وضعیت کتابفروشیها در ایران روایت فروپاشی یک تمدن است
- Arena Website
- 12 minutes ago
- 4 min read

کانی احمدی
در ایران امروز، کتابفروشیها دیگر صرفاً محل فروش کتاب نیستند بلکە به سنگرهایی فرهنگی بدل شدهاند که در برابر امواج سنگین اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایستادگی میکنند. اما این سنگرها یکییکی در حال فروپاشیاند. از افزایش بیرویه قیمت کاغذ تا سانسور گسترده، از حذف نشرهای مستقل تا بیمیلی عمومی به خرید کتاب، همه و همه نشانههاییاند از بحرانی عمیقتر بحرانی که نهفقط بازار نشر، بلکه ساختار معنایی جامعه را تهدید میکند.
طی دو دهه گذشته، قیمت کاغذ بیش از ۷۵ برابر شده است. این افزایش سرسامآور، هزینه تولید کتاب را بهشدت بالا برده و بسیاری از ناشران کوچک را از چرخه تولید خارج کرده است. تورم عمومی نیز به افزایش هزینههای چاپ، صحافی، توزیع و اجارهبهای کتابفروشیها دامن زده است.
در این شرایط، برخی ناشران به انتشار دیجیتال روی آوردهاند، اما این قالب هنوز در ایران جایگاه تثبیتشدهای ندارد و با محدودیتهای فنی، فرهنگی و زیرساختی مواجه است.
کتابفروشیها، بهویژه در شهرستانها، به دلیل کاهش شدید فروش و فشارهای اقتصادی، ناچار به تعطیلی شدهاند.
کتابفروشان مستأجر، که توانایی تحمل هزینههای جاری را ندارند، نخستین قربانیان این فروپاشیاند. این روند، زنجیره نشر را از پایینترین حلقهاش دچار اختلال کرده و به کل ساختار ضربه زده است.
سانسور و حذف نشرهای مستقل
بحران نشر تنها به مسائل اقتصادی محدود نمیشود. سانسور گسترده، بهویژه در حوزههای علوم انسانی، فلسفه، تاریخ، روانشناسی و ادبیات، فضای تولید اندیشه را بهشدت محدود کرده است.
بسیاری از ناشران مستقل، به دلیل عدم تطابق با سیاستهای رسمی، از دریافت مجوز نشر یا حضور در نمایشگاههای کتاب محروم شدهاند.
نویسندگان نیز برای عبور از سد ممیزی، ناچار به حذف یا تغییر بخشهایی از آثار خود هستند. این روند، نهتنها خلاقیت را محدود کرده، بلکه ادبیات را از قدرت انتقادی و عمق فکری تهی ساخته است. در نتیجه، کتابهایی که منتشر میشوند، اغلب فاقد جسارت، نوآوری و صدای مستقلاند.
نمایشگاههای کتاب؛ ویترین یا توهم؟
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، که زمانی محل تعامل فرهنگی و عرضه اندیشههای متنوع بود، امروز بیش از آنکه بازتابی از تنوع نشر باشد، به ویترینی دولتی برای نشرهای وابسته تبدیل شده است.
نشرهای منتقد یا مستقل، یا از حضور در نمایشگاه منع شدهاند یا در حاشیه قرار گرفتهاند، بیآنکه امکان دیدهشدن یا فروش واقعی داشته باشند.
بخش مجازی نمایشگاه نیز، با وجود استقبال اولیه، نتوانسته جایگزین مناسبی باشد. مشکلات ارسال، فقدان تنوع، حذف ناشران مستقل و بیاعتمادی عمومی به فرآیند خرید، موجب شده است این بخش نیز نتواند بحران نشر را تخفیف دهد.
نمایشگاه، بهجای آنکه فرصتی برای بازسازی فرهنگی باشد، به ابزاری تبلیغاتی برای تثبیت گفتمان رسمی بدل شده است.
تورم، گرانی و خروج کتاب از سبد خانوار
در شرایطی که تأمین کالاهای اساسی مانند غذا، دارو و مسکن برای بسیاری از خانوادهها دشوار شده است، کتاب به آخرین اولویت تبدیل شده است.
حتی طرحهای فصلی یارانهای نیز نتوانستهاند مردم را به خرید کتاب ترغیب کنند. کتابفروشان از کاهش شدید فروش خبر میدهند و ناشران و پخشکنندگان نیز از زیانهای پیدرپی رنج میبرند.
این فروپاشی، نهتنها اقتصادی، بلکه فرهنگی است. زمانیکە کتاب از سبد خانوار حذف شود، نهتنها چرخه نشر از کار میافتد، بلکه جامعه از ابزارهای تفکر، گفتوگو و یادگیری نیز محروم میشود.

این روند، نشانهای از بحران عمیقتری است که به ساختارهای فکری و فرهنگی جامعه ضربه زده است.
تحلیل تمدنی؛ بحران معنا و انسداد فرهنگی
در چارچوب تمدن دموکراتیک، بحران کتابفروشیها صرفاً یک بحران اقتصادی یا سیاسی نیست؛ بلکه نشانهای از فروپاشی نظام معنا در جامعه است.
کتاب، حامل اندیشه، حافظ حافظه تاریخی و بستر گفتوگوی اجتماعی است. حذف آن از زندگی مردم، جامعه را در معرض فراموشی، انزوا و انفعال قرار میدهد.
نظامهای اقتدارگرا، با حذف کتاب و سانسور اندیشه، تلاش میکنند حافظه جمعی را کنترل کنند. اما این کنترل، به قیمت نابودی خلاقیت، انسداد فرهنگی و خاموشی اجتماعی تمام میشود.
بازسازی فرهنگی، تنها از مسیر دموکراتیزهکردن تولید معنا ممکن است، یعنی باید نشر، کتابفروشی، نویسنده و خواننده، همگی در یک چرخه آزاد و برابر مشارکت داشته باشند.
در این چارچوب، کتابفروشیها نهفقط محل فروش کالاهای فرهنگی، بلکه سنگرهای فرهنگیاند. حفظ آنها، حفظ امکان گفتوگو، تفکر و بازسازی اجتماعی است. و نابودی آنها، بهمعنای تسلیم در برابر پروژهای است که هدفش خاموشکردن صدای جامعه است.
کتابفروشیها، سنگرهای مقاومت در برابر استبداد فرهنگی
فروپاشی کتابفروشیها در ایران، نهفقط نشانهای از بحران اقتصادی، بلکه بخشی از یک پروژه سیاسی گستردهتر حذف اندیشه مستقل، کنترل حافظه جمعی، و مهار امکان گفتوگو در جامعه است.
سانسور، گرانی، حذف نشرهای مستقل، و بیتوجهی به کتاب، همگی ابزارهاییاند برای ساختن جامعهای خاموش، مطیع و بیهویت.
در چنین شرایطی، کتابفروشیها به سنگرهایی بدل میشوند که در برابر این پروژه ایستادهاند. هر کتابی که فروخته میشود، هر خوانندهای که فکر میکند، هر نویسندهای که مینویسد، یک ضربه به دیوارهای اقتدار است. این مبارزه، مبارزهای تمدنی است؛ نه فقط برای حفظ فرهنگ، بلکه برای بازسازی امکان دموکراسی، مشارکت، و آزادی.
یک سیستم دموکراتیک، برخلاف نظامهای اقتدارگرا، بر پایه تولید آزاد معنا، گردش اندیشه، و مشارکت همگانی در ساختن حقیقت بنا شده است.
اما زمانیکە کتاب از زندگی حذف شود، این چرخه شکسته میشود. و وقتی کتابفروشیها تعطیل شوند، جامعه وارد فاز انجماد فکری میشود جایی که دیگر نه نقدی هست، نه امیدی، نه آیندهای.
دفاع از کتابفروشیها، دفاع از آزادی است. دفاع از نشر مستقل، دفاع از حق اندیشیدن است. و دفاع از کتاب، دفاع از انسان است در برابر ماشینهای قدرت.
اگر قرار است جامعهای زنده، پویا و دموکراتیک داشته باشیم، باید از همینجا شروع کنیم: از بازگرداندن کتاب به زندگی مردم، از شکستن انحصار معنا، و از بازسازی سنگرهای فرهنگی. این مبارزه، مبارزهای خاموش نیست. این مبارزه، قلب تمدن است.