سکوت ساختاری، تبعیض نهادی؛ ترکمنهای ایران چه میخواهند؟
- Arena Website
- Aug 4
- 4 min read
Updated: Aug 5

ترکمنهای ایران، یکی از ملتهای تاریخی در ایران، عمدتا در استان گلستان، خراسان شمالی و بخشهایی از خراسان رضوی سکونت دارند. با وجود نقش مهم تاریخی در حراست از مرزهای شمال شرقی ایران، سهم آنها در ساختار قدرت سیاسی کشور همچنان محدود بودە است.
در شرایطی که فضای سیاسی و اجتماعی ایران در حال دگرگونی است، ترکمنها نیز تلاش میکنند مطالبات خود را شفافتر و سازمانیافتهتر بیان کنند. این مطالبات، وجوه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی را همزمان در بر میگیرد.
مطالبه اصلی مردم ترکمنصحرا، از نگاه محمد نظری، فعال سیاسی ترکمن، در طول سالها تغییری نکرده است: «واگذاری اداره امور منطقه به نمایندگان واقعی مردم ترکمن».
او میگوید ترکمنها بیش از ۵۰ درصد جمعیت استان گلستان را تشکیل میدهند، اما «سهمشان در ساختار مدیریت این استان کمتر از ۵ درصد است». به گفته او، «تشکیل استان مستقل ترکمنصحرا و واگذاری اداره آن به نخبگان و منتخبان واقعی ترکمنصحرا، یکی از مطالبات بنیادین این مردم باقی مانده است».
نظری معتقد است این نابرابری نهتنها سیاسی، بلکه احساسی نیز است: «نمایندگی در قدرت برای ترکمنها صرفا یک خواسته سیاسی نیست، بلکه با احساس تعلق به کشور و اعتماد به ساختار حاکمیت پیوند دارد».
یوسف دردیانی، سخنگوی سازمان حقوق بشری توهرا نیز بر این مسئله تاکید میکند و میگوید که مشارکت ترکمنها در انتخابات در طول دهههای گذشته، تلاشی برای حل مشکلات از مسیر دموکراسی بود، اما «انتخابات نمایشی و دروغین نظام» امید مردم به این مسیر را از بین برده است.
تبعیض مذهبی؛ مانع ساختاری مشارکت شهروندی اهل سنت
آنگونه که نظری میگوید، «ماده ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مذهب رسمی کشور را شیعه اثنیعشری اعلام کرده، مانعی ساختاری در برابر برابری حقوقی مذاهب در کشور ایجاد کرده است».
او تاکید میکند که «یک شهروند سنیمذهب، حق ندارد به مقام ریاستجمهوری یا وزارت برسد» و حتی انتصاب یک استاندار سنی نیز به ندرت و تحت فشار شدید افکار عمومی ممکن میشود.
اما آنچه از نظر او خطرناکتر است، روندی درونیتر در ترکمنصحراست: «بخش قابلتوجهی از روحانیون ترکمن عملا به حقوقبگیران حکومت تبدیل شدهاند». به باور نظری، این وضعیت فرآیند استحاله فرهنگی و مذهبی را تسهیل کرده و مانعی در مسیر بیداری هویتی ترکمنها ایجاد کرده است.
دردیانی نیز با اشاره به ساختار شیعهمحور حاکمیت، میگوید: «وجود حاکمیت شیعه سیاسی و فشار حکومتی در جهت شیعهپروری مناطق اهل سنت، مانعی است که اهل سنت توان مقابله با آن را نداشتهاند».
نارضایتی ساختاری در اقتصاد منطقهای
نظری میگوید: «توسعه نامتوازن بین شمال و جنوب استان گلستان به موضوعی اساسی بدل شده است». او میافزاید:
در مناطقی از شمال استان که ترکمنها ساکناند، سرمایهگذاری، اشتغالزایی و خدمات بهداشتی نسبت به جنوب استان بسیار کمتر است. نرخ بیکاری، بهویژه در غرب ترکمنصحرا و ناحیه جرگلان، بسیار بالاست.
به گفته او، این وضعیت باعث مهاجرت گسترده جوانان و تحصیلکردگان به شهرهای بزرگ و حتی خارج از کشور شده است.
یوسف دردیانی این وضعیت را حاصل سیاستهایی هدفمند میداند: «مهاجرت کودکان کار از رازوجرگلان به تهران، مهاجرت کارگران ماهر ترکمن از گنبد، بندرترکمن و آققلا به ترکیه، و نابودی صنعت شیلات در سواحل خزر باعث شده جوانان ترکمنصحرا به حاشیه رانده شوند». او میگوید این روند «عامدانه و نه تصادفی» است.

نظری همچنین به موضوع زمین و اسکان افراد غیربومی در ترکمنصحرا بهعنوان مسئلهای تاریخی و حساس اشاره میکند. به گفته او، «این سیاست در راستای تغییر ترکیب جمعیتی و اقلیتسازی ترکمنها دنبال میشود» که باعث نگرانیهای عمیق اجتماعی در منطقه شده است.
زبان و هویت ترکمنی؛ نقض صریح حقوق فرهنگی و قانونی
از دیدگاه محمد نظری، «زبان ترکمنی بهصورت سیستماتیک به سوی حذف و نابودی سوق داده میشود». او میگوید با وجود مجاز بودن آموزش زبان مادری بر اساس اصل ۱۵ قانون اساسی، این اصل در ترکمنصحرا هیچگاه اجرایی نشده است. توقیف نشریه محلی صحرا و بازداشت مکرر فعالان فرهنگی، نمونههایی است که نظری از آن بهعنوان شواهد سیاست هدفمند «استحاله زبانی و فرهنگی» یاد میکند.
یوسف دردیانی نیز تاکید میکند که بازداشت و بازجویی از شعرای ترکمن توسط وزارت اطلاعات، نشاندهنده نقش دولت در تضعیف فعالیتهای فرهنگی اتنیکها است. به گفته او، دولت به جای حمایت از زبانهای بومی، با توقیف نشریات و سرکوب فعالان، عملا در مسیر تضعیف هویت زبانی گام برمیدارد.
ایران با ترکمنستان مرزی طولانی دارد و اشتراکات قومی و زبانی بین ترکمنهای دو سوی مرز، فرصتهایی برای توسعه دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی فراهم کرده است.
نظری معتقد است: «ترکمنهای ایران میتوانند پل ارتباطی فرهنگی و اقتصادی میان ایران و ترکمنستان باشند»، اما «نگرش امنیتی و غیرخودیسازی ترکمنها از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، عملا مانع بهرهگیری از این ظرفیت عظیم انسانی و فرهنگی شده است».
او تاکید میکند در جهانی که دیپلماسی فرهنگی یکی از ابزارهای توسعه است، حذف ترکمنها از مناسبات ایران و ترکمنستان، نشانهای از سیاستزدگی و ناکارآمدی است.
حق برابر، فدرالیسم و آینده ایران
یوسف کُر، فعال سیاسی ترکمن، در گفتوگو با آرنا نیوز تاکید میکند:
ترکمنها همانند هر ملتِ در تهاجم استعمار قرار گرفته میخواهند در کشورشان بدون تبعیض، یعنی با حقوق برابر، زندگی کنند. ترکمنها خواهان آناند که محدوده جغرافیاییشان بهعنوان استان ترکمن شناخته شود و به زبان خود تحصیل کنند.
کُر با اشاره به تظاهرات مردم ترکمن در سال ۱۳۵۷ و شعار تاریخی «اوغو گرئک، خط گرئک، تورکمنچه مکتب گرئک»، (ترجمه این شعار چنین است: «زبان لازم است، خط لازم است، مدرسهای به زبان ترکمنی لازم است») معتقد است که تاسیس مدرسه به زبان ترکمنی، تنها در شرایط برقراری خودمختاری در قالب یک رژیم سیاسی فدرال ممکن خواهد بود.

در این بارە او هشدار میدهد:
پاسخ مثبت به مطالبات ترکمنها و دیگر ملیتها، نهتنها تجزیه ایران را در پی نخواهد داشت، بلکه زمینهساز ساخت ملت مدرن بر پایه برابری حقوقی خواهد شد. در غیر آن، حاکمیت به سرکوب متوسل خواهد شد.
مطالبات ترکمنهای ایران مجموعهای چندلایه از خواستههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی است. از آموزش زبان مادری و توسعه اقتصادی، تا مشارکت در مدیریت و دیپلماسی فرهنگی. کارشناسان میگویند که پاسخ به این مطالبات میتواند به تقویت اعتماد میان دولت و جامعه ترکمن، و حتی به الگوی جدیدی برای مدیریت تنوع اتنیکی در ایران منجر شود.
نادیده گرفتن این خواستهها، به باور تحلیلگران، نه تنها به گسترش نارضایتی در ترکمنصحرا میانجامد، بلکه خطر فرسایش اجتماعی و شکافهای ساختاری در آینده ایران را به همراه دارد.











