر و بی‌گذشت‌تر کشاند که در آن قانون آن روشن و خشن بود: هرکس زمین بخورد، می‌بازد.

این‌بار نه زمین از آنِ او بود، نه قواعد بازی به‌دست او نوشته شده بود، و نه داور از میان نزدیکان و همفکرانش برمی‌خاست. داور همان دشمن دیرینه‌ای بود که سال‌ها در گفتمان رسمی از او چهره‌ای شیطانی ساخته بود. در آن میدان دیگر نه شعار کارساز بود، نه ایمان و خطبه؛ تنها قدرت، زمان و داور بی‌طرف جهانی تعیین می‌کردند که چه‌کسی بر زمین می‌ماند و چه‌کسی تاب ایستادن دارد.


زنگ شروع مسابقه با فرمان بازگشت فرمان فشار حداکثری ترامپ به صدا درآمد. ضربه‌ای که شاید در ظاهر اقتصادی بود اما در اصل، نخستین قانون تازه را تحمیل کرد.

ترامپ با زبان بی زبانی گفت از این پس داوری با اعداد و نرخ‌ها انجام خواهد شد، نه با ایمان و شعار. دلار جای ایمان را گرفت و بازار، حکم داور را پیدا کرد. خامنه‌ای که سال‌ها میدان سیاست را با واژگان دینی و انقلابی اداره می‌کرد، ناگهان فهمید قرار است از آن پس، قواعد بازی جهانی با زبان دیگری نوشته ‌شود.

سپس ترامپ با ارسال نامه‌ای رسمی دوبنده‌ی کشتی‌اش را پوشید و به نشانه‌ی دعوت مستقیم وارد میدان شد. تشک را پهن کرد و صریح گفت: «بیا وسط، اگر مرد میدان هستی.»


خامنه‌ای که همیشه از پشت نهادها و واسطه‌ها سخن می‌گفت، متعاقب آن ناچار شد یا دوبنده بپوشد و وارد شود یا آشکارا عقب‌نشینی کند.

هیچ‌کس دیگر نمی‌توانست به‌جای او پاسخ دهد. و دقیقا در همان لحظه قداستش ترک برداشت. آن سکوتی که سال‌ها نشانه‌ی حکمت جلوه می‌کرد، حالا به علامت ضعف تعبیر شد.

زمانیکە خامنه‌ای با شرایط جدید مواجە شد، هرچند به‌ظاهر ناگزیز بە مذاکرە غیرمستقیم شد، بازی معنوی به پایان رسید. رهبرِ همیشه فرادست، ناچار شد با همان کسی حرف بزند که روزگاری «قاتل قاسم سلیمانی» می‌نامید.


او وارد میدان شد، اما با قوانینی که نه می‌شناخت و نه می‌توانست تغییرشان دهد. دیگر خبری از واژه‌هایی چون «شرافت» یا «عقلانیت انقلابی» نبود؛ تنها معیار، نتیجه بود.


خامنه‌ای که وارد میدان شده بود، به وقت‌کشی افتاد؛ با تعارف‌های دیپلماتیک و دورزدن‌های لفظی، مسابقه را کش می‌داد تا نفس تازه کند. اما ترامپ صبر نکرد تا داور اخطار بدهد یا تک‌امتیازی ثبت شود؛ یک‌باره تشک را جمع کرد و رینگ یک مسابقە بوکس سنگین‌وزن را بالا آورد.

از آن لحظه زمینِ سیاسی به میدانِ نظامی بدل شد. حمله هوایی اسرائیل با چراغ سبز واشنگتن فرود آغاز شد، ضربه‌ها مستقیم شدند و خامنه‌ای دیگر نتوانست پشتِ سپاه پنهان شود. جنگ ۱۲روزه فرماندهانش را از پا انداخت و نشان داد آن «نظامی که هرگز نمی‌خوابد» زیر یک مشت دقیق فرو می‌ریزد.

اما تحقیرِ بزرگ‌تر پس از آتش‌بس آمد، آنهم زمانیکە خامنه‌ای از مکانی نامعلوم پیامِ پیروزی فرستاد، ترامپ در برابر دوربین‌ها چهره‌اش را تقلید کرد و گفت: «می‌دانستم کجا پنهان شده‌ای، اما نگذاشتم کشته شوی.» این لحظه، ناک‌داون بود؛ همان ضربه‌ای که بوکسور را به زمین می‌اندازد، اما داور هنوز شمارش را تمام نکرده است.

در دنیایی که حتی رؤسای‌جمهوری پیشین آمریکا حرمت مذهبی او را نگه می‌داشتند، ترامپ با تمسخر، هاله‌ی قدسیت را درید. خامنه‌ای به زمین افتاد و مورد تمسخر قرار گرفت.

مکانیسم ماشه هم مثل بازنویسیِ قانونِ بازی بود. توافقی که قرار بود ده سال نظام را از تحریم برهاند، با یک امضا لغو شد. داور سوت زد و گفت: بازی از نو، اما این‌بار طبق قوانین من.


خامنه‌ای، که همیشه داور و قانون‌گذار میدان بود، ناگهان به بازیکنی بدل شد که باید زیر قواعد حریف بازی می‌کرد.تشک دیگر تشکِ او نبود، رینگ را هم رینگ او نبود و هر حرکتش امتیاز منفی داشت. هیچ فتوا یا روایت دینی نتوانست مانع بازگشت تحریم‌ها شود؛ قانون الهی در برابر قانون داور تاب نیاورد.

ترامپ نه‌فقط حریف، بلکه داور و طراح بازی بود. او زمین را چنان چید که خامنه‌ای از پشت پرده به وسط میدان بیاید؛ جلوی چشم تماشاگران جهانی، بی‌سپر، بی‌قانون و بی‌قدرت وارد میدان شود.

هر ضربه، در واقع نوشتنِ قانونی تازه بود؛ قانون شفافیت، قانون تمسخر، قانون مسئولیت. خامنه‌ای در این میدان دیگر نمی‌توانست پشتِ قداست پنهان شود یا خطاهایش را به گردن دیگران بیندازد.

او که سال‌ها از فراز منبر سخن می‌گفت و داوری می‌کرد، این‌بار روی تشک افتاد، جایی که هیچ واژه‌ای مقدس نیست و تنها شمارشِ داور سرنوشت را تعیین می‌کند.

با این وجود، بازی هنوز تمام نشده است، اما تصویرِ خامنه‌ای از آن لحظه دیگر هرگز همان تصویر پیشین نیست.

خامنەای برای نخستین‌بار مجبور شد در میانه‌ی زمین بایستد، نه بر سکوی بالا. از منبر تا تشک، فقط چند ضربه فاصله بود و هر ضربه، تَرَکی عمیق بر دیوار اقتداری بود که سال‌ها از جنس ایمان و ترس ساخته شده بود.

اکنون باید مدتی منتظر ماند تا دید خامنه‌ای چه می‌کند: آیا از بازی کناره می‌گیرد تا شکست را پشتِ پرده پنهان کند، یا مشتِ نهایی، همان ناک‌اوت را می‌پذیرد و بازی برای همیشه تمام می‌شود؟


 
 
bottom of page