سوژگی کُردستان در حصار نظمِ وستفالیایی
- Arena Website
- Jul 18
- 7 min read

شیلان سقزی
در بستر سیاست بینالملل و نظم منطقهای، «مسئلهی کُرد» و «ژئوپلیتیک کُردستان» ساحتی تَکعلتی یا تَکبُعدی ندارد و پدیدهای صرفاً ملیتی یا فرهنگی نیست، بلکه محصول تاریخی از تعامل سرکوب، انکار، منافع اقتصادی قدرتهای استعماری و سازوکارهای دولت- ملتسازی مدرن در خاورمیانه است که متقابل آن، تغییر ژئوپلیتیک هم با منافع اقتصادی(انرژی، منابع طبیعی)، ژئوپلیتیک(مرزها، کریدورها) و تحولات منطقهای تنیده و باعث شده که دریکی از پیچیدهترین و مقاومترین بحرانهای خاورمیانه باقی بماند.
قرارداد سِوِر ١٩٢٠ که بهطور ضمنی حق تشکیل دولت کُردی را به رسمیت شناخت، در فاصلهای کوتاه با قرارداد لوزان ١٩٢٢ عملاً نقض شد؛ زیرا بازی قدرت میان امپریالیسم بریتانیا، فرانسه و ظهور ملت- دولت جدید ترکیه، ترجیح را به ثبات ژئوپلیتیکی موجود داد تا تحقق حقوق ملتها. با این اوصاف مسئله کُرد تنها با ارجاع به قراردادهای استعماری قابل فهم نیست، بلکه با تحلیل تعامل تاریخی میان سرکوب داخلی، ژئوپلیتیک منطقهای و منافع اقتصادی قدرتهای جهانی معنا مییابد.
چهار کشور، یک جغرافیا، ملت بیدولت
پراکندگی تحمیلی ژئوپلیتیکی کُردها باعث شده است که هرگونه حرکت سیاسی یا نظامی در بخشی از کُردستان با واکنش منفی از سوی دیگر کشورها روبهرو شود.
برای نمونە، تقویت اقلیم کُردستان در عراق همزمان با فشار نظامی ترکیه و نگرانی ایران همراه بوده است یا مناطق غنی از نفت کرکوک بهجای آنکه به برگ برندهای برای کُردها بدل شوند، باعث تحریک بیشتر بازیگران برای کنترل یا بیثباتسازی منطقه گشتە و بغداد، آنکارا و تهران بارها از همین عامل برای توجیه دخالتها استفاده کردهاند.
نمونه دیگر، آمریکا در عراق و سوریه بارها از حضور کُردها برای اهداف نظامی بهره بردە است، اما در بزنگاههای سیاسی در ٢٠١٩ ، به ترکیه اجازه داد وارد روژئاوا در شمال سوریه شود و حتی در تجربه موفق نسبی اقلیم کُردستان عراق، این واحد صرفاً تا جایی مورد تحمل بوده که خارج از موازنه قدرت منطقهای عمل نکند.
بنابراین، ژئوپلیتیک کُردستان بهعنوان مانعی ژرف در مسیر تحقق اراده سیاسی کُردها، در چارچوب نظم منطقهای بیشتر بهعنوان «عامل اختلال» در نظم موجود تلقی میشود، تا بازیگری مشروع، زیرا بهجای آنکه به تقویت حق تعیین سرنوشت ملت کُرد بیانجامد، اغلب دستاویزی برای محدودسازی، ائتلافسازی علیه آنها و ابزاری در دیپلماسی قدرتها بوده است.
تاریخ نشان داده است تا زمانی که معادلات منطقهای مبتنی بر امنیت، کنترل و منافع دولتمحور باشد، کُردها بازیگری فرعی در بازی دیگران با زمین خود خواهند ماند.
منافع ژئواکونومیک: منابع انرژی
جغرافیای کُردستان در خاورمیانه، غنی از منابع نفت، گاز، و آب است. جُدایی این مناطق، بە معنای از دست رفتن منابع استراتژیک برای دولتهای مرکزی و حتی شکست نمادین این دولتها است و از سوی آنان تحمل نمیشود.
نمونه چنین رویکردی، واکنش شدید بغداد به رفراندوم اقلیم کُردستان بود. از سوی دیگر در خاورمیانه، هیچ قدرت بزرگ جهانی مایل به تغییر مرزها نیست، چون هرگونه بازتعریف مرزها معادلات ژئوپلیتیک قدرتها را به هم میریزد. زیرا اگر کُردها موفق به استقلال شوند، این ترس دومینویی وجود دارد که سایر ملیتها نیز مسیر مشابهی را دنبال کنند.
بنابراین، ایجاد کُردستانی بزرگ بهمثابه شروع فرآیند بالکانیزه شدن خاورمیانه تفسیر و این برای منافع دولتهای منطقه و حتی قدرتهای جهانی مطلوب نیست.
از سوی دیگر قدرتهای منطقهای مثل ایران و ترکیه، که خود با بحرانهای اتنیکی و ملیتی روبهرو هستند، با وجود تضادهای عمیق، در موضوع کُردها از همکاری عملیاتی برخوردارند.
هرگونه حرکت استقلالطلبانه کُردی یا حتی تلاش در راستای تمرکززدایی، با واکنش همزمان از چند جبهه روبهرو میشود؛ موضوعی که در هیچیک از مثالهای جهانی مشابهتی با چنین گستردگی ندارد.
برخلاف شکلگیری دولتهای جدید در بالکان یا تقسیم سودان که با سقوط دولت مرکزی یا تقسیم قدرت میان گروههای درگیر شکل گرفت، در مورد کُردها تغییر جغرافیای سیاسی به معنای بازتعریف کامل نظم خاورمیانه بە شمار رفتە و در این نظم، کُردها نه بازیگر مستقل، بلکه اغلب سوژه مهار بودهاند.
ازهمینرو، منافع قدرتهای جهانی ایجاب میکند که ثباتِ فاقد توسعه بهتر از تغییرِ مستقل است. قدرتهایی چون آمریکا، اروپا، روسیه و حتی چین ترجیح میدهند وضع موجود حفظ شود، زیرا تغییر مرزها بهمعنای بازتعریف تمامی معادلات انرژی، امنیت، و موازنه قدرت است.
ژئوپلیتیک کُردستان: مانع یا امتیاز؟
نسبت مسئله کُرد با ژئوپلیتیک کُردستان، این پرسش را مطرح میکند که آیا ژئوپلیتیک کُردستان امتیازی تاریخی بە شمار می رود یا مانع؟
از یک سو کُردستان در چهار راهی قرار گرفته است که همواره مرکز رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی بوده و از سوی دیگر همین موقعیت، عاملی برای انکار، سرکوب و یا بهرهبرداری از منابع انرژی کُردستان شده است.
عواملی مانند موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، همسایگان قدرتمند و نیز منافع و حضور قدرتهای خارجی در کنار هم، موقعیت کُردها را در منطقه نه بهعنوان یک بازیگر مستقل، بلکه بیشتر بهمثابه سوژهای در بازی قدرتها تعریف کردهاند.
موقعیت ژئوپلیتیکی سرشار از منابع غنی باعث شده که هرگونه تحرک سیاسی کُردها نه بهعنوان حق تعیین سرنوشت، بلکه بهمثابه تهدیدی برای تمامیت ارضی این کشورها تفسیر شود. مثلا در جمهوری مهاباد ۱۹۴۶، بهمحض تغییر توازن ژئوپلیتیکی و توافق شوروی و غرب به راحتی سرکوب و موقعیت مرزی و وابستگی به توازن منطقهای مانع بقا شد.
نمونه دیگر رفراندوم استقلال اقلیم کُردستان عراق در سال ٢٠١٧ ، هرچند بر پایه حقی دموکراتیک برگزار شد، اما تمام قدرتهای منطقهای از ایران تا ترکیه و حتی دولت مرکزی عراق با هماهنگی و نیز سکوت غرب، نتیجه آن را خنثی کردند، زیرا تاسیس یک کُردستان مستقل در چنین منطقه حساسی، با مناطق مملو از منافع نفتی و نزدیکی به اسرائیل، نظم ژئوپلیتیکی موجود را تهدید میکرد.
از سوی دیگر در مناطق شمال-شرق سوریە (روژآوا)، کُردها در سوریه در خلأ ناشی از جنگ داخلی سوریه، بە رغم برخورداری از تجربه اداره خودگردان، با مصالحههای ژئوپلیتیکی میان آمریکا، ترکیه و روسیه بارها مورد معامله قرار گرفت.
بر این اساس، ژئوپلیتیک کُردستان نه صرفاً یک مزیت تاریخی، بلکه بهمثابه شمشیری دولبه است که در بزنگاههای سرنوشتساز، گاه به فرصتی برای بروز و قدرتیابی بدل میشود، اما در اغلب موارد، به ابزاری برای سرکوب، معامله و انکار تقلیل مییابد.
تا زمانی که نظم منطقهای بر مبنای موازنهی امنیتی و منافع ملی دولتهای حاکم تعریف میشود، ژئوپلیتیک کُردستان بیش از آنکه نقشی سازنده ایفا کند، کارکردی در جهت مهار و تضعیف مسئلهی کُرد خواهد داشت.
البته ژئوپلیتیک تمامیت مسئلهی کُرد را در بر نمیگیرد، بلکه در اینجا تنها به یکی از مؤلفههای آن در چارچوبی پیچیده و تاریخی پرداخته شده است.
تغییر کُردستان در تلهی ژئوپلیتیک
کُردستان در منطقهای حیاتی بین چهار کشور قرار گرفته است که این کشورها همزمان خود را بهمثابه دولتهای ملیِ واحد تعریف کردهاند و تغییر مرز بهمنزله فروپاشی هویتی و امنیتی برای آنها تلقی میشود.
درنتیجه، استقلال کُردستان نه یک تغییر مرزی ساده، بلکه یک زنجیرهی دومینویی از گسست در منطقهای شکننده است و به دلیل همپوشانی ابعاد ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و امنیتی تغییر مناسبات جغرافیای-سیاسی یدر کُردستان دشوار است.
از سوی دیگر، ژئوپلیتیک کُردستان در عمل به یک زمین بازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بدل شده است؛ تا جاییکە هر بازیگری کُردها را تا جایی حمایت میکند که ابزاری برای فشار بر رقیب محسوب شوند، اما در آستانه تحقق خودمختاری واقعی یا استقلال، از آنها سلب مشروعیت یا پشتیبانی میکند.
نمونههای تاریخی بارز این رویکرد را میتوان در رها شدن قیام۱۹۴۶ مهاباد از سوی شوروری، رفراندوم اقلیم کُردستان در ۲۰۱۷، و وضعیت سوریه پس از داعش یا در نمونه اخیر و در متن تحولات هر روز متغیر سوریه مشاهدە کرد.
در نمونەای اخیر نماینده آمریکا آشکارا حتی مدل فدرالیسم برای سوریه و عراق را رد کرد. یعنی تحولات جدید آمریکا را به رسمیت دولتی به پسماند القاعده وا میدارد تا حق خودمدیریتی کُردها.
در چنین ساختاری، ژئوپلیتیک کُردستان نه یک مزیت، بلکه میتواند یک تله ژئوپلیتیک قلمداد شود؛ کُردها در موقعیتی قرار گرفتهاند که برای تحقق حداقل حقوق ملی خود مجبوراند همزمان با چند دولت امنیتی منطقهای و ساختار جهانی متزلزلشده از نظم وستفالیایی مقابله کنند.
در نتیجه، بهجای بهرهگیری مؤثر از موقعیت راهبردی خود، کُردها پیوسته درگیر بازیهای نیابتی، سرکوبهای فراملی و معاملات پشتپرده میان قدرتهای بزرگ شدهاند. از اینرو، در چارچوب منظومه تحلیلی قدرت، ژئوپلیتیک کُردستان نه بهمثابه فرصتی جغرافیایی، بلکه بهعنوان یک معضل ژئوپلیتیک در بستر نظم نابرابر خاورمیانه پسااستعماری قابل تحلیل است.
عامل کلیدی دیگری که تغییر ژئوپلیتیک کُردستان را دشوار و پرهزینه نمودە است، نقش راهبردی کریدورهای انرژی در این منطقه است. کُردستان بهویژه در امتداد مرزهای ترکیه، عراق، و ایران در قلب یکی از مهمترین شریانهای انرژی جهان قرار دارد؛ منطقهای که محل عبور یا نزدیک به خطوط لوله نفت و گاز، تأسیسات صادراتی، و مسیرهای ترانزیتی شرق به غرب و شمال به جنوب است.
از منظر جهان غرب، تجزیه منطقه بە دولتهای جدید و تشکیل یک کُردستان مستقل در وضعیت فعلی، میتواند نظم شکننده انرژی خاورمیانه را دچار اختلال کند. آمریکا یا اروپا تنها زمانی از تغییر ژئوپلتیک حمایت میکنند که منافع انرژیشان تضمین شده باشد؛ در غیر این صورت، ثبات عرضه بر استقلال یکملت ترجیح داده میشود.
بنابراین، میتوان گفت ژئوپلیتیک انرژی نیز بدل به مانعی ساختاری برای حق تعیین سرنوشت ملت کُرد شده است.
هر تلاشی برای تغییر مرزها، بازتعریف مالکیت بر منابع و زیرساختها را نیز به همراه دارد و همین مسأله است که کُردستان را در حاشیه نگه داشته و خواست آن برای استقلال را با سدهای امنیتی- اقتصادی مواجه کرده است.
کنفدراسیون دموکراتیک؛ پاسخ به بنبست ژئوپلیتیک؟
در شرایطی که تغییر ژئوپلتیک رسمی مرزها و دولتملتها در مناطق کُردی خاورمیانه با مقاومت دولتهای مرکزی و منافع بینالمللی روبهروست، میتوان گفت یکی از گزینههای واقعگرایانه و تحولآفرین ممکن برای حل بحران تاریخی کُردستان، در فقدان امکان عاجل استقلال کلاسیک، نه در ادغام خاموش، بلکه در چارچوبی انعطافپذیر و فراملی چون کنفدراسیون دموکراتیک منطقهای قابل طرح است، هر چند امکان انضمامی تحقق آن افقی نزدیک نداشته باشد.
کنفدراسیون دموکراتیک، بهمثابه الگویی غیردولتمحور، میتواند مناطق کُردی را بر اساس پیوندهای فرهنگی، اقتصادی، زبانی و محیطزیستی، بدون آنکه مرزهای متصُلب فعلی کشورها الزاماً تغییر کنند، بە هم متصل نماید.
چنین ساختاری با اتکا بر خودمدیریتی محلی، دمکراسی مستقیم، همکاری بینالمللی، مشارکت زنان، ملیتها و اتنیکها میتواند هم با ساختارهای جهانی نئولیبرال دموکراسی غرب چالش کند و هم از منطق اقتدارگرایانه دولت- ملت عبور نماید.
در این چارچوب، هم منافع اقتصادی دولتها حفظ گشتە، هم هویت و حقوق ملت کُرد در عمل به رسمیت شناخته میشود و هم فضای مشترک همکاری منطقهای برای ملیتهای دیگر نیز باز میشود.
این الگو نه صرفاً واکنشی، بلکه پیشبرنده و راهبردی برای گذار از بحرانها بدون افتادن در چرخه خون و مرز است. این الگو در منظومهای از تعارضات ژئوپلیتیک و ستیزهای دولتمحور خاورمیانه، راهبردی سیاسی مترقی و واقعگرایانه برای کُردهاست.
برخلاف پروژههای استقلالطلبانه کلاسیک که بلافاصله با واکنش سخت دولتهای مرکزی و مداخله بازیگران فرامنطقهای مواجه میشود، مدل کنفدرالیسم دموکراتیک منطقهای با تکیه بر خودمدیریتی، مشارکتپذیری و پیوندهای فراملی، از موانع ساختاری عبور میکند بدون آنکه لزوماً درگیری با ساختارهای مرزی را در اولویت بگذارد.
از نظر راهبردی کنفدراسیون منطقهای، ظرفیت خنثیسازی پروژههای آسیملاسیون افراطی یا سرکوبگرایانه دولتمحور را داشتە و با توزیع قدرت بهجای تمرکز آن، منطق اقتدارگرایانه را به چالش میکشد.
برای ملت کُرد، این مدل راه عبوری منطقی از حاشیهنشینی مزمن و سرکوب ساختاری است، بدون آنکه درگیر بنبستهای مرزی و نظامی گردد.