یک روایت زنانە از برساخت سکوت و بازتولید خشونت علیه زنان در کُردستان
- Arena Website
- Sep 22
- 3 min read

جایگاە و وضعیت زنان در کردستان در تلاقی دو گفتمان متناقض بازنمایی میشود: رمانتیزهسازی زن مبارز و ذاتانگاری خشونت در فرهنگ کُردی. روایت یک زن در گفتگو با آرنا از خشونت جنسیتی نشان میدهد کە جنس آن برساختهای ساختاری است و گسست از این چرخه تنها با مرکزیتیافتن عاملیت و تجربههای زیسته زنان کُرد امکانپذیر است.
در رابطه با وضعیت زنان، کردستان در موقعیتی متناقض قرار دارد: از یک سو، به دلیل مقاومت تاریخی و حضور زنان مبارز، گاه بهعنوان جامعهای برابریخواه و پیشرو بازنمایی میشود، و از سوی دیگر، رسانهها و گفتمان مسلط مرکز، برخی پدیدهها همچون قتلهای ناموسی یا خشونت خانوادگی را بهعنوان «ویژگی ذاتی» فرهنگ کُردی تصویر میکنند.
روایتهای زنانه و تحلیلهای صاحبنظران برخاسته از خود جامعه کُردستان، هر دو روایت تحریفشده رمانتیزه کردن و برچسب زدن را نقد میکنند.
بە نظر این صاحبنظران، این تحریفها مانع پرداختن کافی به مشکلات زنان و ایجاد گفتگوی عمیق و سازنده برای یافتن راهحل توسط خود زنان در کردستان میشوند. از نظر آنان، آنچه بیش از همه نادیده گرفته میشود، تجربههای زیسته زنانی است که در لایههای پنهان مردسالاری گرفتار شده و صدایشان خاموش میماند.
گفتوگوی آرنا نیوز با «م» دختر ۱۹ سالهای از مهاباد، این واقعیت را آشکار میکند:
کردستان نیز مانند دیگر نقاط جهان، از سلطه ساختارهای مردسالارانه، فرهنگ سکوت و نابرابریهای اجتماعی در امان نمانده است.
«م» روایتش را از سالهای نخستین زندگی آغاز میکند. او تنها یکسال و نیم داشت که والدینش از هم جدا شدند. پدر، گرفتار اعتیاد، خانواده را ترک کرد و حضانت او به مادربزرگ و عموها سپرده شد. اما این زندگی تازه برای «م» به معنای امنیت نبود؛ او میگوید از همان کودکی بارها با تحقیر و خشونت کلامی روبهرو شد.
نقطه عطف تلخ زندگیاش در حدود دهسالگی رقم خورد؛ زمانی که به گفته خودش، یکی از عموها او را مورد آزار جنسی قرار داد.
«م» میگوید: این کابوس دو سال ادامه داشت. شبی که میخواست به زور به من تجاوز کند، فرار کردم و نیمهعریان به کوچه دویدم. با این حال، خانوادهام مرا وادار به سکوت کردند.
روایت «م» نشان میدهد که مردسالاری تنها خشونت فیزیکی نیست؛ بلکە تحمیل سکوت و بیاعتبار کردن تجربههای زیسته نیز بخشی از خشونت است.
فمینیستها بر اهمیت این نوع خشونت تأکید دارند و روانشناسان آن را عاملی برای «تروما»، زخمی که بر روان و اعتماد به نفس قربانی حک میشود و چرخهای از آسیب مداوم ایجاد میکند، میدانند.
در سیزدهسالگی، «م» به ازدواجی اجباری، نه از سر انتخاب، بلکه برای رفع «مسئولیت» خانواده تن داد. زندگی مشترکش پر از بیمهری و عدم وفاداری از سوی همسر بود و در هفدهسالگی، هنگامی که صاحب دختری شد، خانواده همسر حضانت نوزاد را از او گرفتند.
«م» میگوید هیچوقت دیگر فرزندم را ندیدم. این بزرگترین زخم زندگی من است.
او نه تنها در سیزده سالگی قربانی کودک همسری و ازدواج اجباری شد، بلکه در همان کودکی مادر شد و با گرفتن فرزندش بهزور، دچار شدیدترین تروماهای زندگی شد؛ زخمی که او را در چرخهای از افسردگی و احساس بیارزشی گرفتار کرد.
با گذشت زمان و تحت فشارهای روحی و اجتماعی، «م» به سمت محیطهایی کشیده شد که مصرف مواد در آنها رایج بود.
او میگوید در مهاباد و ارومیه خانههایی وجود داشت که شبیه پاتوق بودند و توسط افراد ناشناس اداره میشدند. این محیطها او را بیش از پیش در معرض خطر قرار دادند.
روایت میکند که تنها یک ماه پیش، پس از بیهوشی ناشی از مصرف مواد، قربانی تعرض گروهی شد و در پارکی رها گردید.
این تجربه نشان میدهد که قربانیان خشونت، به دلیل زخمهای اولیه و نبود حمایت نهادی، در معرض آسیبهای مضاعف قرار میگیرند.
تجربه «م» مصداق آشکار آن چیزی است که نظریهپردازان فمینیست آن را «خشونت ساختاری» مینامند: خشونتی که نه صرفاً از فرد متجاوز، بلکه از نظام اجتماعی و حقوقی برمیخیزد.
نبود قوانین حمایتی، حتی حمایت قانونی و دینی از کودک همسری و ازدواج اجباری زنان، هنجارهای سرکوبگرانه مبتنی بر شرم و آبرو و اصرار بر پنهانکاری، همگی سازوکارهایی هستند که چرخه خشونت را بازتولید میکنند.
این چرخه میتواند با بازگویی روایت زنان قربانی و تبیین ریشههای خشونت ساختاری متوقف یا دستکم کند شود.
دستیابی به چنین تبیینی مستلزم بازاندیشی در مطالعات جنسیتی در کردستان است؛ بازاندیشیای که از روایتهای مرکزگرایانه و تحمیلشده از بیرون و همچنین روایتهای سرکوبگرانه و محدودکننده داخلی فاصله بگیرد و تجربه و صدای واقعی زنان کُرد را محور تحلیل قرار دهد.
«م»در پایان گفتوگو با صدایی آرام اما مصمم میگوید:
من اینها را گفتم چون میخواهم دیگر دختران چنین تجربهای نداشته باشند. اگر صدای من شنیده شود، شاید فردای بهتری برای آنها ساخته شود.
روایت او آینهای است در برابر جامعهای که تا وقتی به نقد مردسالاری تن ندهد، قربانیان همچنان در سکوت خواهند ماند.











