top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

منطق تضاد اجتماعی

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • 19 minutes ago
  • 5 min read

 

ree


ree

کریم فاتم


 

در مقالهٔ پیشین، نقش محوری هنجارها در ساختاربخشی به زندگی اجتماعی بە اختصار بررسی شد و نشان داده شد که فرسایش آن‌ها در ایران چگونه به قطبی‌سازی فزاینده، تضاد و تعارض در سطح جهان اجتماعی دامن زده است. با این حال، ماهیت دقیق این تضاد – چگونگی شکل‌گیری و مواجهه با آن، به‌طور کافی کاوش نشده است. هدف این نوشتهٔ کوتاه، روشن‌کردن این پرسش‌ها در سطحی انتزاعی‌تر است.


تضاد، ویژگی فراگیر زندگی اجتماعی است. هرچند واژە تضاد معانی گوناگونی دارد، اما در بنیادی‌ترین معنای خود به اختلال یا فقدان هماهنگی میان کنش‌های عاملان یا سوژه‌های اجتماعی اشاره دارد.


در این نوشتار به‌طور خاص بر تضاد در شکل اجتماعی آن تمرکز می‌شود؛ یعنی تضادی که به‌عنوان پدیده‌ای جمعی در درون و میان گروه‌ها، نهادها یا جوامع پدیدار می‌شود.


تضاد اجتماعی از جهات مهمی با تعارض یا تضاد درونی فردی، یعنی هنگامی که فرد میان اصول یا انگیزه‌های متعارض قرار می‌گیرد، متفاوت است.


هر دو شامل کشمکش میان تعهدات ناسازگارند، اما تضاد اجتماعی ذاتاً به هنجارها مربوط می‌شود: الگوهای انتظار، معنا و الزاماتی که رفتار ما نسبت به یکدیگر را شکل می‌دهند.


در این دیدگاه، تعارض اجتماعی هنگامی رخ می‌دهد که هماهنگی از میان برود و منازعه‌ای بر سر هنجارها شکل گیرد.

هنجارها، کنش را هدایت می‌کنند، انتظارات را شکل می‌دهند و زمینهٔ مشترکی فراهم می‌آورند که رفتار جمعی هماهنگ را ممکن می‌سازد. هنگامی که این هماهنگی فرو می‌پاشد، می‌توان گفت هنجارهای مربوط، یا دقیق‌تر، دلایل و اصولی که آن هنجارها را استوار نگه می‌دارند، مورد تردید قرار گرفته‌اند.

در این موقعیت، کنش‌ها دیگر هم‌راستا نیستند، زیرا عاملان درگیر بر اساس پیش‌فرض‌های هنجاری متفاوت عمل می‌کنند. از این منظر، کنش همیشه رفتاری هنجارمحور است و جایی که هنجارها قدرت الزام‌آور خود را از دست می‌دهند، تضاد پدیدار می‌شود.

 

تضاد به‌مثابه فروپاشی اجماع هنجاری


با این پیش‌زمینه کوتاه در مورد تضاد، به این پرسش اصلی می‌رسیم: تضاد در سطح اجتماعی چگونه پدید می‌آید؟


در اصل، تضاد نتیجهٔ احساس ستم‌دیدگی است. یک سوژە اجتماعی یا گروهی از عاملان به این باور می‌رسند که کنش‌ها، گفتارها یا تصمیم‌های یک عامل دیگر، هنجاری را که آن‌ها معتبر می‌دانند نقض کرده است.


تجربه مورد ظلم قرار گرفتن صرفاً روان‌شناختی نیست؛ پیش‌فرض آن ادعایی هنجاری است، اینکه عملی نباید انجام می‌گرفت، انتظاری باید برآورده می‌شد و اصلی که به‌طور متقابل پذیرفته شده بود نقض شده است.


پرسش مهم این است: دقیقاً چه چیزی مورد مناقشه است؟ مناقشه صرفاً بر سر هنجار به‌عنوان قاعده یا راهنما نیست، بلکه مناقشە بر سر اصل بنیادین، دلیل یا توجیهی است که به آن هنجار مشروعیت می‌بخشد.

هنگامی که تضاد بوجود می‌آید، نشان‌دهنده شکاف در اجماع دربارهٔ اصل بنیادینی است کە آن هنجار را معتبر کردە است. بنابراین، وحدت هنجاری زمانی از هم می‌پاشد که وحدت بر سر دلیل یا دلایل پشت آن از بین برود.

گفتن اینکه اصل بنیادین مورد مناقشه است بە این معنی است کە بنیاد مشترک کنش درهم شکسته است.


عاملان اجتماعی که پیشتر رفتارشان را بر اساس توجیهی متقابلاً پذیرفته‌شده هماهنگ می‌کردند، اکنون بر اساس چارچوب‌های هنجاری متفاوت، و اغلب ناسازگار، عمل می‌کنند.


بە یک معنا، آن‌ها در افق‌های معنایی متفاوت سکنی گزیده‌اند. همین واگرایی، نه صرف وجود اختلاف نظر، است که تضاد را به معنای واقعی پدید می‌آورد.

بنابراین تضاد نباید صرفاً به‌عنوان اصطکاک یا تقابل فهمیده شود، بلکه باید به‌عنوان فروپاشی اجماع هنجاری که پیشتر امکان کنش هماهنگ را فراهم می‌کرد، درک شود.

اشارە بە این نکتە مهم است که پدیداری تضاد معمولاً تدریجی است. هماهنگی هنجاری به‌ندرت یک‌باره فرو می‌پاشد. در عوض، موارد کوچک احساس ستم‌دیدگی انباشته می‌شوند، تفسیرها به‌آرامی از هم فاصله می‌گیرند و اصول بنیادین به‌تدریج خاصیت مشترک خود را از دست می‌دهند.

آنچه پیشتر بدیهی انگاشته می‌شد، قابل مناقشه می‌گردد. عاملان درگیر ممکن است در ظاهر طوری رفتار کنند که گویی هنجاری مشترک دارند، اما در زیر سطح، دیگر بنیاد استواری برای آن عمل مشترک وجود ندارد.

در واقع، تضاد زمانی بالفعل می‌شود که این تفاوت نهفته در گفتار، کنش یا رفتار نهادی خود را آشکار کند. اینکە تحولات اجتماعی معمولا بە طور تدریجی اتفاق می‌افتند، بخشی در این رابطە قابل توضیح است.

 

از فروپاشی هنجار تا بازسازی اجماع


اگر تضاد از فروپاشی هماهنگی هنجاری پدید می‌آید، پرسش طبیعی این است: چگونه می‌توان آن را در سطح اجتماعی حل کرد؟


هرچند سازوکارهای بسیاری برای حل تضاد، از اجبار و مذاکره تا مصالحه و مداخلهٔ نهادی، وجود دارد، اما باید توجه داشت که حل‌وفصل مسئله، در بیشتر موارد، به منابع در دسترس کنشگران اجتماعی و جامعهٔ مورد نظر بستگی دارد.


در جوامع مدرن عمدتاً بر گفت‌وگو و ارتباط به‌عنوان ابزار اصلی بازسازی هماهنگی هنجاری تکیه می‌شود. گفتن اینکه تضاد از طریق گفت‌وگو حل می‌شود بە این معنا است کە عاملان اجتماعی می‌کوشند با بررسی، پرسشگری و در نهایت توجیه هنجارهای مورد مناقشه، اجماع را بازسازی کنند.

هدف صرفاً توافق بر سر یک قاعده نیست، بلکه رسیدن به توافق درباره دلایلی است که آن قاعده را معتبر می‌سازند. از این منظر، گفت‌وگو صرفاً تبادل نظر نیست، بلکه فرآیندی عقلانی با هدف روشن‌سازی و واکاوی اصولی است که کنش جمعی را استوار می‌کنند.

این راه حل پیش‌فرض‌هایی لازم دارد. وقتی عاملان اجتماعی وارد گفت‌وگو می‌شوند، به‌طور ضمنی متعهد می‌شوند که هنجارها نیازمند توجیه‌اند.


آن‌ها می‌پذیرند که هماهنگی نمی‌تواند بازسازی شود مگر آنکە دلایل پشت یک هنجار از سوی همهٔ طرف‌های ذی‌نفع پذیرفته شود.


در این فرآیند، پیش‌فرض‌هایی که قبلاً به‌طور ضمنی پذیرفته شده‌اند بیان می‌شوند، ارزش‌هایی که بررسی نشده‌اند دوباره مورد بازنگری قرار می‌گیرند و سوءتفاهم‌هایی که با گذر زمان ایجاد و انباشت شده‌اند مشخص و رفع می‌شوند.


از طریق این فرآیند تأملی و نه از طریق تحمیل، هنجارها می‌توانند دوباره نیروی الزام‌آور خود را باز یابند و مشروعیت خود را از نو بازسازی کنند.


حل گفت‌وگویی تضاد، توافق کامل را تضمین نمی‌کند. کنشگران ممکن است همچنان درباره هنجارها یا تفسیرهای آن اختلاف نظر داشته باشند.


با این حال، گفت‌وگو چارچوبی فراهم می‌آورد که از طریق آن می‌توان اختلاف نظر را مدیریت کرد بدون اینکه به فروپاشی اجتماعی منجر شود.

حتی اجماع جزئی یا موقت نیز می‌تواند هماهنگی هنجاری کافی برای ادامهٔ زندگی اجتماعی ایجاد کند. مهم آن است که عاملان درگیر دوباره پایه‌ای مشترک دربارهٔ دلایلی که کنش‌هایشان را هدایت می‌کند، ایجاد کنند.

گفت‌وگو تنها راه حل تضاد نیست، اما مناسب‌ترین راه برای بازگرداندن مشروعیت هنجارها به شیوه‌ای است که پلورالیزم دیدگاه‌ها و استقلال همهٔ عاملان درگیر را محترم بشمارد.


جایی که اجبار یا چانه‌زنی استراتژیک ممکن است اطاعت موقت ایجاد کند، مشکل زیرین را حل نمی‌کند: شکاف و تضاد بر سر هنجارهای مشترک. تنها گفت‌وگو توانایی آن را دارد که با بازسازی پایهٔ توجیهی کنش هماهنگ، به مسئلهٔ تضاد در جوامع مدرن پاسخ دهد.

 

نتیجه‌گیری


تضاد، هنگامی که در شکل اجتماعی‌اش بررسی می‌شود، بهتر است به‌عنوان فروپاشی هماهنگی هنجاری مشاهدە شود.


چنین منازعه‌ای نه تنها بر سر اینکه کدام هنجارها باید کنش را هدایت کنند، بلکه بر سر اصول و دلایلی است که آن هنجارها را توجیه می‌کنند و به آن‌ها مشروعیت می‌بخشند.

تعارض هنگامی پدید می‌آید که عاملان اجتماعی احساس ستم‌دیدگی کنند و بنیادهای مشترکی که پیشتر رفتار هماهنگ را ممکن می‌ساخت، فرو بپاشد. بنابراین تضاد را نمی‌توان از ساختار هنجاری زندگی اجتماعی جدا دانست.

حل چنین تضادهایی نیازمند فرآیندی گفت‌وگویی است که از طریق آن عاملان بتوانند اصولی را که انتظارات متقابلشان را شکل می‌دهند، بررسی، بیان و توجیه کنند.


عاملان اجتماعی با استفادە از فرایند ارتباطی به‌سوی بازسازی اجماع هنجاری لازم برای کنش هماهنگ می‌روند. بازسازی چنین اجماعی، خود بازسازی عقلانی نظم اجتماعی است.


این یادداشت، بخش دوم از مجموعە یادداشت‌ها با عنوان «آرنای نوشتن» است کە تلاش دارد در رابطە با جهان اجتماعی، حوزە عمومی و چگونگی پیوندهای انسانی، برای درک متقابل در حوزە عمومی به‌روز رسانی شود. مخاطبان آرنا‌نیوز نیز دعوت می‌شوند تا با مشارکت در این پروژه، در ترسیم افق‌های انسانیِ زیست‌پذیر سهیم شوند.

 
 
bottom of page