پناهندگان افغان، راویان سالها درد و رنج بیپایان
- Arena Website
- 8 hours ago
- 5 min read


ژیار دستباز
پنج دهه جنگ، مداخله خارجی و حاکمیت طالبان، افغانستان را به بزرگترین تولیدکننده پناهجو در جهان بدل کرده است. مهاجرت افغانها انتخاب فردی نیست، بلکه واکنشی ساختاری به فروپاشی امنیت، اقتصاد و دولت است. مسیرهای مرگبار مهاجرت، آوارگی مزمن و تبعیض در کشورهای میزبان، نشان میدهد بحران افغانستان صرفاً انسانی نیست، بلکه نتیجه نظم سیاسیای است که مسئولیت آن میان قدرتهای منطقهای و جهانی تقسیم شده است.
تاریخ پنجاه سال اخیر افغانستان با جنگ، ناامنی و آوارگی شهروندانش گره خورده است؛ تا جایی که امروز این کشور با بیشترین جمعیت پناهجو در جهان روبهروست و با تداوم حاکمیت بنیادگرایان طالبان، امیدی به بهبود شرایط دیده نمیشود.
در چنین وضعیتی، بسیاری از شهروندان در جستوجوی پناهی امن بودە و روزانه هزاران نفر مسیر پرخطر مهاجرت غیرقانونی به سوی اروپا را در پیش میگیرند که برای بسیاری از آنان به بهای جان تمام میشود.
در متن این رویدادها، هزاران روایت تلخ و هولناک نهفته است که تنها خود این افراد عمق آن را درک میکنند؛ از گروگانگیری و اخاذی خانوادهها در ایران و ترکیه، تا تیراندازی نیروهای مرزی، آوارگی، بیخانمانی و مواجهه با نژادپرستی در کشورهای مختلف. اینها تنها بخشی از واقعیت زندگی انسانهایی است که قربانی مداخلات سیاسی کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی در سرزمینشان شدهاند.
بسیاری از این انسانهایی که تنها در جستجوی مامن امنی بودند، گاهی توسط مرزبانان ایران وترکیه کشته شدند، بسیاری از آنها نیز در آبهای مدیترانه غرق شدند، یا از سرما و گرسنگی جان دادند، وآنهایی هم که زنده ماندند، سهم شان تنها رنج ومرارت بیشتری بود، زیرا بعد از آواره شدن از خانه مادری، روی خوشی را ندیدند
این را خالد، پناهنده ٧٢ سالە افغانستانی می گوید که از سن 20 سالگی آوارگی و دربه دری همراه زندگی محنت بارش بوده است.
خالد که در حال حاضر در فرانسه زندگی می کند، در کشورهای ایران، ترکیه روسیه، یونان و فرانسه، تجربه زندگی و کارتن خوابی را به مدت طولانی داشته و دو ماه است کە از سوی مسکن اجتماعی فرانسه، آپارتمانی را دریافت کرده است.

اما به گفته خودش نوش داروی پس از مرگ سهراب است. خالد در گفتگو با آرنا نیوز می گوید:
تنها بیست سالم بود به خاطر جنگ وناامنی، با خانواده از شهر هرات آواره ایران شدیم، فکر میکردیم بعد از چند ماه برمیگردیم اما سالها طول کشید پدر ومادر از غصه فوت کردند، من ده سال بعد به ترکیه رفتم، اما در آنجا دستگیر وزندانی شدم بعد به روسیه و بعد از چند سال به یونان رفتم، سه سال در خیابانهای آنجا کارتن خواب بودم ودرسال ٢٠٢٠ فرانسه آمدم.
الان دو ماه است کە خانه اجتماعی به من تعلق گرفته است، اما دیگر دل و دماغی برایم باقی نمانده است، زیرا در این مدت تمامی بلاهایی که ممکن است سر یک پناهنده بیاد، از دیدن مرگ عزیزان وهمراهان غرق شدن دوستان وبازداشت وزندان و کارتن خوابی را تجربه کرده ام.
خالد هنوز هم خاطرات زندگی آرام کودکی قبل از آوارگی رهایش نمی کند و به گفته خودش روحش در باغهای دل انگیز هرات به جا مانده است. او میگوید:
شاید دلیل زندهماندنم همین خاطرات کودکیام باشد؛ همان زندگی رویایی، بهدور از تنش، و دلخوشی به این امید که شاید روزی اوضاع بهتر شود و بازگردم.
امروز دنیا گمان میکند افغانستان از ابتدا ویرانه بوده است، اما آنهایی که همسن مناند میدانند قدرتهای جهانی و منطقهای چه بهشتِ آرامی را از ما گرفتند و چگونه آن را به جهنم بدل کردند.
چند خیابان آن طرفتر در پایتخت مد دنیا و فروشگاههای لوکس خیابان شانزه لیزه، که در روزهای پایانی سال هزاران گردشگر ثروتمند را به توریستی ترین پایتخت جهان کشانده است، پناهجویان بی خانمان با تنها داراییشان که چادرهای مسافرتی استم در زیر پلها در سرمای زمستانی پاریس، چشم به راه نهادهای خیریه برای دریافت غذای روزانه شان هستند
فاضل یکی از همان افرادی است که ناچار است شبهای سرد را در چادر بگذراند. او اصالتاً پنجشیری و بزرگشده کابل است و پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، ناچار به آوارگی شد.
یکی از برادرانش در انفجار مین جان باخته و پدرش، که از نظامیان دوران جمهوری بود، به دست طالبان کشته شده است. اکنون فاضل با کار سخت، بار تأمین معاش خانواده را به دوش میکشد.
فاضل با وجود آنکه شبها را در چادرهای سرد به صبح میرساند، روزها به کارگری ساختمانی مشغول است.
او به آرنا نیوز میگوید به دلیل نداشتن هیچ منبع درآمدی برای خانواده خودش و دو عمویش، ناچار است هر ماه هرچه را به دست میآورد برای آنها بفرستد. او میگوید:
در افغانستان فقط درس میخواند، اما به دلیل نبود کار، مجبور شده در اینجا کارگری کند. به گفته او، اگر خانهای اجاره کند دیگر نمیتواند به خانوادهاش کمک کند و به همین دلیل منتظر مسکن اجتماعی مانده است.
فاضل از اینکه برخی رفتارهای منفی پناهندگان افغان بیش از حد در رسانهها برجسته میشود، نگران است و میگوید دوستانش در محل کار به او طعنه میزنند.
او تأکید میکند همه پناهندگان افغان خشونت را محکوم میکنند و میافزاید در میان افراد هر ملتی ممکن است تبهکاران وجود داشته باشند، اما این دلیل نمیشود یک ملت را با یک نگاه قضاوت کرد.
به گفته او، در آمریکا نیز هر روز تیراندازی رخ میدهد، اما در حادثه اخیر، رسانهها بیش از هر چیز بر ملیت مهاجم افغان تمرکز کردند.
وضعیت بغرنج ونگران کننده مهاجران افغان در جهان
یک روزنامهنگار افغان مقیم فرانسه در گفتوگو با آرنا نیوز میگوید وضعیت مهاجران افغان در پاکستان و ایران بهشدت سخت، نگرانکننده و غیرقابل پیشبینی شده است.
به گفته او، دولت پاکستان روزانه بهطور متوسط چهار تا پنج هزار نفر را به افغانستان دیپورت میکند. از ایران نیز صدها مورد اخراج اجباری و داوطلبانه گزارش میشود. چنین روندی در سایه ناامنی، بیکاری و فقر در افغانستان، بحران انسانی را عمیقتر میکند.
او با اشاره به حمله به گارد ملی آمریکا در واشنگتن و موج تازه افغانستیزی و مهاجرستیزی در دوران ترامپ میگوید این حادثه تروریستی تکاندهنده و قابل محکومیت بودە و عامل آن باید مجازات شود.

اما به باور او، آنچه پس از حادثه رخ داد غمانگیزتر بود، استفاده سیاسی از رنج مردم است. او میگوید:
ترامپ و تیمش بهسرعت این حادثه را به ابزار تبلیغاتی انتخاباتی تبدیل کردند و دولت بایدن، دموکراتها و حتی مهاجران افغان را هدف اتهام قرار دادند، در حالی که مردم افغانستان هیچ نقشی در این حمله و حتی در یازده سپتامبر نداشتند.
شریف تأکید میکند عاملان یازده سپتامبر از پناهندگان نبودند، بلکه در پاکستان شناسایی شدند و از اعضای بسیاری از خانوادههای ثروتمند و مرتبط با حلقههای قدرت بودند؛ نکتهای که به گفته او در رسانهها نادیده گرفته میشود.
این روزنامهنگار میافزاید بعد انسانی و حقوق بشری همواره قربانی میشود. هیچ کس نپرسید بر سر همسر بیسواد و روستایی رحمانالله و پنج فرزندش، زیر فشار رسانهای و اجتماعی، چه آمد.
او میگوید این حادثه نه به مهاجرت مربوط است و نه به فقر یا اتنیک خاص، اما پیامدش گرفتار شدن هزاران پناهجوی درمانده، از جمله زنان، کودکان، روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر بود.
به گفته او، میلیونها پناهنده افغان امروز همزمان با آوارگی و دوری از وطن، با افول دموکراسی و قدرتگیری جریانهای پوپولیست و راستگرا در کشورهای میزبان روبهرو هستند که زندگی پناهندگی را بیش از پیش دشوار کرده است.











