سلبریتیسازی، تضعیف کنش جمعی
- Arena Website
- 4 days ago
- 9 min read

نصرالله لَشَنی
در دهههای اخیر، پدیدهی سلبریتیسازی به یکی از عوامل مؤثر و گاه تعیینکننده در فعالیتهای اجتماعی، رسانهای و سیاسی بدل شده است. این روند، که از سوی سازمانهای بینالمللی، رسانهها و حتی نهادهای مدنی برای جلب توجه عمومی و افزایش حمایت از فعالان اجتماعی به کار گرفته میشود، در عین حال پیامدهای مخرب ساختاری و انسانی عمیقی دارد. به وضوح قابل مشاهده است که سلبریتیسازی بیش از آنکه به تقویت جنبشها کمک کند، انرژی و تمرکز آنها را به سوی فردیت و تصویر رسانهای هدایت میکند. به تعبیر گی دبور، که میگوید واقعیت جای خود را به تصویر میدهد؛ در اینجا، چهرهی فعال بر واقعیت جمعی سایه میاندازد. این مقاله قصد دارد سازوکارها و پیامدهای پدیدهی سلبریتیسازی را بررسی کند و نشان دهد که چگونه تمرکز بر فرد، فرسایش نیروهای واقعی، و انحراف از مسیر کنشگری جمعی را ممکن ساخته است.
سلبریتیسازی باعث میشود توجه عمومی از مسائل ساختاری و اهداف جمعی به زندگی و شخصیت فردی فعالان معطوف شود. فرد به جای آنکه سخنگوی یک جمع باشد، به «برند شخصی» تبدیل میشود (Bourdieu, 1986).
به تعبیر بوردیو، این تبدیل نوعی انتقال «سرمایه اجتماعی» به «سرمایه نمادین» است: ارزش فرد دیگر صرفاً به تواناییها و شبکههای جمعی او بستگی ندارد، بلکه میزان دیدهشدن و برجستگی رسانهای او تعیینکننده است.
به بیان دیگر، جایگاه و نفوذ فعالان در شبکههای اجتماعی و جنبشها دیگر تنها بر پایه مهارت، تعهد و نقش آنها در پیشبرد اهداف جمعی نیست، بلکه تصویر عمومی و واکنش مخاطبان به آن نیز نقش مهمی دارد.
پژوهشها نشان میدهند که در بسیاری از جنبشهای دیجیتال معاصر، تمرکز افکار عمومی بر چهرههای برجسته، انسجام و همبستگی جنبش را کاهش میدهد و بازتولید نیروهای تازه را دشوار میکند. وقتی اعتبار و مشروعیت فعالان به «شهرت» و «نمادین بودن» وابسته میشود، انگیزههای مشارکت جمعی جای خود را به رقابت برای دیدهشدن میدهند و توجه به اهداف راهبردی جنبش به حاشیه میرود.
این فرایند میتواند سلسلهمراتب غیررسمی درون جنبش ایجاد کند، جایی که برخی اعضا به دلیل محبوبیت و حضور رسانهای برجستهترند و دیگرانی که توانمندی عملی بالاتری دارند، کمتوجه و کمتاثیر میشوند.
علاوه بر این، تمرکز بر سلبریتیها ممکن است خطر شکلگیری جنبشهای فردمحور یا جنبشهای نمایشی را افزایش دهد، جایی که محتوای فعالیتها و اقدامات به جای پاسخگویی به نیازها و مطالبات جمعی، بیشتر در خدمت تثبیت تصویر عمومی فرد است.
در نتیجه، سلبریتیسازی میتواند ضمن افزایش دیدهشدن و تأثیر رسانهای کوتاهمدت، انسجام و اثربخشی بلندمدت جنبشهای اجتماعی را کاهش دهد و امکان شکلگیری شبکههای مشارکت پایدار و بازتولید رهبری جمعی را محدود کند.
فشار روانی و فرسایش فعالان
تبدیل کنشگران اجتماعی به سلبریتی، با فشار روانی، نظارت دائمی رسانهای و انتظارات گستردهی عمومی همراه است.
فعالان ناگزیرند تصویر رسانهای خود را حفظ کنند و همواره در معرض قضاوت و ارزیابی دیگران باشند. این وضعیت نوعی «مصرف روانی» ایجاد میکند که میتواند به فرسودگی، کاهش انگیزه و نهایتاً ترک فعالیتهای اجتماعی منجر شود.
فعالان باید دائماً با انتظارات مخاطبان، نقدهای عمومی و فشار برای حضور مداوم در شبکهها و رسانهها مواجه باشند، که این مسئله سطح بالایی از استرس و اضطراب روانی، و در نهایت انفعال ایجاد میکند.

در ایران و دیگر کشورها، نمونههای متعددی از کنشگران جوان وجود دارند که پس از تبدیل شدن به چهرههای رسانهای شناختهشده، تنها پس از مدت کوتاهی تحت فشار روانی و انتظارات عمومی خسته شدهاند.
فشار مستمر رسانهای میتواند باعث شود فعالان به جای تمرکز بر اهداف جمعی و مطالبات اجتماعی، انرژی خود را صرف مدیریت تصویر عمومی و جلب توجه کنند، امری که نه تنها اثربخشی فعالیتها را کاهش میدهد، بلکه انسجام و استمرار جنبش را نیز به خطر میاندازد.
همچنین پژوهشها نشان میدهند که فشار روانی ناشی از سلبریتیسازی و نقش رسانهای، به ویژه برای جوانان، با کاهش انگیزهی مشارکت، انزوای اجتماعی و گاه تجربهی شکست شخصی همراه است.
این پدیده بر ضرورت طراحی سازوکارهای حمایتی برای فعالان اجتماعی و ایجاد ساختارهای جمعی قوی تأکید میکند تا فشار روانی فردی نتواند پایداری جنبش و تحقق اهداف اجتماعی را تضعیف کند.
کاهش مشروعیت جنبشها و بحران نمایندگی
تمرکز افکار عمومی بر چهرههای برجسته موجب میشود مردم احساس کنند فعالان اجتماعی به جای تمرکز بر اهداف جمعی و مطالبات اجتماعی، بیش از هر چیز به دنبال شهرت و تصویر رسانهای هستند.
این تمرکز میتواند اعتماد عمومی نسبت به جنبش را کاهش دهد، مشروعیت نمایندگان اجتماعی را تضعیف کند و بحران نمایندگی ایجاد نماید؛ یعنی اعضای جامعه دیگر احساس نکنند کسی به واقع سخنگوی منافع آنهاست و پیام جمعی را منتقل میکند. در نتیجه، مشارکت فعالانه در جنبش کاهش یافته و انسجام و اثرگذاری آن آسیب میبیند.
این بحران به ویژه در کشورهایی با محدودیتهای سیاسی شدید، مانند ایران، ابعاد خاصی پیدا میکند. در چنین شرایطی، تمرکز بر چند چهرهی شاخص میتواند به ابزاری برای کنترل نرم تبدیل شود.
با برجستهسازی محدود این افراد، گفتمان مقاومت و مطالبات اجتماعی در قالبی مدیریتشده و بیخطر ارائه میشود و جامعه عملاً به سمت مصرف نمایشهای رسانهای هدایت میشود، نه مشارکت واقعی در فعالیتهای جمعی.

این فرآیند امکان بازتولید شبکههای جمعی مستقل و تقویت رهبری اجتماعی واقعی را محدود میکند و خطر شکلگیری جنبشهایی با نمایندگی محدود و وابسته به افراد خاص را افزایش میدهد.
علاوه بر این، رسانهها و نهادهای حاکمیتی میتوانند با تمرکز بر چهرههای خاص سیاسی یا اجتماعی، فضای نقد و اعتراض را به شکلی قابل کنترل درآورند و از فشار اجتماعی واقعی جلوگیری کنند.
در این شرایط، حتی فعالانی که نیت و اهداف جمعی دارند، ناگزیر میشوند انرژی و منابع خود را صرف مدیریت تصویر عمومی و پاسخگویی به انتظارات مخاطبان کنند، امری که هم اثربخشی جنبش را کاهش میدهد و هم زمینهی فرسودگی و ترک فعالیت را فراهم میکند.
قهرمانپروری و اثرات آن بر اعتمادبهنفس جمعی
قهرمانپروری (heroification) یکی از پیامدهای مستقیم سلبریتیسازی است که فعالان اجتماعی را به نمادهایی دستنیافتنی و اغلب غیرقابل نقد تبدیل میکند.
در این فرایند، تمرکز عمومی به جای اهداف و دستاوردهای جمعی، بر ویژگیها و رفتارهای فردی متمرکز میشود و فعالان به جای اینکه نقش سازماندهنده و هماهنگکننده جنبش را داشته باشند، به «نماد» و «چهره» تبدیل میشوند.
پیامدهای مخرب قهرمانپروری بسیار گسترده است، در اینجا به چند مورد آن اشاره میشود:
کاهش اعتمادبهنفس عمومی: هنگامی که مردم فعالان برجسته را دستنیافتنی میبینند، احساس میکنند توانایی مشابه ندارند و انگیزهی مشارکت فردی و جمعی کاهش مییابد. این مسئله بهویژه برای نسلهای جوانی که تازه وارد فعالیت اجتماعی میشوند، بازدارنده است و مشارکت فعال در جنبش را محدود میکند.
فاصلهگذاری اجتماعی: تقدیس نمادهای فردی، همکاری افقی و تعامل مستقیم بین اعضای جنبش را تضعیف میکند. افراد کمتر تمایل دارند در فعالیتهای جمعی مشارکت کنند، زیرا تصور میکنند تنها رهبران برجسته هستند که قادر به ایجاد تغییرند.
تمرکز قدرت و آسیبپذیری جنبش: هنگامی که منابع مالی، حمایتی و رسانهای عمدتاً به افراد برجسته اختصاص مییابد، ساختار افقی و شبکهای جنبش تضعیف میشود.
این تمرکز قدرت، جنبش را در برابر فشارهای داخلی و خارجی آسیبپذیر میکند و کاهش انعطافپذیری و توان پاسخگویی جمعی را به دنبال دارد.
نادیده گرفتن فعالان گمنام: افرادی که در زمینهی آموزش، توانمندسازی و کار جمعی فعالیت میکنند، به دلیل عدم نمایش رسانهای کمتر دیده میشوند. این وضعیت باعث میشود ارزش تلاشهای غیرنمایشی و پایدار کماهمیت جلوه کند و انگیزهی فعالیتهای بنیادین و مستمر کاهش یابد.
به طور کلی، قهرمانپروری میتواند جنبشهای اجتماعی را به سمت تمرکز بر تصویر و شهرت فردی سوق دهد، در حالی که اهداف جمعی و ساختارهای شبکهای و افقی تضعیف میشوند.
این فرایند علاوه بر کاهش اثرگذاری و انسجام جنبش، موجب فرسودگی فعالان و کاهش مشارکت عمومی میشود و تهدیدی جدی برای پایداری بلندمدت کنشهای جمعی و جنبشهای اجتماعی به شمار میرود.
فرهنگ نمایش (شوآف) و اسلاکتیویسم
سلبریتیسازی با گسترش کنشگری نمایشی یا اسلاکتیویسم (slacktivism) همراه است؛ نوعی مشارکت سطحی که بسیاری از مردم آن را مساوی با تغییر اجتماعی واقعی میدانند. در این فرهنگ، اقدامات نمادین و کمهزینه،مانند لایک کردن، اشتراکگذاری محتوا، امضای کارزارهای آنلاین، بیانیهنویسی و ...، جایگزین مشارکت عملی، مستمر و تاثیرگذار در عرصهی واقعی میشوند.
این وضعیت موجب میشود انرژی، توجه و سرمایه اجتماعی از میدانهای واقعی فعالیت و تعامل جمعی به عرصههای مجازی و نمایشی منتقل شود. مردم احساس مشارکت میکنند، اما در واقع بیشتر در حال مصرف نمادین فعالیتهای اجتماعی هستند تا ایجاد تغییر ملموس.
علاوه بر این، تمرکز بر فعالیتهای نمایشی میتواند باعث شود فعالان و مخاطبان کمکم معیار اثرگذاری واقعی را از دست بدهند و ارزش تلاشهای مستمر و سازمانیافته کاهش یابد.
پیامد دیگر این فرایند، کاهش تعهد و انسجام جنبش است. وقتی مشارکت بیشتر مبتنی بر نمادها و بازنماییهای رسانهای باشد، شبکههای جمعی ضعیف میشوند و هماهنگی میان اعضا کاهش مییابد.
همچنین، این نوع فعالیت اجتماعی، فرصتهای آموزش، مهارتآموزی و توانمندسازی فعالان جوان را محدود میکند، زیرا انرژی و توجه آنها صرف حضور رسانهای و دریافت بازخوردهای فوری میشود، نه حل مسائل واقعی و مشارکت در اقدامات جمعی.
در نتیجه، slacktivism اگرچه ممکن است حضور عمومی و دیده شدن مسائل اجتماعی را افزایش دهد، اما اغلب اثرگذاری واقعی جنبشهای اجتماعی را محدود کرده و پایداری بلندمدت آنها را تهدید میکند.
تضعیف شبکههای واقعی و حذف فعالان ناشناخته
تمرکز منابع و توجه بر افراد مشهور، شبکههای محلی و گروههای کوچک را تضعیف میکند. فعالان کمتر شناختهشده، که غالباً در حوزه آموزش، توانمندسازی جامعه و ایجاد ظرفیتهای محلی فعالیت مستمر دارند، از حمایت مالی، رسانهای و اجتماعی محروم میشوند.
این وضعیت باعث میشود تلاشهای بنیادی و زیرساختی جنبش کمتر دیده و کمتر ارزشگذاری شود، در حالی که فعالیتهای برجسته و نمایشی افراد مشهور بیشتر برجسته و تقویت میشوند.
بدون شبکههای واقعی و محلی، بازتولید نیروهای تازه دشوار میشود و جنبش به مجموعهای محدود از چهرهها وابسته میگردد.
چنین تمرکزی خطر آسیبپذیری بالای جنبش در برابر فشارهای داخلی و خارجی را افزایش میدهد و توانایی پاسخگویی جمعی و سازمانیافته را کاهش میدهد.
بهعبارت دیگر، ساختار افقی و شبکهای جنبش که عامل انعطافپذیری و قدرت آن است، تضعیف میشود و جای خود را به سلسلهمراتب غیررسمی و تمرکز قدرت در دست چند فرد میدهد.
مانوئل کاستلز نشان میدهد که شبکههای اجتماعی پویا تنها زمانی مؤثر هستند که مرکززدایی و توزیع قدرت در آنها حفظ شود. سلبریتیسازی، با تمرکز توجه و منابع بر چهرههای برجسته، این پویایی را مختل میکند و موجب میشود شبکهها کارکرد واقعی خود را در سازماندهی جمعی، بازتولید رهبری و انتقال مهارتها از دست بدهند.
در نتیجه، جنبشها به جای آنکه مجموعهای فعال، انعطافپذیر و توزیعشده باشند، به گروهی کوچک از افراد مشهور و قابل دیدن محدود میشوند که ادامه حیات و اثربخشی جنبش را در بلندمدت با خطر مواجه میکند.
راهکارهای پیشنهادی
راهکارهای پیشنهادی برای مقابله با پیامدهای سلبریتیسازی و بازگرداندن جنبشها به مسیر جماعتمحوری و پایدار:
تمرکز بر دستاوردهای جمعی و کار تیمی: به جای برجستهسازی افراد، توجه باید به نتایج حاصل از تلاشهای گروهی و همکاری میان اعضا معطوف شود. این رویکرد باعث تقویت انسجام و همبستگی شبکههای اجتماعی میشود، انگیزه مشارکت فردی را افزایش میدهد و از ایجاد سلسلهمراتب غیررسمی مبتنی بر شهرت شخصی جلوگیری میکند.
حمایت متوازن از فعالان محلی و ناشناخته: منابع مالی، آموزشی و رسانهای باید به صورت متوازن میان فعالان برجسته و افراد گمنام توزیع شود. حمایت از کنشگران محلی که در آموزش، توانمندسازی و اقدامات بنیادین فعالیت میکنند، امکان بازتولید نیروهای تازه و حفظ شبکههای اجتماعی واقعی را فراهم میآورد و از تمرکز قدرت و آسیبپذیری جنبش جلوگیری میکند.
توزیع عادلانهی فرصتهای رسانهای: رسانهها و شبکههای اجتماعی باید فرصت دیده شدن و بیان پیام خود را به گروهها و فعالان مختلف بدهند، نه صرفاً به چهرههای شناختهشده. این اقدام موجب میشود صدای تمام اجزای جنبش شنیده شود، اعتماد عمومی افزایش یابد و مشارکت فعالانه گسترش پیدا کند.
ترویج آموزش و افزایش خودکارآمدی عمومی: آموزش جامعه و ارتقای مهارتهای مشارکت جمعی باعث میشود افراد احساس کنند میتوانند تغییر واقعی ایجاد کنند و مشارکت سطحی و نمایشی جای خود را به اقدام عملی بدهد. افزایش خودکارآمدی عمومی، اعتماد به نفس اجتماعی و توانایی حل مسائل جمعی را تقویت میکند و جنبش را از وابستگی صرف به افراد برجسته رها میسازد.
پرهیز از قهرمانسازی و ترویج قدردانی جمعی: به جای تقدیس فردی، ارزش تلاشهای گروهی و مشارکت مستمر جمعی باید برجسته شود. این رویکرد فاصلهگذاری اجتماعی را کاهش میدهد، همکاری افقی را تقویت میکند و از فرسودگی و تمرکز منابع بر چند چهره جلوگیری میکند. تشویق قدردانی جمعی به ایجاد فرهنگ مشارکت پایدار و تقویت انسجام جنبش کمک میکند.
پیادهسازی این اقدامات میتواند جنبشهای اجتماعی را به مسیر جماعتمحوری و پایدار بازگرداند، انسجام و اثرگذاری بلندمدت آنها را افزایش دهد و از تمرکز قدرت و آسیبپذیری ناشی از سلبریتیسازی جلوگیری کند.
سلبریتیسازی، اگرچه ظاهراً ابزار دیدهشدن است، اما پیامدهای روانی، اجتماعی و ساختاری جدی دارد: تمرکز بر فرد، فشار روانی، کاهش مشروعیت، قهرمانپروری، فرهنگ نمایش و آسیب به فعالان ناشناخته.
راه بازگشت به کنشگری واقعی، فروتنی نهادی (institutional humility) و ارزشگذاری بر مشارکت مستمر است. تنها از این مسیر است که جنبشهای اجتماعی میتوانند به عدالت، آزادی و تحول پایدار دست یابند.
منابع:
Bourdieu, P. (1986). The Forms of Capital. In J. Richardson (Ed.), Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education (pp. 241–258). Greenwood.Castells, M. (2012). Networks of Outrage and Hope: Social Movements in the Internet Age. Polity Press.Debord, G. (1994). The Society of the Spectacle. Zone Books.Gladwell, M. (2010). Small Change: Why the Revolution Will Not Be Tweeted. The New Yorker.Hobbs, R. (2020). Youth Activism and Media Representation: From Greta Thunberg to Malala. Journal of Youth Studies, 23(6), 755–772.Morozov, E. (2011). The Net Delusion: The Dark Side of Internet Freedom. Public Affairs.









