سیاست در سایه جادوگری: وقتی طلسمهای اسرائیلی به خیابان بازمیگردند
- Arena Website
- Jul 10
- 3 min read

امیر خنجی
در میانهی التهاب پس از «جنگ ۱۲ روزه»، روایت کشف طلسمهای یهودی در تهران، صرفاً یک حاشیه خرافی یا طنزآلود نیست؛ بلکه بازتاب عمیق سازوکاریست که جمهوری اسلامی طی دههها پرورانده: پیوند دادن علوم غریبه و مفاهیم ماورایی با گفتمان امنیتی، برای رمزآلودسازی تهدید، بازتعریف دشمن، مشروعیتبخشی به قدرت و انکار عقلانیت مدرن. در این چارچوب، جن، طلسم و نیروهای نامرئی، نه اعتقادی سنتی، بلکه ابزاری سیاسی و راهبردیاند.
در میانهی تنشهای پس از «جنگ ۱۲ روزه» میان ایران و اسرائیل، عبدالله گنجی، استاد سیاست در دانشگاە علامە طباطبایی، مشاور شهردار تهران و مدیر پیشین روزنامه همشهری، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که «چند برگ کاغذ دارای طلسم با نمادهای یهودی» در خیابانهای تهران دیده شده است. او افزود که «چند سال پیش رهبری گفته بود کشورهای متخاصم و سرویسهای اطلاعاتی غربی و عبری از علوم غریبه و موجودات جنی برای جاسوسی استفاده میکنند.»
در ظاهر، اینگونه اظهارات ممکن است بهعنوان حاشیههایی طنزآمیز یا غریب تلقی شوند؛ اما در باطن، بازتاب روندی عمیق در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی ایراناند: ادغام مفاهیم رازآلود و ماورایی با سازوکار قدرت.
حضور جن، طلسم، علوم خفیه و نیروهای نادیدنی در زبان رسمی حاکمیت نه یک انحراف فردی یا انحطاط فرهنگی، بلکه بخشی از صورتبندی قدرت و بازنمایی تهدید در نظام سیاسی ایران بوده است.
در سنت اسلامی، باور به موجوداتی چون جن و نیروهای فرامادی ریشهدار است؛ اما آنچه در ایران معاصر رخ داده است، نه صرفاً استمرار باورهای سنتی، بلکه ابزاریشدن مفاهیم ماورایی برای تولید مشروعیت، رمزآلودسازی بحرانها و انکار عقلانیت مدرن است.
وقتی عالیترین مقامات کشور، از جمله رهبر جمهوری اسلامی ایران، از همکاری «شیاطین جن و انس» سخن میگویند، مرز میان تهدیدات امنیتی و مفاهیم غیبی جابهجا میشود.
این جابهجایی نهتنها از یک ادراک ماورائی میآید، بلکه نشانهای است از نوعی بحران شناختی در قدرت سیاسی: تهدید دیگر فقط زمینی نیست، بلکه از آسمان، از ناپیدا، از مجرای استعارههای غیبی نشأت میگیرد.
دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، نقطه اوج این گرایش بود. اطرافیان او، بهویژه اسفندیار رحیممشایی، متهم به تشکیل شبکهای از رمالان، مرتاضها و عاملان علوم غریبه بودند که گفته میشد بر سیاستگذاری و تصمیمات مهم کشور اثر میگذاشتند.
برخی روحانیون بلندمرتبه مانند مصباح یزدی که از حامیان سرسخت او بودند، بهصراحت هشدار دادند که «رئیسجمهور سحر شده است». این هشدار، تنها یک نزاع سیاسی نبود، بلکه نشانهای از شکاف گفتمانی درون ساخت قدرت جمهوری اسلامی ایران بود: رقابتی میان زبان فقهی-عقلانی و زبان باطنی-غیبی.
با قدرتگرفتن گفتمان ماورایی، زبان سیاسی نیز دچار دگردیسی شد. مفاهیم کلیدی سیاست مدرن مانند شفافیت، برنامهریزی، و قانون، جای خود را به واژگانی چون طلسم، ورد، رؤیا و اشارت دادند. تحلیل دادهها و شواهد میدانی به حاشیه رفت و تأویلهای شخصی و فراعقلی جای آن را گرفتند. این وضعیت، نه یک لغزش مقطعی، بلکه نشانهای از فرسایش مفهومی گفتمان حکمرانی و بحران بازنمایی واقعیت در ساختار قدرت بود.
در این بستر، حتی شخصِ علی خامنهای نیز بین دو زبان حرکت کرده است: گاه از عقلانیت فقهی سخن میگوید، و گاه به دشمنی «جن و انس» ارجاع میدهد.
دوگانگی در زبان رهبر جمهوری اسلامی ایران، بازتاب تناقضی درونی در منطق قدرت او است که از یکسو به سنت اجتهاد عقلمحور تکیه دارد و از سوی دیگر، به گفتمان رازآلود پناه میبرد تا در برابر بحرانها، روایتهایی استعاری و هیجانی خلق کند.
اما چرا امروز، پس از گذشت سالها از پایان دوران احمدینژاد، بار دیگر زبان جادو و طلسم به عرصه عمومی بازمیگردد؟
پاسخ را باید در تغییرات اخیر در موازنه امنیتی و روانی نظام جستجو کرد. حملات اخیر اسرائیل به مراکز حساس در خاک ایران، بهویژه در جنگ ۱۲ روزه، افسانهی نفوذناپذیری جمهوری اسلامی ایران و اقتدار رازآلود آن را مخدوش کرده است.
در برابر این تضعیف گفتمانی، برخی جریانها تلاش دارند با احیای عناصر ماورایی، قدرت غیبی، و حتی نمادهای اسطورهای، خود را در مدار تأثیرگذاری نگه دارند. آنها با طرح دوباره موضوع طلسمهای عبری یا شیاطین و اجنه، عملاً در حال یادآوری دوران قدرت خود و عرضهی مجدد روایتهای جادویی به حاکمیتاند.
در شرایطی که بهنظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی ایران مسیر تصمیمگیری درباره رابطه با اسرائیل یا آمریکا را نه از «الهامات غیبی»، بلکه بر مبنای محاسبات عقلانی نظامی، راهبردی و یا ایدئولوژیک خود طی میکند، بازگشت نمادهای غیبی تلاشی است از سوی نیروهای بهحاشیهرفته برای احیای جایگاه خود.
چنین بازگشتی، نه بهمعنای قدرتگیری مجدد گفتمان جادویی، بلکه نشانهای از دستوپا زدن آن در آستانه زوال است.
در نهایت، بازگشت طلسمها به خیابان، بیش از آنکه نشانهی نفوذ دشمن باشد، نشانهی سردرگمی بخشی از جریانهای سیاسی و قدرت در برابر دشمنی واقعی است که اینبار نه در عالم جن، بلکه در خاک واقعیت حمله کرده است.