top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

خامنه‌ای: گاو هلشتاینی که به زودی شیرش خشک خواهد شد

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Sep 30
  • 6 min read

ree


امیر خنجی


علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه با اتکا بر درآمدهای نفتی و مدیریت تضادهای درونی قدرت، بقای سیاسی خود را تضمین کرده است. او با توزیع گزینشی رانت میان سپاه، نهادهای اقتصادی و کاسبان تحریم توانست وفاداری بخرد و بحران‌ها را مهار کند. اما فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، گاو هلشتاین نفتی ایران را در آستانه خشکی قرار داده است. بە نظر می رسد در برهەی کنونی. همان تضادها می‌توانند به نقطه‌ضعف مرگبار رهبر ایران بدل شوند.


سه دهه است که علی خامنه‌ای با تکیه بر رانت نفتی و مهندسی تضادهای درونی قدرت توانسته است بقای سیاسی خود را تضمین کند. او با توزیع گزینشی منابع، سپاه، دولت و شبکه‌های رانتی را در تعادل نگه داشتە و از تحریم‌ها نیز برای وفادارسازی بیشتر استفاده کردە است. اما فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، همان گاو هلشتاین نفتی ایران را در آستانه خشکی قرار داده است.

بە نظر می رسد این بار برخلاف گذشته که برجام گشایشی را برای تداوم قدرت جمهوری اسلامی و رهبر آن فراهم کرد، در مقطع کنونی، رهبر جمهوری اسلامی ایران راهی برای فرار از بحران در اختیار ندارد و احتمال دارد همان تضادهایی که ابزار اقتدار و قدرت او بودند به نقطه ضعف مرگبار وی تبدیل شوند.

نفت در ایران صرفا یک کالای اقتصادی محسوب نمی‌شود، بلکە می‌توان آن را زیربنای شکل‌گیری نوعی دولت دانست که در علوم سیاسی با عنوان «دولت رانتیر» شناخته می‌شود.


دولت رانتیر دولتی است که منابع اصلی درآمد خود را از رانت منابع خارجی به‌ویژه فروش نفت و گاز تأمین می‌کند و از مالیات داخلی به دست نمی‌آورد.

چنین دولتی به جامعه و مالیات‌دهندگان نیاز چندانی ندارد و سطح پاسخگویی در آن حداقلی باقی می‌ماند و رابطه‌اش با شهروندان بیشتر از مسیر توزیع رانت شکل می‌گیرد تا از مسیر نمایندگی سیاسی تعریف شود.

برای توضیح این وضعیت معمولا از استعاره‌ای مشهور به نام «گاو هلشتاین» استفاده می‌شود. هلشتاین نژادی از گاو است که شیر فراوان تولید می‌کند اما برای رسیدن به چنین بازدهی به مراقبت و خوراک بسیار نیاز دارد.


نفت در ایران همان گاو هلشتاین به شمار می‌رود که پرشیر و پرخرج و در عین حال شکننده است. تا زمانی که خوراک آن تأمین شود و فروش نفت در بازار جهانی ادامه یابد همه اطراف آن جمع می‌شوند و از شیر آن سهم می‌برند.


اما اگر خوراک آن قطع شود یا کاهش یابد مقدار شیر کمتر می‌شود و نزاع بر سر همان مقدار اندک شدت می‌گیرد.


خامنه‌ای و مهندسی دولت رانتیر


علی خامنه‌ای بیش از سه دهه با مهارت از الگوی دولت رانتیر برای بقا و اقتدار خود بهره برده است. او نه‌فقط رهبر سیاسی جمهوری اسلامی ایران، بلکه تنظیم‌کننده اصلی رانت نفتی به شمار می‌رود.


در دوران رهبری او نهادهای عظیم اقتصادی تحت نظر وی مانند ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی و شبکه‌ای از شرکت‌های وابسته به بازیگران اصلی اقتصاد ایران تبدیل شدند.

این نهادها در ظاهر مأموریت‌های خیریه یا انقلابی را دنبال می‌کردند اما در عمل به مراکز تجاری و مالی گسترده بدل شدند و میلیاردها دلار دارایی در اختیار گرفتند.

نظریه «پاتریمونیالیسم» یا «پدرشاهی» ماکس وبر برای توضیح این پدیده کارآمد محسوب می‌شود. در این نوع اقتدار رهبر سیاسی همچون یک پدر عمل می‌کند و منابع و امتیازات را به‌صورت شخصی و پدرانه میان اطرافیان توزیع می‌کند.


وفاداری نیز نه به نهاد یا قانون بلکه به شخص رهبر تعلق می‌گیرد. خامنه‌ای همین الگو را دنبال کرد و با توزیع رانت نفتی میان نهادهای زیر نظر خود و میان گروه‌های قدرت پایه‌های وفاداری و اقتدار خویش را مستحکم ساخت.


سپاه و جریان نامرئی؛ رانترهای ثانویه


نهادهای رهبری تنها بازیگران این صحنه محسوب نمی‌شوند، بلکە سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بەعنوان یکی از این نهادها، از دهه ۱۳۶۰ به بعد به‌تدریج به بازیگری اقتصادی بدل شد.

شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوزه‌های نفت و گاز و پتروشیمی و عمران و حتی مخابرات نفوذ پیدا کردند. سپاه البته یکپارچه باقی نماند و بدنه نظامی آن اهداف امنیتی دنبال کرد در حالی که بدنه اقتصادی آن به‌شدت درگیر منطق رانتی شد.

در کنار سپاه جریانی نامرئی نیز حضور یافت. این جریان شبکه‌ای از مدیران دولتی و پیمانکاران بزرگ و دلالان نفتی و واسطه‌های خارجی را شکل داد. این شبکه نه بە عنوان حزبی رسمی معرفی شد و نه در تقسیم‌بندی‌های سیاسی ایران دیده شد، اما همواره کوشید دولت را در اختیار بگیرد و اگر عقب رانده شد با ابزار تحریم و بحران دوباره به قدرت بازگردد.

در ادبیات سیاسی ایران این گروه به نام «کاسبان تحریم» شناخته شد. بر پایه نظریه رانت‌جویی که تولاک و کرگر مطرح کرده‌اند، این شبکه نمونه‌ای از جویندگان رانت به شمار می‌رود که از مسیر تولید ارزش اقتصادی سود به دست نمی‌آورند و تنها با استفاده از دسترسی انحصاری به منابع ثروت جمع می‌کنند.

در شرایط تحریم ارزش شبکه‌های غیررسمی و قاچاق بیشتر می‌شود و این گروه ثروت خود را افزایش می‌دهد. بخشی از بدنه اقتصادی سپاه نیز با این جریان هم‌پیمان می‌شود.


هنر خامنه‌ای: مدیریت تضاد


خامنه‌ای بە عنوان معمار جمهوری اسلامی ایران، استاد استفاده از تضادها بوده و هیچ‌گاه اجازه نداده است یک جریان بر تمامی امور در ایران مسلط شود.

زمانیکە سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بە لحاظ اقتصادی بیش از اندازه قدرت گرفته است، نهادهای زیر نظر شخص او تقویت شده‌اند و هنگامیکە کاسبان تحریم دست بالا پیدا کرده‌اند دولت یا خود سپاه در برابر آن‌ها قرار گرفته‌اند.

در این میان همیشه با توزیع رانت و امتیاز توانسته است توازن میان این نیروها را حفظ کند و از هرکدام در برابر دیگری بهره ببرد.


در این‌جا نظریه ببلوای و لوسیانی درباره دولت رانتی اهمیت پیدا می‌کند. دولت رانتی برای بقا نیازمند بازتولید تضاد و وابستگی باقی می‌ماند و هیچ‌گاه به دنبال حذف کامل این دو متغیر نخواهد بود.

خامنه‌ای بە عنوان رهبر دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران، دقیقاً همین منطق را عملی کرده است و تضاد را نه بە تهدید بلکه بە ابزار اقتدار بدل کرده است.

هر شخص یا سازمانی در این ساختار سهمی دریافت می‌کند اما سهم هیچ‌کس بدون رضایت رهبر قطعی نمی‌ماند. به همین دلیل وفاداری به او برای همه گروه‌ها ضرورتی دائمی باقی مانده است و این همان هنری است که بقای سیاسی او را تضمین کرده است.


نفرین منابع و فرصت‌سازی تحریم


تحریم‌ها در اصل کار خامنه‌ای را دشوار کرده‌اند، زیرا فروش نفت را محدود کرده‌اند و دسترسی به منابع مالی را کاهش داده‌اند. در حالت عادی تحریم برای دولت و به‌ویژه برای رهبر زیان محسوب می‌شود زیرا امکان مانور اقتصادی را محدود می‌کند.


با این حال او توانسته از همین وضعیت استفاده کند و بخش بزرگی از رانت اندک باقی‌مانده را به‌طور گزینشی میان شبکه‌های وفادار توزیع کند و آن‌ها را وابسته‌تر سازد.


اینجا مفهوم «نفرین منابع» معنا پیدا می‌کند. این نظریه توضیح می‌دهد که وفور منابع طبیعی به جای توسعه اقتصادی به وابستگی و فساد منتهی می‌شود و ساختار دولت را شکننده می‌کند.


در ایران، تحریم این نفرین را تشدید کرده است. منابع نفتی کمتر به اقتصاد عمومی رسیده‌اند اما همان منابع محدود از طریق مسیرهای غیررسمی در اختیار نهادهای نزدیک به رهبری و سپاه قرار گرفته‌اند.

در تحریم‌های ۲۰۱۲ شبکه‌های وابسته به این نهادها با فروش پنهانی نفت و دور زدن محدودیت‌ها سودهای هنگفت کسب کردند. در تحریم‌های ۲۰۱۸ پس از خروج ترامپ از برجام نیز همین الگو تکرار شد. برای مردم، تحریم چیزی جز مشقت و تورم به همراه نیاورد و برای دولت بحران مشروعیت ایجاد کرد.

اما خامنه‌ای توانست همین وضعیت دشوار را به ابزار جدیدی برای وفادارسازی بدل کند و با توزیع گزینشی رانت اقتدار خود را حفظ کند.


نقطه شکنندگی؛ مکانیسم ماشه


گاو هلشتاین همیشه توان شیر دادن ندارد و زمانیکە خوراک آن قطع شود، شیر خشک می‌شود. امروز در رابطە با ایران و جایگاە سید علی خامنەای چنین وضعیتی رخ داده است.

مکانیسم ماشه فعال گشتە و همه تحریم‌های شورای امنیت بازگشته‌اند. این بازگشت به معنای بسته شدن مسیرهای نیمه‌رسمی فروش نفت است و فشار بین‌المللی را چند برابر کرده است و شبکه‌های دلالی و قاچاق را به لرزه انداخته است.

در دوره‌های پیشین، جمهوری اسلامی ایران توانستە بود با امضای برجام و رفع تحریم‌های سازمان ملل از فشار گسترده عبور کند و خامنه‌ای همان گشایش را به فرصتی برای تثبیت موقعیت خود بدل کردە بود.

اما امروز شرایط به کلی تغییر کرده است. اسنپ‌بک راهی برای تکرار آن تجربه باقی نگذاشته است و هیچ مکانیزم مشابهی برای خروج از فشار در دسترس نیست. تحریم‌ها این بار نه فقط محدودیت ایجاد کرده‌اند بلکه همه مسیرهای قانونی و نیمه‌قانونی را مسدود کرده‌اند.

در چارچوب نظریه شکنندگی دولت که هانتینگتون و دیگران مطرح کرده‌اند این وضعیت می‌تواند به بحران توزیع و مشروعیت منجر شود.

در صورتیکە فشارها ادامه یابند دولت توان تأمین هزینه‌های جاری خود را از دست خواهد داد، بخش اقتصادی سپاه بخش مهمی از سود خود را از دست خواهد داد، کاسبان تحریم سرمایه‌هایشان را در معرض نابودی خواهند دید و نهادهای اقتصادی خامنه‌ای نیز به جای تولید وفاداری ممکن است به کانون نارضایتی تبدیل شوند.

خامنه‌ای در گذشته توانست با بازی در میان تضادها و با استفاده از فرصت‌های محدود فشارها را مهار کند اما اکنون با خشک شدن شیر نفت احتمال تکرار آن الگو برای او بسیار کمتر خواهد شد.


خشکیدن شیر و فروریختن اقتدار


خامنه‌ای بیش از سه دهه با مهارت از اقتصاد رانتی برای بقا استفاده کرده است. او تضادها را زنده نگه داشته است، تحریم‌ها را به فرصت بدل کرده و با تقسیم رانت وفاداری خریده است.

اما مکانیسم ماشه تهدیدی است که می‌تواند این معادله را برهم بزند. اگر خوراک گاو هلشتاین نفتی ایران قطع شود شیر خشک خواهد شد و دیگر چیزی برای تقسیم باقی نخواهد ماند. در آن لحظه همان تضادهایی که پایه اقتدار او بودند علیه او عمل خواهند کرد.

خامنه‌ای و گاوی که سال‌ها شیرش پایه قدرت او بود اکنون در آستانه دورانی ایستاده‌اند که شیر به پایان خواهد رسید. وقتی شیر تمام شود اقتدار او نیز همراه با آن فرو خواهد ریخت.





 
 
bottom of page