top of page
Asset 240.png

آخرین خبرها

بیشتر بخوانید

اصلاحات بدون اصلاح‌طلب: روایت یک بازگشت خنثی

  • Writer: Arena Website
    Arena Website
  • Jul 15
  • 6 min read
ree

امیر خنجی


با پایان جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل، اصلاح‌طلبان با زبانی تازه و لحنی میانه‌رو دوباره به صحنه سیاسی بازگشتاند. اما این بازگشت، بیش از آن‌که نشانگر تولد پروژه‌ای جدید باشد، بازتابگر اضطراب بقا در لحظه‌ای بحرانی است. در غیاب چهره‌های تازه، پشتوانه اجتماعی و اعتماد نهادی، اصلاح‌طلبی امروز میان مهار افراط، فاصله‌گذاری با رادیکالیسم، و انتظار برای فروپاشی احتمالی در نوسان است؛ بازگشتی خنثی در میانه‌ تهی‌شدگی گفتمانی و بن‌بست راهبردی.


جنگ ۱۲روزه میان ایران و اسرائیل، اگرچه به‌لحاظ میدانی محدود بود، اما به‌عنوان یک رخداد نمادین، فضای سیاست داخلی ایران را نیز به تکاپو و بازآرایی وا داشت. در میان موج روایت‌سازی‌های رسمی و تهییج‌گرایانه، اصلاح‌طلبان به عنوان جریانی که طی سال‌های اخیر به حاشیه رانده شده بود، بار دیگر با زبانی متفاوت وارد میدان شدند؛ زبانی که به‌جای تأکید بر دشمن بیرونی، از «امنیت ملی»، «وفاق داخلی» و «نجات ایران» سخن می‌گوید.

این بازگشت، بیش از آن‌که نشانه شکل‌گیری یک پروژه‌ تازه و قدرتمند باشد، بیشتر به تلاشی برای بقا، تلاشی از سر اضطرار سیاسی برای بازتعریف موقعیت، ترمیم مشروعیت ازدست‌رفته، و یافتن جایگاهی در نظمی که خود نیز بی‌ثبات و شکننده شده استم شباهت دارد.

در حالیکە جناح پایداری و جریان‌های نزدیک به آن با مواضع راست شیعی افراطی خود، نه‌فقط افکار عمومی، بلکه حتی بخشی از بدنه سخت قدرت را نگران کرده‌اند، بیانیه‌های صریح و رادیکال میرحسین موسوی، خطر شکاف و واگرایی در بدنه اصلاحات را افزایش داده است.

در چنین شرایطی، اصلاح‌طلبان تلاش می‌کنند با ایستادن در میانەی این دو قطب، خود را به‌عنوان نیرویی میانجی و میانه‌رو معرفی کنند؛ نیرویی که نه به ساختارشکنی تن می‌دهد، و نه به رادیکالیسم راست شیعی.

با این حال، پرسش‌های مهمی درباره اصالت، ظرفیت، و افق این بازگشت بی‌پاسخ مانده است. آیا این کنش‌ها نشانه آغاز پروژه‌ای ملی برای بازسازی نظم سیاسی است، یا صرفاً تاکتیکی برای بقا در شرایط استیصال؟ و مهم‌تر از آن، آیا در صورت بروز تغییرات ساختاری در سطح کلان، از گذار از بالا تا فروپاشی نظم موجود، اصلاح‌طلبان آمادگی یا مشروعیتی برای ایفای نقش خواهند داشت؟


چرخش گفتمانی یا واکنش ناگزیر؟

بازگشت اصلاح‌طلبان به عرصه سیاسی در هفته‌های پس از جنگ، بیش از آن‌که محصول یک طراحی از پیش‌تعیین‌شده باشد، واکنشی به خلأ سیاسی پس از بحران است؛ خلایی که ناشی از سکوت نسبی دولت، رادیکالیسم جریان پایداری، و انفعال عمومی نهادهای رسمی بودە است.


در چنین فضایی، اصلاح‌طلبان تلاش کردند با احیای برخی مفاهیم آشنا اما فراموش‌شده همچون «امنیت داخلی»، «وحدت ملی»، و «عقلانیت سیاسی»، بار دیگر در میدان گفتمانی جای خود را باز کنند.


نشانه‌های این چرخش در ادبیات و لحن چهره‌های مختلف این جریان مشهود است: از تأکید بر گفت‌وگو و «مذاکره با اقتدار»، تا انتقاد از عملکرد صداوسیما، هشدار نسبت به گسترش ناامیدی اجتماعی، و درخواست برای آزادی زندانیان سیاسی.

این رویکرد، برخلاف سال‌های گذشته که اصلاح‌طلبان اغلب یا منفعل بودند یا در چهارچوب سازوکارهای انتخاباتی فرو رفته بودند، حالتی از بازتعریف نقش اصلاح‌طلبی در سطحی کلان‌تر را تداعی می‌کند.

با این حال، گفتمان جدید اصلاح‌طلبان از یک تناقض ریشه‌دار رنج می‌برد: آنان از «اصلاحات اساسی» و «نجات ایران» سخن می‌گویند، بی‌آن‌که حاضر باشند به زبان ساختارشکنانه‌ای چون «رفراندوم»، «بازنگری قانون اساسی» یا «مجلس مؤسسان» نزدیک شوند.


این دوگانگی، هم مخاطب عمومی را سردرگم می‌کند و هم عملاً امکان تمایز شفاف با گفتمان حاکم یا گفتمان موسوی را از میان می‌برد. نتیجه آن‌که اصلاح‌طلبان بیش از آن‌که حامل یک پروژه روشن باشند، در حال آزمودن حد تحمل ساختار قدرت نسبت به بازگشت مشروط خود هستند.


برخی شواهد حتی حاکی از آن است که این چرخش، در نقطه‌ای میان بازسازی چهره عمومی و ارسال پالس‌های کنترل‌شده به بالاترین سطوح نظام قرار دارد.


مثلاً پیشنهاد علی خامنه‌ای برای اجرای سرود «ای ایران» در مراسم شب عاشورا، هرچند در ظاهر بی‌ارتباط، اما از سوی برخی ناظران به‌عنوان نشانه‌ای از توجه نظام به ضرورت ترمیم انسجام ملی و بازتعریف همبستگی درون‌مرزی تعبیر شد؛ فضایی که اصلاح‌طلبان کوشیدند بلافاصله آن را به زبان خود ترجمه و مصادره کنند.

با این‌همه، پرسش اساسی همچنان پابرجاست: آیا اصلاح‌طلبان واقعاً گفتمان تازه‌ای خلق کرده‌اند، یا صرفاً از واژگان قدیمی در فضایی ملتهب بهره می‌گیرند؟ به‌ویژه زمانی که نه چهره‌های نو در این بازگشت دیده می‌شود و نه چشم‌انداز نهادی مشخصی برای اجرایی شدن این گفتمان وجود دارد.

در نتیجه، اصلاح‌طلبی پساجنگ در نقطه‌ای ایستاده که می‌تواند یا نقطه شروعی برای بازیابی جدی باشد، یا تکراری دیگر از تردید، محافظه‌کاری و بی‌تأثیری.


سه سطح از راهبرد: از مهار پایداری تا مدیریت فروپاشی

تحرکات اصلاح‌طلبان در فضای پساجنگ را می‌توان در سه سطح متمایز اما درهم‌تنیده تحلیل کرد؛ سه سطحی که آیینه‌ای است هم‌زمان از اضطرار بقا، رقابت گفتمانی و آماده‌سازی برای تغییرات بنیادین‌اند، ولو بدون داشتن نقشه‌راهی روشن.


۱. مهار پایداری و بازگشت به بازی قدرت

در اولین سطح، اصلاح‌طلبان تلاش کردند از فضای پس از جنگ و ناکارآمدی گفتمان جریان پایداری بهره بردە و خود را به‌عنوان صدای عقلانیت و تعادل معرفی کنند. فتاوای برخی فقها درباره مهدورالدم بودن ترامپ، اظهارات تند علیه مسعود پزشکیان مانند پیشنهاد ترور یا حمله به او بابت گفت‌وگو با خبرنگار اسرائیلی، و همچنین مواضع جنگ‌طلبانه برخی از افراد شاخص این جریان یا نزدیک به آن درصدا و سیما، و شبکه‌های اجتماعی، همگی فرصتی بود تا اصلاح‌طلبان خود را چهره‌ای متفاوت از این رادیکالیسم راست شیعی نشان دهند.

آن‌ها کوشیدند با تأکید بر لزوم مذاکره، کاهش تنش، و بازسازی ارتباط با جامعه، دوباره به‌عنوان نیرویی میانه‌رو و ملی‌گرا در فضای سیاسی مطرح شوند.

با این حال، این بازگشت هنوز از پشتوانه ای محکم برخوردار نیست. اصلاح‌طلبان نه ائتلافی پایدار در درون ساختار قدرت دارند، و نه از حمایت اجتماعی گسترده برخوردارند.


در نتیجه، نقش آن‌ها بیشتر به حضوری اخلاقی و رسانه‌ای محدود شده است تا یک قدرت واقعی در فرآیند تصمیم‌گیری.


حتی اگر برخی درون حاکمیت به آن‌ها به چشم نیرویی برای مهار هزینه‌سازی پایداری نگاه کنند، این نگاه به‌تنهایی برای بازگرداندن اصلاح‌طلبان به موقعیت مؤثر در ساختار قدرت کافی نیست.

 

۲. ارائه پادزهر در برابر موسوی

سطح دوم، تلاشی است برای حفظ بدنه جوان و رادیکال اصلاحات درون چهارچوب نظام. در حالی‌که بیانیه‌‌ی منتشر شده‌ی میرحسین موسوی، با صراحتی بی‌سابقه بر ضرورت تغییر ساختاری و عبور از کلیت نظم موجود تأکید دارد، اصلاح‌طلبان کنونی با بازخوانی گفتمان دهه هشتادی خاتمی، به واژگانی چون «اصلاح اساسی» و «پاسخ به خواست مردم» بسنده کرده‌اند؛ بدون نزدیک شدن به مفاهیمی چون رفراندوم یا مجلس مؤسسان.


این فاصله‌گذاری، نه از موضع نظری صریح، بلکه بیشتر از ملاحظات تاکتیکی ناشی می‌شود: حفظ امکان چانه‌زنی در بالا، و پیشگیری از واگرایی سیاسی در پایین.


اصلاح‌طلبان می‌کوشند تا هم از موسوی عبور نکنند، هم جای او را در گفتار رسمی نگیرند، و هم خود را بدیل قابل‌قبول‌تری برای بدنه‌ای معرفی کنند که خواهان تغییر است اما از بی‌ثباتی و ریسک می‌هراسد. این موقعیت میانجی‌گرانه، گرچه به‌ظاهر خردمندانه است، اما در عمل می‌تواند به بلاتکلیفی هویتی و ناتوانی در جذب پایگاه اجتماعی منجر شود.


۳. آمادگی برای پوست‌اندازی نظام با نیم‌نگاهی به فروپاشی

در سطح سوم، و شاید پرابهام‌ترین، نشانه‌هایی دیده می‌شود که بخشی از اصلاح‌طلبان خود را برای دوران گذار آماده می‌کنند؛ نه فقط به‌مثابه تداوم اصلاحات از بالا، بلکه در مواجهه با سناریوهای تندتری چون فروپاشی تدریجی نظم سیاسی موجود.

در این سطح، اصلاح‌طلبی کوشیده است خود را به عنوان نیرویی میانی، قابل ‌اعتماد برای ساختار قدرت و هم‌زمان آشنا با زبان جامعه، حفظ کند کە در صورت بروز بحران ساختاری، بتواند نقش واسطەای در مدیریت مرحله گذار در هر دو شکل انتقال کنترل‌شده، و در فرم مداخله برای جلوگیری از بی‌ثباتی کامل ایفا کند.

این نیم‌نگاه به فروپاشی، الزاماً به معنای پذیرش تغییر بنیادین نیست، بلکه بیشتر از یک واقع‌گرایی اضطراری ناشی می‌شود: در شرایطی که نظام سیاسی با انباشت بحران‌های اقتصادی، گسست اجتماعی، و تنش‌های مزمن خارجی مواجه است، اصلاح‌طلبی تلاش می‌کند لااقل در آرایش پسافروپاشی نیز قابل بازی باشد.


اما این چشم‌انداز نیز با تردیدهای جدی همراه است. اصلاح‌طلبان نه در ساختار قدرت به اندازه‌ای نهادینه‌اند که برای مدیریت گذار به آنان تکیه شود، و نه در بدنه اجتماعی از چنان اعتباری برخوردار هستند کە بازتاب دهندە مطالبات رادیکال‌تر به شمار آیند.

به همین دلیل، اگرچه نیم‌نگاهی به سناریوی فروپاشی در برخی مواضع و تحرکات این جریان قابل تشخیص است، اما فقدان طرحی عملی برای آن، این سطح از راهبرد را در حد یک موقعیت تدافعی و انتظار محتاطانه نگه می‌دارد.

با این حال، اصلاح‌طلبی معاصر با محدودیت‌هایی جدی روبه‌روست: بحران اعتبار در بدنه اجتماعی، عدم اطمینان ساختار قدرت به بازگشت آن‌ها، و مهم‌تر از همه، فقدان چهره‌ها، زبان، و طرحی تازه برای شرایط نوین.


در غیاب این عناصر، اصلاح‌طلبی اگرچه در تلاش برای بقاست، اما بیش از آن‌که پروژه‌ای فعال باشد، در وضعیت تعلیق باقی مانده است؛ تعلیقی میان گذشته‌ای مصرف‌شده و آینده‌ای که هنوز هیچ تضمینی برای شراکت در آن وجود ندارد.


bottom of page