آیا اتخاذ خط سوم میتواند بدیلی برای جنگ و فروپاشی باشد؟
- Arena Website
- Jun 21
- 3 min read

ترجمه و تنظیم: بهنام زارعی
با بالا گرفتن تنشهای نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، بار دیگر این پرسش مطرح میشود که آیا راهی برای خروج از منازعهی دائم در خاورمیانه وجود دارد؟ جودی سرحد، عضو کمیته رسانهای کنفدرالیسم جوامع کردستان (ک.ج.ک)، در مقالهای منتشر شده در وبسایت The Lower Class Magazine، با تحلیل اوضاع کنونی، بهویژه وضعیت ایران، تأکید میکند که تنها «خط سوم» یعنی تقویت جامعه دمکراتیک و همزیستی خلقهاست که میتواند راهی پایدار به سوی صلح بگشاید.
در شرایطی که شکافها و تنشها در خاورمیانه هر روز شدت گرفتە و با افزایش تقابل و درگیریها میان ایران و اسرائیل، بهگونهای فزاینده، جان غیرنظامیان در معرض تهدیدات بینالمللی و منطقهای قرار گرفته است، بە منظور ممانعت از قربانی شدن غیر نظامیان از هر دو طرف، تاکید بر پیگیری راە سوم بیش از پیش برجستە می شود.
جودی سرحد، عضو کمیتە رسانەای کنفدرالیسم جوامع کردستان در مقالهای در نشریه «د لاور کلاس مگزین» مینویسد:
آنچه امروز بیش از پیش اهمیت یافته، تبیین و درک درست از مفهوم خط سوم در بحبوحه این بحرانهاست. راهی که بر پایه اتحاد خلقها، دوری از قدرتهای امپریالیستی و تکیه بر ظرفیتهای اجتماعی بنا شده باشد.
این مقاله با ارجاع به تحلیلهای عبدالله اوجالان، رهبر دربند کُردها آغاز میشود. اوجالان وضعیت کنونی جهان، بهویژه خاورمیانه را شکلی نوین از «جنگ جهانی سوم» توصیف میکند که نه همچون جنگهای جهانی گذشته، بلکه در پوششها و صورتهای متنوع، با خطوط جبهه نامرئی، در حال بلعیدن ملتهاست.
به گفته اوجالان، فروپاشی بلوک شرق و شکلگیری تکقطبی جهانی، نه پایان تاریخ، بلکه آغاز فازی نوین از سلطهی سرمایهداری است.
از نگاە وی، سرمایهداری امروزی توانسته است ساختارهای کلاسیک قدرت را از نو سازمان دادە و از طریق ابزارهای غیرمستقیم، مانند مذهب، اتنیستی و تکنولوژی، سلطهی خود را بسط دهد.
به باور نویسنده این یادداشت، حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و در پی آن، حملات بیسابقهی اسرائیل به غزه، حزبالله لبنان و سوریه، نقطهی عطفی در این جنگ جهانی پنهان بود.
از این منظر، قدرتهای جهانی به این نتیجه دست یافتە بودند که نظام برخاستە از قرارداد سایکس-پیکویی نە تنها دیگر کارآمد نبودە بلکە باید بهسوی نظمی نوین حرکت نماید.
توافقنامه ابراهیم (۲۰۲۰) که میان اسرائیل و شماری از کشورهای عربی بە امضا رسید، بهگونهای پایان عملی نظم کهنه و آغاز نظم نوینی است که این بار اسرائیل در محور آن قرار دارد. از همین رو در این چارچوب است کە ایران بهعنوان مهمترین مانع بر سر راه این نظم جدید هدف قرار گرفته است.
ایران، مسئلهای فراتر از برنامه هستهای
در مقاله جودی سرحد تأکید شده است که آنچه قدرتهای جهانی را از ایران میترساند، صرفاً برنامه هستهای این کشور نیست، بلکه مهمتر از آن، شبکههای گستردهی فرهنگی، دینی و سیاسی است که جمهوری اسلامی ایران طی دههها در منطقه ساخته و پرداختە کردە است.
در همین راستا است کە نفوذ ایران از لبنان تا یمن و سوریه، برای نظم جدید خاورمیانه تهدیدی جدی محسوب میشود. از این منظر، حملات به متحدان ایران، مانند حزبالله، رژیم سابق سوریه و حوثیها در یمن بخشی از فرایند خنثیسازی تدریجی این نفوذ، بە عنوان نیروهای نیابتی بە شمار میرود.
یکی از اهداف اصلی در پس این جنگهای نیابتی، بهزعم نویسنده، تضمین کریدورهای اقتصادی و انرژی جدید است. پروژهی «IMEC» یا «کریدور اقتصادی هند – خاورمیانه – اروپا» نمونهای از تلاشهای بلوک غرب برای بازآرایی مسیرهای راهبردی انرژی و سرمایهگذاری در منطقه است؛ مسیری که بدون تضعیف ایران و حذف کامل تأثیر آن در منطقه، امکانپذیر نخواهد بود.
در مواجهه با این نظم خشونتبار، سرحد راهحلی رادیکال با عنوان خط سوم ارائه میدهد:
از نگاه او، تنها بدیلی که میتواند در برابر جنگ، تجزیه و سرکوب بایستد، مدل «ملت دمکراتیک» است. مفهومی که اوجالان سالهاست بهعنوان راهکار جایگزین برای دولتـملتهای استبدادی و سرمایهداری جهانی مطرح میکند.
اوجالان مینویسد:
برای کشوری مانند ایران، که در معرض فروپاشی و تجزیه قرار دارد، دولت-ملت همچون بمب اتمی زیرزمینی است. تنها مدل ملت دمکراتیک است که میتواند برای فرهنگ و ملت ایران، که در برابر مدرنیتهی سرمایهداری مقاومت کردە است، راهی را بهسوی جهانی برابر، آزاد و دمکراتیک بگشاید و صلحی شرافتمندانه برقرار سازد.
بر این اساس، خط سوم نیازمند ایجاد ساختارهای اجتماعی مستقل، آموزش سیاسی تودهای، پیوند میان گروههای مختلف اتنیکی، زبانی و مذهبی در ایران و شکلگیری نوعی دفاع اجتماعی است.
به باور نویسندە این یادداشت، این بدیل میتواند از طریق مقاومت مدنی، اعتراضات سراسری، کارزارهای مردمی و فشارهای بینالمللی، رژیم ایران را به عقبنشینی وادار کند.
در پایان این مقالە، نویسنده هشدار میدهد که هیچیک از قدرتهای بزرگ ــ نه آمریکا، نه روسیه، نه چین، و نه اسرائیل ــ بدیل قابل اتکایی برای آزادی ملتها نیستند. بلکە تنها خود ملتها هستند که از طریق همبستگی، خودسازماندهی و تلاش برای ایجاد جمهوری دمکراتیک و چندملیتی، میتوانند از فروپاشی نجات یابند.
یادداشت مترجم: این مقاله ترجمهای از نوشتار منتشرشده در وبسایت The Lower Class Magazine به قلم «جودی سرحد» بودە و صرفاً دیدگاههای نویسنده را بازتاب میدهد.