top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

حملە بە روحانی بازتاب تنشهای معطوف بە دوران گذار است

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Aug 21
  • 4 min read

ree



حسن امیرآبادی


در حالی‌که صداوسیما و چهره‌های نزدیک به جناح مسلط قدرت در ایران، حسن روحانی را با استعاره‌های سنگین دینی و تاریخی هدف قرار داده‌اند، مواضع اخیر او نشان می‌دهد که بیش از یک رئیس‌جمهور سابق یا چهره جناحی ظاهر شده و در قامت یک رهبر سیاسی سخن می‌گوید. روحانی با طرح مستقیم مباحث امنیتی و دفاعی می‌کوشد جایگاه خود را به‌عنوان آلترناتیوی درون‌ساختاری برای دوران گذار تثبیت کند.


در هفته‌های اخیر حجم حملات به حسن روحانی به‌طور چشمگیری افزایش یافته است. این حملات نه در قالب نقدهای معمول سیاسی، بلکه با ادبیات سنگین ایدئولوژیک و تاریخی صورت می‌گیرد.


نمونه روشن آن سخنان رجبی دوانی در برنامه زنده شبکه ۴ صداوسیماست که روحانی را «اشعث بن قیس زمانه» خواند و محمدجواد ظریف را با «ابوموسی اشعری» مقایسه کرد که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی ایران معمولاً برای «خیانت‌کاران به اسلام و نظام» به کار می‌رود.


تأیید و همراهی مجری تلویزیون با چنین تعابیری نشان می‌دهد موضوع فراتر از موضع‌گیری فردی است و به سطحی از پروژه سازمان‌یافته تخریب رسیده است.


سطح نخست: معنای حملات تبلیغاتی

وقتی رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران، آن هم در قالب برنامه‌های زنده و با همراهی مجری، یک رئیس‌جمهور سابق را با شخصیت‌های منفور و بدنام صدر اسلام مقایسه می‌کنند، معنای آن فراتر از یک جدال لفظی یا حتی تسویه‌حساب سیاسی میتواند بازخوانی شود.

در چنین مقایسه‌هایی، بار تاریخی و ایدئولوژیک سنگینی نهفته است؛ چرا که نام‌هایی مانند اشعث بن قیس یا ابوموسی اشعری در ذهنیت دینی–سیاسی حاکمیت همواره مترادف با «خیانت» و «شکست جبهه حق» بازنمایی شده‌اند.

به‌کارگیری این استعاره‌ها در رسانه‌ای که عملاً بازوی رسمی تبلیغاتی نظام یا با تسامح بخشی از هسته سخت حاکمیت است، تلاشی آشکار برای انتقال این پیام به افکار عمومی است که حسن روحانی دیگر صرفاً یک سیاستمدار ناکام یا منتقد درون‌ساختاری نیست، بلکه خطری بالقوه برای موجودیت و مشروعیت آنها در دوران گذار احتمالی تلقی می‌شود.


این نوع تخریب را می‌توان نوعی واکنش پیش‌دستانه دانست؛ به این معنا که بخشی از ساختار قدرت به‌خوبی تشخیص داده است کە روحانی از سطح یک بازیگر جناحی عبور و در حال تثبیت خود در جایگاهی فراتر است.

بنابراین، برچسب‌زنی‌های سنگین دینی–تاریخی در واقع تلاشی است برای جلوگیری از تبدیل او به مرجع سیاسی در شرایطی که جامعه به‌سرعت به سمت پرسش از آینده نظام و جانشینی رهبری حرکت می‌کند.

به بیان دیگر، این بخش از ساختار قدرت با چنین حملاتی می‌کوشند نه‌تنها شخص روحانی، بلکه امکان مشروعیت‌یابی او در قامت یک آلترناتیو درون‌ساختاری را از همان ابتدا بی‌اعتبار کنند.


سطح دوم: تغییر لحن و مضمون سخنان روحانی

روحانی در ماه‌های اخیر نشان داده است که مایل نیست در قالب یک چهره حزبی یا اپوزیسیون کلاسیک سخن بگوید. او مستقیماً به ساختار دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران می‌پردازد؛ موضوعی که همواره از خطوط قرمز سیاست ایران محسوب می‌شود.

اظهارات او درباره لزوم بازنگری در راهبرد دفاعی، کاهش هزینه‌های نظامی و ضرورت تغییر در تعریف امنیت ملی یادآور جایگاهی است که در ساختار جمهوری اسلامی ایران عموماً به رهبر و نهادهای عالی امنیتی اختصاص دارد.

این سطح از ورود به مباحث، تفاوت اساسی روحانی با دیگر چهره‌های سیاسی پس از ریاست‌جمهوری است. برخلاف بسیاری از اصلاح‌طلبان یا مدیران پیشین، او به مباحث اجرایی و روزمره یا حتی نقد سیاست خارجی بسنده نمی‌کند؛ بلکه تلاش دارد خود را در جایگاه تعریف‌کننده کلان امنیت ملی قرار دهد.



سطح سوم: راهبرد روحانی برای آینده

از این منظر، مواضع اخیر روحانی را می‌توان بخشی از یک راهبرد سنجیده برای تثبیت موقعیت سیاسی در دوران گذار دانست.


او آگاهانه می‌کوشد مرز خود را با اپوزیسیون بیرونی حفظ کند تا همچنان در مقام بازیگری درون‌ساختاری دیده شود، اما در عین حال سطح سخنانش را تا آنجا ارتقا داده است که سخنانش بیشتر به زبان یک رهبر شباهت داشتە باشد تا یک سیاستمدار جناحی.

روحانی با بهره‌گیری از ادبیات درون‌ساختاری، خود را در تعارض آشکار با اصول کلی نظام قرار نمی‌دهد، اما در همان حال از محدوده اصلاح‌طلبی کلاسیک عبور کرده و به طرح مسائلی می‌پردازد که ابعاد ملی دارند.

بازنگری در سیاست دفاعی، کاهش هزینه‌های سنگین نظامی و تغییر در تعریف امنیت ملی. همین امتزاجِ وفاداری ظاهری به ساختار و طرح مطالبات فراتر از مرزهای جناحی است که جایگاه او را متفاوت می‌کند و به زعم او و حامیانش، این امکان را فراهم می‌آورد تا در آینده، به‌ویژه در شرایط بحرانی، به‌عنوان گزینه‌ای برای مدیریت دوران گذار مطرح شود؛ جایگاهی که نه اپوزیسیون بیرونی توان تصاحب آن را دارد و نه بسیاری از چهره‌های سنتی درون حاکمیت.

در همین چارچوب شدت گرفتن حملات رسانه‌ای علیه روحانی را می‌توان پاسخی به این تحول دانست. نگرانی بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی برخاستە از این نگرانی است کە او بتواند در خلأ جانشینی رهبری یا در شرایط بحرانی، به‌عنوان رهبر میانه‌گذار شناخته شود.

استفاده از برچسب‌هایی مانند «اشعث» یا «ابوموسی» نشان‌دهنده آن است که هدف تخریب نه صرفاً شخصیت سیاسی او، بلکه مشروعیت نقش رهبری بالقوه‌اش است.


افق پیش رو


در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران با بحران‌های داخلی و منطقه‌ای متعددی روبه‌روست، هر صدایی که به سطح «تعریف امنیت و دفاع ملی» ارتقا یابد، عملاً در جایگاه رقابتی با رهبری و نهادهای عالی امنیتی قرار می‌گیرد.


اگر روحانی این مسیر را ادامه دهد، می‌تواند به‌تدریج خود را به‌عنوان یک آلترناتیو درون‌ساختاری معرفی کند که از شانس بیشتری برای اثرگذاری بر فرآیند دوران گذار، بە ویژە بعد از مرگ خامنەای، برخوردار باشد.


 
 
bottom of page