top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

چرخش گفتمانی خامنه‌ای با مداحان: سرزمین علی یا ایران؟

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jul 18
  • 7 min read
ree


مداحی در ایران معاصر، همواره فراتر از یک سنت مذهبی عمل کرده است؛ صدایی که گاه در خدمت سلطنت درآمده و گاه سخنگوی انقلاب اسلامی شده است. از دوره پهلوی تا جمهوری اسلامی ایران، مداحان در میانه‌ی دو حوزه‌ی دین و قدرت قرار داشته‌اند و نقشی دوگانه ایفا کرده‌اند: هم روایت‌گر آیین و عاطفه، و هم تثبیت‌کننده‌ی مشروعیت سیاسی بودەاند.


این نوشتار با تمرکز بر تحولات گفتمانی مداحی، نشان می‌دهد چگونه این سنت شفاهی، به‌ویژه در جمهوری اسلامی ایران، به نهادی ایدئولوژیک برای مهندسی «وفاداری» و بازسازی مشروعیت بدل شده است. از نقش نمادین مداحان در رادیو سلطنتی تا نوحه‌سازی از سرود ملی‌گرایانه، جامعە ایرانی با دگرگونی‌ای روبه‌رو است که نه فقط چهره‌ی مداح را، بلکه مفهوم وطن، دین و رهبر را نیز دگرگون ساخته است.


مداحی در دوره پهلوی: نمایش دین در خدمت سلطنت

در نظام سلطنتی پهلوی، مداحی بیش از آن‌که عنصری اصیل در ساخت قدرت باشد، ابزاری نمادین برای تزیین مشروعیت سلطنت بود.


دولت پهلوی اول که ساختاری مدرن‌گرا و اساساً سکولار داشت، در دوران رضاخان کوشید با محدود ساختن مناسک مذهبی و حذف جلوه‌های آیینی، نظمی مبتنی بر تمرکزگرایی لائیک ایجاد کند.


اما در دوره محمدرضا پهلوی، به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد، با باز شدن تدریجی فضا برای هیئت‌ها و مناسک دینی، دین بار دیگر به‌صورت گزینشی و در خدمت منطق سیاسی حکومت به‌کار گرفته شد. در این چارچوب، مداحان نیز نقش ویترینی ایفا می‌کردند؛ نه به‌عنوان حاملان یک گفتمان مستقل، بلکه در قالب صدایی آیینی برای تأیید تقوای شاه و همسویی او با فرهنگ دینی.

یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های این دوره، سید جواد ذبیحی بود؛ مداحی خوش‌صدا که در رادیو می‌خواند و برای سلامتی شاه دعا می‌کرد. جایگاه او در رادیو، بیش از آن‌که ناشی از نفوذ سنت مذهبی در نظام سیاسی باشد، نشان‌دهنده تلاشی برای القای نوعی مشروعیت فرهنگی بە شمار می رفت. از این منظر، مداحی نه یک نهاد مستقل، بلکه جزئی از دستگاه تبلیغاتی نظام بود که با هدایت و کنترل امنیتی عمل می‌کرد.

گزارش‌هایی که از مداخله ساواک در هیئت‌های مذهبی و نظارت بر محتوای مداحی‌ها منتشر شده اند، گواه آن است که حتی در نظامی با ظاهری سکولار، دین به‌عنوان ابزاری برای مهندسی فرهنگی و کنترل اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گرفت. درواقع، مداحی در آن دوره، با حفظ ظاهر سنتی، در خدمت منطق دولت مدرن و اقتدارگرای پهلوی قرار داشت.


ree

از منظر تئوریک، این وضعیت را می‌توان در چارچوب تفکیک ماکس وبر از انواع مشروعیت تبیین کرد. وبر مشروعیت سیاسی را در سه گونه اصلی تقسیم می‌کند: سنتی، کاریزماتیک، و قانونی–عقلانی.


مشروعیت شاه در این دوره، عمدتاً از نوع سنتی بود، اما چون در معرض فرسایش قرار داشت، نیاز به بازتولید خود از طریق نمادهای دینی داشت. افسانه‌سازی‌هایی چون خواب دیدن محمدرضا  درباره امام اول شعیان یا دعای مداحان در مراسم رسمی، تلاش‌هایی بودند برای احیای آن مشروعیت فرسوده و افزودن رنگی از تقدس بر چهره سلطنت.

با سقوط نظام پهلوی، سید جواد ذبیحی که نماد این پیوند رسمی میان مداحی و سلطنت بود، بازداشت و در نهایت به طرز مشکوکی کشته شد؛ واقعه‌ای که نه‌تنها یک حذف فیزیکی بود، بلکه نشانه‌ای از گسست کامل میان دو گفتمان قدرت و دو نوع استفاده از دین در عرصه سیاست بود.

این واقعه در حافظه تاریخی مداحی، همچون مرز میان دو عصر باقی مانده است: عصری که مداح، صدای سلطنت بود، و عصری که قرار بود به صدای انقلاب اسلامی بدل شود.


جمهوری اسلامی ایران: مداحی در خدمت مهندسی وفاداری

با استقرار جمهوری اسلامی ایران، مداحی از یک سنت شفاهی مذهبی به نهاد رسمیِ ایدئولوژیک ارتقاء یافت؛ نهادی که نه‌تنها در مناسک مذهبی، بلکه در فرآیند بازتولید مشروعیت سیاسی نیز نقش محوری ایفا می‌کند.


برخلاف دوره پهلوی که مداحی در حاشیه نظم سکولار آن باقی می‌ماند، در ساختار جدید جمهوری اسلامی ایران، مداحان به مهره‌های کلیدی در مهندسی فرهنگی و بسیج عاطفی توده‌ها بدل شدند.

ساختارهایی چون سازمان تبلیغات اسلامی، خانه مداحان، و مجموعه‌ای از نهادهای رسانه‌ای و فرهنگی مرتبط با بیت علی خامنه‌ای، بستر این تغییر را فراهم کردند و مداحی را به یک بازوی تمام‌عیار ایدئولوژیک تبدیل ساختند.

در این چارچوب، می‌توان از نظریه «بازار مذهبی» (اقتصاد دین) بهره گرفت؛ دیدگاهی که توسط استارک و فینک ارائه شده و به ما کمک می‌کند پدیده‌های دینی را همانند رقابت اقتصادی در بازاری متکثر تحلیل کنیم.


طبق این نظریه، کنشگران مذهبی، اعم از روحانیون، واعظان و مداحان، برای جلب مخاطب، جذب منابع و کسب جایگاه، در فضای دینی با یکدیگر رقابت می‌کنند. در جمهوری اسلامی ایران که دین نقش هژمونیک دارد و منابع مادی و معنوی در اختیار نهادهای رسمی است، مداحی به یک عرصه رقابتی بدل شده است که در آن موفقیت به میزان نزدیکی به مراکز قدرت، توان بسیج احساسات مذهبی، و همراهی با روایت رسمی نظام بستگی دارد.


در چنین بازاری، مداحانی که شور و هیجان بیشتری خلق کنند، نسبت به رخدادهای سیاسی واکنش‌های همسوتر نشان دهند، و تصویر مطلوب‌تری از حاکمیت ارائه دهند، از حمایت رسانه‌ای، پشتیبانی مالی و فرصت‌های نهادی بیشتری برخوردار می‌شوند.


در نتیجه، مداحی از یک کنش خالص مذهبی فاصله گرفته و به یک رقابت ایدئولوژیک ساختاریافته برای تولید وفاداری سیاسی تبدیل شده است.


چهره‌سازی رسمی: از روضه‌خوانی تا بازتولید ایدئولوژی

در دهه‌های اخیر، چهره‌هایی مانند محمود کریمی و سعید حدادیان، به‌عنوان مداحان شاخص جمهوری اسلامی ایران، نقش‌هایی فراتر از نوحه‌خوانی مذهبی ایفا کرده‌اند.


آنان به بازیگرانی کلیدی در دستگاه فرهنگی و ایدئولوژیک نظام تبدیل شده‌اند؛ چهره‌هایی که در لحظات حساس سیاسی، مأموریت روایت‌سازی برای تثبیت گفتمان قدرت را برعهده دارند.


ree

محمود کریمی پس از جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل، و بعد از حدود یک ماه غیبت رسانه‌ای علی خامنه‌ای، در مراسمی رسمی در بیت علی خامنه‌ای، شعر مشهور «ای ایران» را به‌شیوه‌ای نوحه‌وار اجرا کرد.


این شعربا همان متن اصلی، بدون هیچ تغییری در واژگان، اما با لحنی سوگ‌وارانه، بازخوانی شد. اجرای کریمی در این مقطع، از نظر سیاسی به‌مثابه تلاشی برای بازگرداندن تصویر وحدت ملی، در لحظه‌ای تلقی شد که سکوت یا غیبت خامنه‌ای می‌توانست به نشانه‌ای از تزلزل تعبیر شود. مداح، در این‌جا، نقش سخنگوی احساسی قدرت را ایفا می‌کرد؛ با زبانی غیررسمی، آیینی و فراگیر.

مدتی پس از آن، سعید حدادیان در یکی از مراسم‌های محرم، همین شعر را با تغییری آشکار در محتوا و مضمون اجرا کرد؛ جایی که ایران، نه به‌عنوان «سرزمین نیاکان»، بلکه به‌عنوان «کشور علی» و «محراب و منبر علی» توصیف شد.

بدین‌ترتیب، «ای ایران» از یک سرود ملی‌گرایانه سکولار، به بستری برای تلفیق ناسیونالیسم ملی و شیعی بدل شد. در این روایت جدید، مفاهیم وطن و ولایت درهم‌تنیده شدند تا معنایی تازه خلق شود: ایران نه‌فقط یک کشور، بلکه عرصه‌ای مقدس برای وفاداری مذهبی و سیاسی.


این اقدامات را باید در چارچوب نقش مداحان به‌عنوان روشنفکران ارگانیک نظام درک کرد. از منظر گرامشی، روشنفکر ارگانیک کسی است که از دل ساخت قدرت برمی‌خیزد و وظیفه‌اش نه انتقال دانش صرف، بلکه تثبیت گفتمان مسلط در سطح توده‌هاست.


مداحان در اینجا، نه از طریق منطق و استدلال، بلکه با اشک، شعر، نوحه و استعاره، به انتقال و تثبیت معنای سیاسی اقدام می‌کنند. در غیاب زبان رسمی، این زبان هیجانی–آیینی است که کارکرد هژمونیک می‌یابد و به ابزاری برای بازآفرینی اقتدار در لحظات خلأ تبدیل می‌شود.

نوحه‌سازی از سرود ملی ایران، نه‌فقط یک اقدام فرهنگی، بلکه کنشی سیاسی–گفتمانی است؛ تلاشی برای بازتعریف وطن، دین، و رهبری در قالبی واحد.

کریمی و حدادیان در این مسیر، نه‌فقط مداح، بلکه بازیگرانی‌اند که مرز میان ناسیونالیسم و تشیع را جابه‌جا می‌کنند، آنجا که «ای ایران» نه از سر عشق به خاک، بلکه از سر وفاداری به امامت، زمزمه می‌شود.


سرزمین علی؛ بازآرایی گفتمان مداحی در لحظه‌های بحران

تحول محتوایی مداحی در جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه پس از جنگ ایران و اسرائیل، نشانه‌ای روشن از یک چرخش گفتمانی است. مداحی که تا پیش از این عمدتاً بر روایت‌های عاشورایی، مفاهیم مهدویت و تشیع انقلابی تمرکز داشت، در این دوره به‌تدریج رنگ و بویی ملی‌گرایانه به خود گرفت.


پرچم ایران در هیئت‌ها برافراشته شد، اشعار مداحی مفاهیمی از وطن، هویت ایرانی و میهن‌دوستی را در خود جای دادند، و اصطلاحاتی چون «سرزمین علی» وارد ادبیات آیینی شدند؛ اصطلاحاتی که تلفیقی از مرجعیت شیعی و نمادهای سرزمینی را در خود حمل می‌کردند.

«سرزمین علی» را باید دالی شناور دانست که نه بازگشت به ناسیونالیسم سکولار دوران پهلوی است، نه ادامه بی‌واسطه گفتمان ناب مهدوی–انقلابی دهه ۶۰. بلکه نوعی ترکیب مصلحت‌گرایانه و اقتضایی است که می‌کوشد در مواجهه با بحران‌های انباشته‌شده مشروعیت، از جمله فاصله‌گرفتن جامعه از نهادهای رسمی، با خلق یک استعاره جدید، ایران به‌مثابه ملک «امام علی»، شکاف میان ملت و دین را پر کند.

در این گفتمان، ایران نه خاک پدری و نه سرزمین نیاکان، بلکه اقلیمی مقدس است که به‌واسطه ولایت، ارزش‌مند می‌شود؛ سرزمینی که نه به کوروش، بلکه به علی تعلق دارد.


این بازآفرینی نه صرفاً یک چرخش زبانی، بلکه تلاشی آگاهانه برای بازسازی مشروعیت است؛ نوعی عملیات گفتمانی که سعی دارد دو منبع متعارض مشروعیت یعنی تشیع سیاسی و ناسیونالیسم ایرانی را در یک الگوی جدید گرد هم آورد. در این الگو، وطن نه صرفاً جغرافیا، بلکه «میدان جهاد» و «عرصه وفاداری به ولایت» است.


مداحی در این مرحله، بستر تولید روایت‌هایی است که از کربلا تا «دفاع مقدس»، از مهدویت تا مقاومت، و از جنگ‌های منطقه‌ای تا اعتراضات داخلی را در یک زنجیره معنایی واحد قرار می‌دهد. روایت‌هایی که به‌واسطه زبان هیجان، نغمه، اشک و سوگ، فراتر از زبان رسمی نظام، قادر به نفوذ در لایه‌های عاطفی جامعه‌اند.

بدین‌ترتیب، مفهومی چون «سرزمین علی» نه یک ابتکار فردی یا شاعرانه، بلکه جلوه‌ای از تلاش نظام برای بازآرایی پیوندهای فرسوده میان دین، ملت، و قدرت است، آن‌هم در زمانی که مشروعیت دیگر نه از طریق قانون، نه از طریق ایدئولوژی صرف، بلکه از طریق استعاره و احساس بازسازی می‌شود.

در این میدان، مداح دیگر فقط سوگوار کربلا نیست؛ او سخنگوی یک نظم سیاسی متزلزل است که از زبان مداحی برای بازیابی خود بهره می‌گیرد.


زبان وفاداری، چهره قدرت

مداحی در ایران معاصر، از یک سنت آیینی و حاشیه‌ای، به نهادی ایدئولوژیک و سیاست‌ورز بدل شده است. چه در دوران سلطنت که برای شاه دعا می‌شد، و چه در جمهوری اسلامی ایران که شعر «ای ایران» به «سرزمین علی» بدل گشت، کارکرد مداحی، پیوند دادن دین با قدرت بوده است.


این نهاد، هر بار که مشروعیت نظام سیاسی با بحران روبه‌رو شده، با استعاره، نوحه و هیجان، به بازسازی روایت قدرت کمک کرده؛ گرچه چهره‌اش تغییر کرده است، اما مأموریتش تغییر نکرده است.

bottom of page