نابینایان در ایران: رنجی در سایه سیاستگذاریهای نابرابر
- Arena Website
- Oct 20
- 3 min read

کانی احمدی
در ایران، نابینایان بخشی از جامعهاند که اغلب در حاشیه سیاستگذاریها و خدمات عمومی قرار میگیرند. با وجود قوانین حمایتی و شعارهای عدالتمحور، واقعیت زندگی برای بسیاری از افراد نابینا، بهویژه در مناطق محروم، چیزی جز انزوا، فقر و ناامیدی نیست. این گزارش نگاهی دارد به وضعیت آموزشی، درمانی، روانی و اجتماعی نابینایان در ایران، و در دل آن، صدای یکی از آنها را میشنویم: نارین، ۲۵ ساله از کامیاران.
بر اساس دادههای سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت، حدود ۱۵۰ هزار نفر نابینا در ایران زندگی میکنند؛ یعنی نزدیک به ۱۳.۵ درصد از کل جمعیت افراد دارای معلولیت.
از این میان، بیش از ۷۵۰۰ کودک نابینا و حدود ۳۰ هزار کودک کمبینا شناسایی شدهاند. با این حال، خدمات آموزشی و درمانی برای این گروه، توزیعی ناعادلانه و نابرابر دارد.
در شهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان و مشهد، مدارس ویژه، کتابخانههای بریل، کلاسهای مهارتآموزی و مراکز توانبخشی فعالاند. اما در استانهایی مانند سیستانوبلوچستان، کردستان، ایلام، لرستان و کرمانشاه، نابینایان از ابتداییترین امکانات محروماند.
آموزش رسمی در ایران رایگان اعلام شده است، اما برای نابینایان، هزینههای جانبی آنچنان سنگین است که عملاً بسیاری از خانوادهها از ادامه تحصیل فرزندانشان بازمیمانند.
کتابهای بریل، دستگاههای کمکآموزشی، نرمافزارهای صوتی و حتی هزینه رفتوآمد به مدارس ویژه، باری سنگین بر دوش خانوادههاست.
در بسیاری از شهرها، مدارس ویژه فقط تا مقطع ابتدایی فعالیت دارند. برای ادامه تحصیل، دانشآموزان باید به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند یا از آموزش بازبمانند. این وضعیت برای دختران نابینا بحرانیتر است؛ زیرا با محدودیتهای فرهنگی، امنیتی و اجتماعی مضاعفی روبهرو هستند.
طبق گزارشهای روانپزشکی، ۳۰ تا ۵۰ درصد نابینایان در ایران از افسردگی یا اختلالات اضطرابی رنج میبرند. در مناطق محروم، این آمار احتمالاً بالاتر است، چرا که دسترسی به خدمات مشاوره، درمان و حمایت اجتماعی بسیار محدود است.
انزوای اجتماعی، تبعیض، فقر و نبود فرصتهای شغلی، چرخهای از ناامیدی و افسردگی ایجاد میکند که خروج از آن دشوار است.
روایت نارین؛ صدای خاموش یک نسل
در دل این آمارها، روایت نارین، دختری ۲۵ ساله از کامیاران، چهرهای انسانی از رنج نابینایان در مناطق محروم ترسیم میکند:
تا مقطع ابتدایی در سنندج درس خواندم، اما زمانیکە به کامیاران برگشتیم، هیچ امکاناتی برای نابینایان وجود نداشت. خانوادهام هم توان حمایت مالی نداشتند. بهزیستی ماهانه مبلغی میدهد که حتی پول دو کیلو گوشت هم نمیشود. آموزش رایگان هست، اما فقط در شهرهای بزرگ. هزینه رفتوآمد و وسایل کمکآموزشی برای ما غیرقابلتحمل است. سالهاست با پدر و مادرم زندگی میکنم. درست است که کارهای خودم را انجام میدهم، اما احساس ناتوانی و ناامیدی هر روز بیشتر میشود.
نارین در بخش دیگری از تجربە زیستە خود در فضای ساختار یافتە بیعدالتی، با اشارە بە عدم توزیع امکانات در شهرستانها ادامه میدهد:
شنیدهام در تهران کلاسهای رایگان برای نابینایان میگذارند، استعدادهایشان را شکوفا میکنند. اما اینجا هیچ کاری نمیتوانی بکنی. نهایتش این است که در خانه بمانی.
وی دربارە دشواریهای یک دختر نابینا در سطح جامعە نیز بە تفاوتهای جنسیتی اشارە کردە و می گوید:
زندگی یک دختر نابینا با پسر نابینا فرق دارد. یک بار با مادرم بیرون بودم، او مجبور شد چند دقیقه مرا تنها بگذارد. مردی که آنجا بود سعی کرد به من نزدیک شود و دستدرازی کند. مادرم بهموقع رسید. از آن روز دیگر هیچوقت مرا تنها نمیگذارد. یک دختر نابینا نه میتواند ازدواج کند، نه تنها باشد، نه مهارتی یاد بگیرد. جامعه ما برای ما جایی ندارد.
نابینایان در ایران، بهویژه در مناطق به حاشیهراندهشده، با ترکیبی از فقر، تبعیض و بیتوجهی ساختاری روبهرو هستند.
آموزش رایگان، خدمات درمانی و حمایت اجتماعی برای آنان بیشتر یک شعار است تا واقعیت. روایتهایی مانند داستان نارین، تنها هشدار نیستند؛ بلکه زنگ خطری برای سیاستگذاران محسوب میشوند.
جامعهای که در آن انسانها بر اساس توانایی فیزیکیشان ارزشگذاری میشوند، از درون دچار بحران اخلاقی و اجتماعی است.
بازسازی این وضعیت، مستلزم نگاهی انسانی، مشارکتی و آزادانه به مفهوم عدالت است، عدالتی که نه از بالا تحمیل شود، بلکه از دل تجربه زیسته افراد شکل گیرد. نابینایان باید نهتنها دریافتکننده خدمات، بلکه کنشگرانی فعال در طراحی آینده خود باشند.
رهایی از انزوا، شکوفایی استعدادها و بازگشت به زندگی اجتماعی تنها زمانی ممکن است که ساختارهای قدرت، آموزش و فرهنگ، بر پایهی همزیستی، احترام و برابری بازتعریف شوند.
آیندهای انسانی زمانی آغاز میشود که هیچکس،حتی نابینایان در بخشهای به حاشیهراندهشده، احساس ناتوانی، طردشدگی یا بیارزشی ننمایند.











