top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

از نظم سنتی تا بحران مدرن: خوانشی از دگرگونی تصورات اجتماعی

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • 2 days ago
  • 4 min read

Updated: 2 days ago

ree

 


ree

کریم فاتم

 


درک جهان اجتماعی مستلزم شناخت شبکه‌ای از نهادها، هنجارها و تصورات مشترک است که به زندگی جمعی معنا و سامان می‌بخشند. این تصورات، پایه‌ مشروعیت و بازتولید نظم اجتماعی‌اند. در ایران امروز، دگرگونی در این تصورات، از باور به قدرت الهی و نظم سنتی گرفتە تا تأکید بر آزادی و برابری سوژه‌ها، به جامعه‌ای قطبی و بحرانی، از نظمی گذرا میان فروپاشی جهان قدیم و پیدایش جهانی نو انجامیدە است.


یکی از راه‌های درک چگونگی سازمان‌یافتگی جهان اجتماعی ما، بررسی ویژگی‌های اصلی آن است: فرم، ساختار آن و نوع سوژەهایی که در آن زندگی می‌کنند؛ به‌اختصار، تصوری که ما از این جهان در ذهن داریم. منظور از «جهان اجتماعی»، سامان‌دهی زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما است.


به‌صورت دقیق‌تر جهان اجتماعی بە کل ساختار اجتماعی ما اشارە دارد. «سازمان‌دهی» در اینجا به مجموعه‌ای از هنجارها و قواعدی اشاره دارد که این جهان را اداره کرده و به آن شکل و معنا می‌بخشند. منظور از «سوژە» نیز به‌سادگی همان مردمی هستند که در این جهان زندگی می‌کنند و زیست آن‌ها از خلال همین هنجارها و قوانین شکل می‌گیرد.

ازاین‌رو، مفهوم جهان اجتماعی هم به نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اشاره دارد و هم به انسان‌هایی که در درون این نهادها زندگی می‌کنند.

می‌توانیم ایده‌ «تصور ما» را به‌گونه‌ای ملموس‌تر در قالب  تصورات مشترک در نظر بگیریم. همان‌طور که از نامش پیداست، این تصورات عمومی‌اند، بە این معنا کە به‌صورت ضمنی یا آشکار از سوی افراد و نهادهای درون جهان اجتماعی پذیرفته و به رسمیت شناخته می‌شوند.


یکی از کارکردهای مهم این تصورات مشترک، تولید و بازتولید مداوم جهان اجتماعی است. این تصوارت تا حدودی جهان اجتماعی را می‌سازند و تعیین می‌کنند کە چگونه باید باشد. به این معنا، آن‌ها معیارهای هستند که بر اساسشان می‌توان جهان اجتماعی را فهمید، ارزیابی کرد و معنا بخشید.

برای مثال، اگر بخواهیم درک کنیم که چرا قدرت سیاسی در دستِ یک شخص یا نهاد خاصی در جامعه‌ای متمرکز شده است، یکی از راه‌های فهم این مسئله، بررسیِ برداشت یا تصورِ مردم از قدرت سیاسی است.

تا زمانی که تعدادِ کافی از مردم دیدگاهی مشترک در مورد این باور داشته باشند کە مثلا قدرتِ آن فرد یا نهاد از سویِ خدا اعطا شده و ارادهٔ الهی را بر روی زمین نمایندگی می‌کند، این باور موجب پایداریِ آن قدرت شده و بنیانی برای تولید و بازتولید آن فراهم می‌آورد.


چنان‌که گفته شد، جهان اجتماعی از طریق هنجارها، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، و نیز قواعد، سازمان می‌یابد. به بیان دیگر، نظم آن نتیجه‌ همین هنجارها و قواعد است.

بدون تصورات و ایده‌های مشترک، نمی‌توان دریافت که چرا جهان اجتماعی ما بر پایه‌ مجموعه‌ای خاص از هنجارها و نه مجموعه‌ای دیگر سامان یافته است. در غیاب چنین تصوراتی، جهان اجتماعی بی‌معنا و خودسرانه جلوه می‌کند و نظم آن در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد.

برای مثال،در موردی که پیش‌تر به آن اشاره شد، تصور مشترک از قدرت سیاسی به عملکرد آن معنا می‌بخشد و پاسخی برای این پرسش بنیادین فراهم می‌آورد که چرا این قدرت بە این طریق خاص و نه به شکلی دیگر عمل می‌کند. در واقع تصور ما از قدرت سیاسی بە آن معنا می‌بخشد.


از این‌رو، یکی از راه‌های فهم جهان‌های اجتماعی گوناگون، بررسی تصورات مشترکی است که آن‌ها را می‌سازند و پایدار نگە می‌دارند.


برای نمونه، اگر بخواهیم دریابیم چرا دو جهان اجتماعی متفاوت، مثلاً جهان فئودالی اواخر قاجار در ایران و جهان کنونی ما، از یکدیگر متمایزند، می‌توانیم به تصوارت مشترکِ زیرساختیِ هر یک بنگریم. این ایدەهای مشترک‌اند که جهان‌های اجتماعیِ مربوط را پدید می‌آورند، بازتولید می‌کنند و از یکدیگر متمایز می‌سازند.

راه دیگر، که شاید سودمندتر نیز باشد، نگریستن به قدرت توضیحی این ایده در فهم بحران و دگرگونی در جهان‌های اجتماعی است.

برای مثال، یکی از شیوه‌های فهم بحران نظام فئودالی در ایران و گذار تدریجی آن به نظام سرمایه‌داری، بررسی دگرگونی در تصوارت عمومی مشترک آن دوره است. می‌توان گفت تصورات عمومی در مورد هنجارها و قواعد فئودالیسم اواخر دورە قاجار، لرزان شدە بود و همین امر به بحران و دگرگونی تدریجی انجامید.


بنابراین، یکی از راه‌های فهم پایداری یا دگرگونی جهان‌های اجتماعی را می‌توان در پایداری یا تغییرِ تصوارت عمومی جست‌وجو کرد.


با در نظر گرفتن نکات بالا، اکنون پرسش این است که جامعە کنونی ایران چه ویژگی‌هایی دارد. دست کم می‌توان دو ویژگی اصلی را برای این جامعە متصور شد.

نخست، جامعە ما جامعەای قطبی شدە است؛ یعنی انسان‌ها دیدگاه‌های گوناگون و متعارضی درباره‌ی زندگی سیاسی و اجتماعی و شیوه‌ سامان‌دهی این جامعە دارند. این همان واقعیتِ قطبی‌شدگی است. دوم، این جهانِ قطبی شدە، از سوژەهایی تشکیل شده است که بر این باورند کە باید آزاد و برابر باشند.

نگاهی ساده به جامعە ما، هر دو را تأیید می‌کند. مردم در ایران دیدگاه‌های متفاوت و بە شدت متعارضی درباره‌ سازمان نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند.


این قطبی شدگی، تا حد زیادی از فروپاشی جهان‌بینی سنتی، واحد و جامع سرچشمه می‌گیرد. افزون بر این، تلقی ما از خودمان نیز بە صورت اساسی دگرگون شده است. ما دیگر خود را سوژه‌های منفعلِ اواخر قاجار نمی‌بینیم؛ بلکه خود را سوژه‌هایی آزاد و برابر تصور می‌کنیم.


سؤال مهمی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است: آیا ویژگی‌های ذکر شده در جامعه ایرانی به این معناست که دنیای اجتماعی ما دنیایی متکثر با سوژه‌های آزاد و برابر است؟ پاسخ ساده، خیر است.

جامعه ما دوقطبی است، اما این به آن معنا نیست که جامعه‌ای متکثر باشد. در همین حال، مردم ممکن است به طور کلی معتقد باشند که باید آزاد و برابر باشند، اما این باور به این معنا نیست که واقعاً چنین هستند. تکثر بر تفاوت‌ها و تنوع استوار است و بر مبنای آن‌ها شکل می‌گیرد، اما صرف وجود آن‌ها برای تکثرگرایی کافی نیست.

به همین ترتیب، آزادی و برابری نیز نیازمند تحقق عینی هستند؛ هیچ‌کس صرفاً با فرض آزاد یا برابر بودن نسبت به دیگران، واقعاً آزاد یا برابر نمی‌شود.


برای آنکه تکثر، آزادی و برابری به ویژگی‌های ریشه‌دار دنیای اجتماعی ما تبدیل شوند، باید تحولات اساسی‌تری رخ دهد. یکی از راه‌های فهم تحولات کنونی در ایران این است که آن‌ها را بخشی از فرآیندی مداوم ببینیم که با هدف امکان‌پذیر کردن این تحول انجام می‌شود.


این یادداشت، بخش نخست از مجموعە یادداشت‌های با عنوان «آرنای نوشتن» است کە تلاش دارد هر هفتە در رابطە با جهان اجتماعی، حوزە عمومی و چگونگی پیوندهای انسانی، برای درک متقابل در حوزە عمومی به‌روز رسانی شود. مخاطبان آرنا‌نیوز نیز دعوت می‌شوند تا با مشارکت در این پروژه، در ترسیم افق‌های انسانیِ زیست‌پذیر سهیم شوند.


 
 
bottom of page