top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

آیه‌ای برای بازگشت؟ لاریجانی، یوسف و سیاستِ پرهیز

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • 4 days ago
  • 4 min read
ree


انتصاب مجدد علی لاریجانی بە ریاست شورای امنیت ملی را می‌توان بازگشت تدریجی یک بازیگر حذف‌شده به ساختار رسمی تعبیر کرد. او بدون اتخاذ موضع‌گیری صریح، از طریق نشانه‌گذاری نمادین، مسیر بازتعریف ایفای نقش خود را آغاز کرده است. این کنش، نوعی بازیابی موقعیت در شرایط بحرانی تلقی می‌شود؛ بازگشتی کم‌تنش، در امتداد منطق بقاء در ساختار قدرت.


با انتصاب علی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی، یکی از کهنه‌سربازان نظام پس از چند سال کناره‌گیری از قدرت، بار دیگر به ساختار رسمی بازگشت. اما آن‌چه این بازگشت را از یک انتصاب ساده فراتر می‌برد، نه صرفاً جایگاه جدید او، بلکه نخستین واکنش عمومی‌اش پس از این انتصاب است: اشاره‌ای معنادار به آیه ۱۰۱ سوره یوسف.


در این آیه، یوسف پیامبر پس از سال‌ها رنج و آوارگی، از چاه برادران تا زندان پادشاه، چنین دعا می‌کند:


«پروردگارا! به‌راستی بخشی از حکومت را به من عطا کردی و دانش تعبیر خواب‌ها را به من آموختی. ای پدیدآور آسمان‌ها و زمین! تو در دنیا و آخرت، سرپرست و یار منی. مرا در حالی که مسلمانم بمیران، و به صالحان ملحقم فرما.»


یوسف در این لحظه، هم نعمت قدرت را یادآور می‌شود، هم دانش تأویل را، و در نهایت، عاقبتی مؤمنانه و وصال به نیکان را طلب می‌کند. اما وقتی این آیه از زبان چهره‌ای چون لاریجانی قرائت می شود، معنای آن دیگر صرفاً دعای یک مؤمن نیست، بلکه رسانه‌ای سیاسی، کنایه‌ای رمزی، و نوعی بازسازی موقعیت است.

 


استعاره یوسف: پرهیز یا پیام؟

در نگاه نخست، این دعا لحنی متواضعانه دارد؛ فردی که قدرت را عطیه‌ای الهی می‌داند و در پی وصال ایمانی‌، نه جاه‌طلبی است. اما در بستر سیاسی امروز ایران، انتخاب چنین آیه‌ای به‌مثابه نخستین پیام پس از بازگشت، معنایی چندلایه دارد.

لاریجانی از سال ۱۴۰۰ و پس از ردصلاحیت در انتخابات ریاست‌جمهوری، عملاً از صحنه سیاست رسمی کنار گذاشته شد. این سکوت، برای کسی که سابقه ریاست صداوسیما، مجلس، شورای عالی امنیت ملی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دارد، نه صرفاً غیبت، که حذف تعبیر می‌شد. برای برخی، این سکوت نشانه انزوا بود، و برای برخی دیگر، نشانه صبر و برنامه‌ریزی برای بازگشت بود.

بازگشتی که هم اکنون رخ داده، نه در هیاهوی انتخاباتی بوده، نه با بیانیه‌ای سیاسی همراه شده، بلکه با نقل یک آیه صورت گرفته است.


ree

همین سکوتِ انتخاب‌شده، معنایی خاص دارد: از جناح‌بندی پرهیز شده، از پیام‌رسانی صریح اجتناب شده، و چهره‌ای فروتن و مؤمن القا شده است. اما در لایه‌ای زیرین‌تر، این انتخاب را می‌توان ژستی سیاسی–معنوی، تلاشی برای بازتعریف موقعیت، بی‌آن‌که در منازعه‌ای وارد شده باشد قلمداد کرد.


سیاست در لباس دعا

در لحظه‌ای که ایران با بحران‌های هم‌زمان در مشروعیت، امنیت، اقتصاد و سیاست خارجی دست‌وپنجه نرم می‌کند، دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی از ارائه هیچ تحلیل یا راهبردی سخن نمی‌گوید. نه از ضرورت بازسازی اعتماد سخنی به میان می‌آورد، نه از چشم‌انداز منطقه‌ای چیزی بیان می‌کند، و نه به امنیت داخلی اشاره‌ای می‌کند. در عوض، تنها یک آیه نقل می‌شود: دعای یوسف.

این سکوت می‌تواند نشانه احتیاط و محاسبه باشد. او نمی‌خواهد همچون بازیگران پرهیاهوی سیاست بازگردد، بلکه در پی بازسازی تدریجی اعتبار، بدون برانگیختن حساسیت‌هاست. دعا، در این‌جا، جانشین موضع‌گیری شده است؛ می‌تواند نوعی استتار کلامی برای عبور آرام به مرکز باشد.

اما آیا این سکوت، صرفاً پرهیز شخصی است؟ یا بخشی از یک استراتژی بازگشت حساب‌شده، برای ایفاگری نقشی بلندمدت‌تر؟

 

یوسف، برادران و بازگشتِ حذف‌شدگان


نکته‌ای که در تحلیل‌های اولیه کمتر دیده شد، آن است که یوسف در لحظه خواندن این دعا، نه‌تنها به قدرت رسیده، بلکه برادرانِ آزارگرش نیز بازگشته‌اند و از او طلب بخشش کرده‌اند. یوسف آن‌ها را می‌بخشد؛ اما پس از آن‌که به قدرت کامل دست یافته و حقیقت روشن شده است.

اگر لاریجانی خود را در نقش یوسف ببیند، ممکن است این دعا را همچون بازسازی روایت شخصی‌اش تلقی کند. مردی که از میدان سیاست بیرون رانده شد، و اکنون از موضعی اخلاقی، آماده بخشش کسانی‌ست که او را کنار گذاشته بودند. در این خوانش، دعا نوعی رمزگشایی نرم است؛ من بازگشتم، اما کینه‌ای ندارم؛ برادران، بیایید تا ببخشمتان.

اما این «بخشش»، به‌خودی‌خود، می‌تواند شکل جدیدی از اعمال قدرت باشد؛ بازسازی رابطه، نه در قالب انتقام، که با زبان اخلاق، اما همچنان در موقعیتی فرادست باشد.

 

خدا یا رهبر؟ استعاره‌ی لغزانِ ولایت

لایه‌ای دیگر از این استعاره، زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم در ساختار جمهوری اسلامی ایران، مفاهیم دینی و سیاسی به‌شدت همپوشان شده است. جمله‌ای همچون «تو ولی منی در دنیا و آخرت»، که در قرآن نشانه توحید و توکل است، در فضای جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از مواقع می تواند رنگ سیاسی بگیرد.

در نظامی که رهبر آن، هم «ولی فقیه» است و هم فرمانده کل قوا، دعا به خدا می‌تواند (ولو ناخواسته) ترجمان وفاداری به علی خامنه‌ای تلقی شود. به‌ویژه اگر از زبان فردی همچون لاریجانی بیان شود که بازگشتش بدون رضایت او عملاً ناممکن بود.

در چنین بستر معنایی، دعا به نوعی بیعت نرم نوعی اعلان اطاعت، بی‌آن‌که صراحتی در میان باشد بدل می شود. در نظامی ایدئولوژیک، خدا همواره در معرض آن قرار دارد که به استعاره‌ای از قدرت سیاسی بدل شود.

 

بازگشتی که از دعا آغاز می‌شود

لاریجانی، برخلاف سنت رایج سال‌های گذشته سیاست‌ورزان ایرانی، در بازگشت خود نه از دولت یا مجلس سخن می‌گوید، نه از انتخابات یاد می‌کند، و نه از برنامه‌ای پرده برمی‌دارد.


او آیه‌ای قرآنی را نقل می‌کند؛ آیه‌ای که در ظاهر، نشانه‌ای از تواضع به نظر می‌رسد، اما در باطن، شاید نقشه‌ای دقیق برای بازگشتی بی‌دردسر به متن قدرت را نمایان می‌کند.

سکوت او، حامل پیام است؛ دعای او، کنشی سیاسی را رقم می‌زند؛ و بازگشت او، نه پایان یک مسیر، بلکه آغاز مرحله‌ای تازه در ساختاری قدرت‌محور را تداعی می‌کند؛ ساختاری که به بازیگرانی وفادار، اما در عین حال انعطاف‌پذیر نیاز دارد.

یوسف، در پایان راه دعا می‌خواند؛ اما لاریجانی، این آیه را در آستانه مسیری تازه می‌خواند: مسیری که در آن، تواضع به نقابی برای قدرت بدل می‌شود، و دعا به زبانی برای سیاست سخن می‌گوید.

bottom of page