قتل سانا یوسف و الهه حسیننژاد: «خشونت علیه زنان، خشونت علیه همه ما»
- Arena Website
- Jun 10
- 3 min read

در روزی که قرار بود سانا یوسف، دختر ۱۷ ساله پاکستانی، تولدش را با دوستان و خانوادهاش جشن بگیرد، گلولهای به زندگی او پایان داد. لبخندهای سانا زیر بادکنکهای رنگی و کیک صورتی ثبت شد؛ اما تنها چند ساعت بعد، همان فضای مجازی که به او صدا داده بود، به میدان نفرت و تهدید بدل شد.
پلیس پاکستان عمر حیات، مرد ۲۲ سالهای را بهعنوان قاتل سانا بازداشت کرد. گفته میشود او بارها مزاحم سانا شده بود و وقتی دختر نوجوان حاضر به پاسخگویی نشد، خشونت را تنها راه رسیدن به خواستههایش دید. پدر سانا با صدایی که بغض در آن موج میزد، گفت:
او همیشه میگفت از هیچ چیز نمیترسم. اما حتی شجاعت سانا هم نتوانست جانش را نجات دهد.
قتل سانا، خانوادهاش را در سوگی بیپایان فرو برد و خشم و وحشت را در دل میلیونها زن پاکستانی شعلهور کرد. زنانی که با صدای بلند میپرسند: «آیا دیگر جایی برای امنیت ما باقی مانده است؟»

این خشم، فقط بهخاطر یک تصویر خونین نیست؛ از دانستن حقیقتی تلخ سرچشمه میگیرد: خشونت علیه زنان، هر روز و هر ساعت، در کوچهها، خانهها و حتی در سکوت مجازی کمین کرده است. در زیر عکسهای لبخند سانا، کامنتهای نفرتانگیز – «حقش بود» – نشان میدهد که خشونت، فقط در خیابانها نیست؛ در ذهنها هم جاری است.
ناتالیا طارق، روزنامهنگار و فعال حقوق دیجیتال، هشدار داده بود که تهدیدهای آنلاین اغلب فقط در اینترنت نمیمانند. او میگوید:
وقتی در اینترنت به زنی حمله میکنند، اغلب قدم بعدی همین است: خشونت واقعی.
اما این تراژدی تنها به پاکستان محدود نشد. در همان هفته، الهه حسیننژاد، زن ۲۴ ساله ایرانی، در اسلامشهر ناپدید شد.
جسد او تنها سه روز پس از قتل سانا در بیابانهای اطراف تهران پیدا شد. نزدیک به دو هفته از او خبری نبود و روایتهای رسمی درباره مرگش، برای بسیاری پنهانکارانه و مشکوک به نظر میرسید.
قتل سانا و الهه، در فاصلهای کوتاه و در دو کشور همسایه، نشان میدهد که خشونت علیه زنان مرزی نمیشناسد. چه در جشن تولد و چه در تاریکی بیابان، همه یک پیام تلخ دارند: سلب حق زنان برای تصمیمگیری و زندگی.
فعالانی چون امبر رحیم شمسی و کنول احمد از تجربیات خود میگویند. زخمهایی که هر روز بر جان زنان حک میشود، از تعقیب و آزار خیابانی و آنلاین تا قتلهایی که بهسرعت از یاد میروند.
بنیاد حقوق دیجیتال هزاران مورد تهدید و خشونت علیه زنان را در پاکستان مستند کرده و در ایران نیز، آمارهای زنکشی روز به روز بیشتر میشود.
این خشونتها، در قتلهای نور مقدم در پاکستان یا شلیر رسولی در مریوان هم دیده شد. فرهنگ «ناموس» و کلیشههای مردسالار، بارها به سلاحی علیه زنان تبدیل شدهاند.
با این حال، صداهایی برای تغییر شنیده میشود. اسامه خِلجی از سازمان Bolo Bhi میگوید:
باید به پسران و مردان یاد بدهیم که قدرت و کنترل، حق طبیعیشان نیست. خشونت علیه زنان، خشونت علیه همه ماست.
قتل سانا و الهه، یک حقیقت جهانی را بازتاب میدهد: زنانی که قربانی میشوند، فقط یک نام در خبرها نیستند. هر زن و دختری که صدایش خاموش میشود، رؤیاها و خاطراتی دارد که دیگر هرگز به حقیقت نمیپیوندد.
پدر سانا هنوز در شوک از دستدادن دخترش میگوید: «هر لحظه با او، خاطرهای فراموشنشدنی بود. او میخواست پزشک شود. او زندگی را دوست داشت.»
این قتلها به ما میگویند: خشونت علیه زنان، خشونت علیه همه ماست. و مبارزه با آن، وظیفهی هر یک از ما.